< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 درباره انكار ضروري بحث مي كرديم مشهور اين است كه انكار ضروري سبب مستقل براي ثبوت كفر است و ادله اي در اين رابطه ارئه شد كه ياداور شديم دليل براي مدعاي مشهور مورد استناد قرار گرفته است 1.روايات 2.تسالم اصحاب كه صاحب جواهر فرمودند 3. انطباق انكار ضروري با خروج از اسلام
 انكار ضروري دين منجر به كفر در نظر شيخ انصاري
  شيخ انصاري فرمودند اسلام شرعا و عرفا تدين است انكار ضرورت خارج شدن از تدين واسلام است كه شرحش را قبلا داديم
 نقد مرحوم فقيه همداني كه التزام تفصيلي لازم نيست
 مرحوم فقيه همداني اين دليل شيخ انصاري را مورد نقد و اشكال داده است مي فرمايند اين دليل تمام نيست براي اينكه نسبت به تحقق اسلام و مسلمان بودن اعتقاد و التزام و پايبندي اجمالي كافي است في الجمله كه ادم پايبند به دين و تدين باشد به او اسلام و مسلمان صدق مي كند اما التزام تفصيلي پايبندي تفصيلي كه يك مورد را فروگذار نشود شرط در تحقق اسلام نيست انكار ضروري با التزام في الجمله به اسلام تنافي و منافات ندارد بنابراين با انكار ضروري خروج از اسلام محقق نمي شود دليل دوم هم به نتيجه نرسيد
 بررسي دليل سوم صاحب جواهر
  اما دليل سوم كه عبارت بود از تسالم اصحاب كه مرحوم صاحب جواهر فرموده اند يك اصطلاح را اشنا شويد تسالم اصحاب با تسالم فقها فرق مي كند ان تسالمي كه ما گفتيم كه بالاتر از اجماع است عبارت است از تسالم فقها اما تسالم اصحاب در حد يك شهرت و مشهور هم قابل صدق است تسالم اصحاب يعني توافق بين مشهوري از فقها لذا در مقدمات و موخرات بحث كه دقت كنيم اين معنا به خوبي درك مي شود كه منظور از تسالم اصحاب همان تسالم مشهوراز فقهاست نه تسالم فقها كه بشود جزء ضروريات
 سوال و جواب منظور از اصحاب در فقه فقهاست در رجال كه بحث كنيم منظور از اصحاب روات است پس ازكه ادله فقها درباره اثبات مدعاي مشهور ذكر شد تحقيق اين است كه همان طوري كه فقها فرموده اند ادله كه براي اثبات مدعاي مشهور مورد استناد قرار گرفته اند مدعا را ثابت نمي كند همان گونه كه سيد الاستاد فرمود كه روايات دلالتشان بر مطلوب مشهور كامل نيست فرمايش ايشان درست است
 بررسي فرمايش مرحوم خويي (ره) در دلالت روايات بر مدعاي مشهور
 اما نسبت به شيوه استدلال ايشان جايي براي تعليقه وجود دارد ايشان فرمودند كه روايات به سه دسته است دسته اول رواياتي است كه دلالت مي كند بر ادني مرتبه شرك در اين باره عرض مي شود كه ان روايات كه عبارت بود از صحيحه بريد عجلي كه فرمود ادني شرك اين است كه بگوييم نوات حصاه است و نواه حصات تحقيق اين است كه اين روايت و اين مدلول كه شرك را اثبات مي كند ربطي به انكار ضرورت ندارد جهت بيان ادني مصداق شرك است
 هر نوع انكاري منجر به كفر نيست
 بنابراين روايات همان طوري كه سيد الحكيم در كتاب مستمسك جلد 1 صفحه 379 فرموده اند به دو دسته است روايات كه جحود را موضوع حكم قرار مي دهد و رواياتي كه ارتكاب كبيره را خروج از اسلام اعلام مي كند دسته اول كه جحود را موضوع حكم را قرار مي دهد مطلب و شرح همان است كه سيد الاستاد فرمود كه با اضافتي كه جحد در لغت به معناي انكار شي اي است كه جاحد علم به ان شي دارد كه در قران هم اين معنا به خوبي ديده يم شود و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم اين هم در قران به همين مطلب اشاره مي كند كه جحد و انكار كردند مطلبي كه يقين دارند كه اين گونه است مي داند كه اين حكم را پيامبر از سوي خدا اورده انكار مي كند اين انكار انكار رسالت است اما مي دانيم كه اين روايات مدعاي مشهور را ثابت نمي كند بلكه حكم را طبق قاعده اعلام مي كند ان كاري ضروري كه موجب انكار رسالت بشود كفر مي اورد مدعا اين است كه انكار ضرورت بدون اينكه منتهي بشود به انكار رسالت موجب كفر باشد اين مدعا از اين دسته از روايات به اثبات نمي رسد
 تحليل روايات دسته اول كه ارتكاب كبيره را منجر به كفري دانسته
 دسته سوم عبارت بود از ارتكاب كبيره كه گفتيم در صحيحه عبدالله بن سنان فرمود كه من ارتكب كبيرة من الكبائر و زعم انها حلال اخرجه ذلك من الاسلام سيد فرمودند كه اين جا موجب كفر مي شود طبق اين روايت ارتكاب كبيره و به اولويت دلالت مي كند ارتكاب كبيره اگر ضرورت باشد اما كفر سه معنا دارد معناي سوم كفر در برابر اطاعت است معنايش معصيت در برابر اطاعت اين شخصي عاصي است صدق كافر مي كند اما عاصي است نه كافري كه نجس باشد و ذبائحش حلال نباشد اين فرمايش خالي از تعليقه نيست
 بيان مرحوم شهيد صدر در مورد اين دسته از روايات
  اولا شهيد صدر در كتاب بحوث في شرح العروة جلد 1 صفحه 294 و 293 مي فرمايد آنچه را كه سيد الاستاد مي فرمايد كه كفر چند معنا دارد در اين روايت در برابر مطيع قرار گرفته مخالف با ظاهر روايت است ظاهر روايت مي گويد اخرجه عن الاسلام پس در برابر اسلام قرار گرفته همان معناي اول مي شود كه در برابر اسلام باشد مضافا بر اين كفر انصراف دارد اگر قرينه نباشد به كفري كه در برابر اسلام باشد اين تعليقه اي است شهيد صدر بر استادش
 تحقيق مطلب (در معني كفر- در انصراف ادعايي شهيد صدر)
 اما تحقيق اين است كه اشكال ايشان وارد نيست براي اينكه انجا كه در روايت امده خروج از اسلام در حقيقت ترجمه كفر است به عبارت منطقي شرح الاسم يا تعريف لفظي چنانچه محقق حلي در شرائع جلد 1 صفحه 53 كفر را كه تعريف مي كند مي گويد ضابطه كل من خرج عن الاسلام پس تعريف لفظي كفر خروج از اسلام است اما مي بينيم كه كلمه خروج و كلمه اسلام ترجمه قرار گرفته نه اينكه در اين تعبير اسلام مقابل كفر يا كفر مقابل اسلام قرار گرفته باشد اين اشكال وارد نيست اما انصراف كه ايشان فرمودند باز هم تحقيق اين است كه اين انصراف انصرافي نيست كه شاهد مقصود قراربگيريد براي اينكه اين انصراف بدوي است نه انصراف از حاق لفظ انصراف بدوي اين است كه در اثر شيوع معنا و يا برجستگي معنا فرد اكمل بودن معنا در ديد ابتدايي لفظ به ان معنا انصراف داشته باشد اما اگر مورد تصور قرار بگيرد ذهن درك مي كند كه معنا تنها اين نيست تا بگوييم كافر يك انصراف بدوي در برابر اسلام و بعد از انكه دقت كنيم كفر به معناهاي مختلفي بكار رفته پس كفر تنها معنايش اين نيست كه در برابر اسلام باشد انصراف هم كاري نمي تواند از پيش ببرد
 ارائه راه حل اصلي براي صحيحه ابن سنان توجه به اقسام كفر و خروج از اسلام است
  اما تحقيق اين است كه راه حل اصلي براي تعيين مدلول براي صحيحه عبدالله بن سنان توجه به اقسام كفر و اقسام خروج از اسلام
 بررسي مجدد (ملحد و مشرك و مرتد)و رابطه آن با كفر
 در اوائل اين مسئله گفتيم كفر يا كافر به سه قسم است 1. ملحد 2. مشرك 3. مرتد ملحد كسي كه از اساس الوهيت را قبول ندارد از اساس مثل كمونيستهايي كه قائل به ماده و ماده گرايي هستند قسم دوم مشرك عبارت است از كساني كه براي خدا شريك قائلند اين يك اصطلاح قطعي بين شيعه و سني است از نظر علمي كساني كه مي ايند با يك توسل مختصر كه واسطه بشود بين خالق و مخلوق ان هم با چقدر جهل كه مي گويد براي پيامر عيب نداشت در زمان پيامبر و روز قيامت هم اشكال ندارد الان كسي واسطه كند شرك است اين جهل است اگر بنا باشد كه هيچ كسي در كار خدا كوچك ترين دخالتي نكند و اگر بنا باشد كه ابي الله ان يجري الامور باسبابها وثانيااگر بنا باشد كه وساطت غير دخالت غير ملاك شرك بود ان موقع هم شرك بود اگر بنا باشد ملاك ان نباشد پس الان هم توسل شرك نيست اين را وهابيها مي گويند در اصطلاح فقهي شيعه و سني مشرك كسي است كه براي خدا در افرينش و يا در عبوديت شريك قائل باشد اين معناي مشرك اين هم ربطي به بحث ما ندارد
 مرتد يعني خروج از اسلام
  قسم سوم ارتداد اين ارتداد مورد بحث ماست كه انكار ضرورت موجب ارتداد مي شود يا نمي شود ارتداد عبارت است از خروج از اسلام در كتب فقهي تحرير الوسيله امام خميني جلد 2 تحرير ا لوسيله صفحه 499 در بحث موانع ارث مي فرمايد اما المرتد فهو من خرج عن الاسلام و هو علي قسمين فطري و ملي بنابراين اين قسم سوم كه مرتد شد و معناي مرتد هم خروج از اسلام مورد و قلمرو بحث ماست كه انكار ضرورت موجب خرو ج از اسلام مي شود يا نمي شود
 خروج از فروع اسلام نيز مثل خروج از اصل خروج از اسلام است
  اما خروج از اسلام دو قسم است براي اينكه اسلام در لغه و اصطلاحا اصطلاح فقها لغت نامه هم مجمع البحرين علامه طريحي اسلام مركب است از دو بخش است فروع و اصول خروج از اصول هم ارتداد و خروج از اسلام مي اورد و خروج از فروع هم ارتداد و خروج از اسلام بار مي اورد هر دو بخش كه ما هيت اسلام را تشكيل مي كند خروج از هر بخش خروج از اسلام است
 خروج از اصول براي كفر و خروج از فروع فسق مي آورد
 بنابراين با تطبيق بسيار صحيح خروج از اصول كه خروج از اسلام است مي شود كافر و خروج از فروع كه باز هم خروج از اسلام است مي شود فاسق بنابراين من ارتكب كبيره من الكبائر اخرجه ذلك من الاسلام كاملا درست است فاسق كه كبيره اي را مرتكب بشود از اسلام خارج شده منتها مي شود فاسق لذا ديديم كه در بحث فقهي كه سيد الحكيم در منهاج الصالحين جلد اول بحث شرائط اجتهاد كه ميگويد يكي از شرائط تقليد از مجتهد اين است كه مجتهد عادل باشد عادل را مي گويد كسي است كه از ارتكاب معاصي كبيره غالبا اجتناب كند يعني كسي كه مرتكب معاصي كبيره بشود فاسق است عادل نيست نه اينكه كافر است بنابراين فقها و تحقيقا و لغه بحث ما درباره ارتكاب كبيره نتيجه اي كه مي دهد اين است كه ارتكاب فسق مي اورد خروج از اسلام است اما خروج از اسلام از اصول كفر است بنابراين مدلول براي روايت صحيحه عبدالله بن سنان معلوم و مشخص شد كه كسي كه ارتكاب كبيره مي كند از عدالت بيرون مي رود فاسق است كه به او كفر نگفته در روايت به او گفته خروج از اسلام و درست هم هست عبارت كاملا دقيق معنا هم به طور واضح به دست مي ايد بنابراين از دسته سوم هم مدعاي مشهور هم به اثبات نمي رسد
 سوال و جواب دليل ما همان دليل مختصري كه اشاره كردم كه معناي عدالت و معناي فسق چيست ارتكاب گناه كبيره است كفر نيست و معناي كفر چيست انكار اصول است اينها جزء‌ بديهيات فقه است با يك نگاه گذارايك مروري كرديم ديديم در متن فقه اين معاني ثبت شده است
 جواب مرحوم شيخ انصاري نيز روشن شد
 اما پس از كه اين مطلب شرح داده شد جواب دليلي كه شيخ انصاري فرموده بود روشن مي شود كه خروج از تدين يعني ارتكاب كبيره همان نتيجه را مي دهد كه گفتيم فسق مي اورد
 نتيجه طبق نظر غير مشهور اگر انكار ضروري منتهي به انكار رسالت شود موجب كفر است
 در جمع بندي ادله مشهور نصوص به نتيجه نرسيد دليل شيخ انصاري كه عبارت بود از انطباق انكار ضرورت با خروج از دين كاري از پيش نبرد تسالم اصحاب كه گفتيم در حقيقت تسالم مشهور است دليل قطعي نخواهد بود
 مخالفت با مشهور مشكل است
  اما مخالفت با شهرت فتواييه كار اساني نيست بايد علاج كنيم نتيجه بحث مشهور فقها از شهيدين و محقق حلي و صاحب جواهر و غيرهم مي فرمايند انكار ضروري بدون اينكه منتهي به انكار رسالت بشود موجب كفر است اين نظر مشهور و گفته بوديم متن و شرح لمعه كه شهيدين در كتاب شرح لمعه جلد 1 صفحه 49 اين مسئله را مي فرمايد و شرايع جلد 1 صفحه 53 و جواهر جلد 6 صفحه 48 اين مجموعه مخصوصا شرايع و شرح لمعه به طور عمده اراء‌ مشهور را دارد خصوصا متن لمعه و شرح لمعه گاهي خلاف مشهور را مي گويد نظر مشهور همان بود كه گفته بود اما فقهاي عصر اخير فقهاي نجف از سيد يزدي تا سيدالاستاد و فقهاي قم از سيد بروجردي تا سيد الامام همه مي گويند كه اگر انكار ضروري منتهي بشود به انكار رسالت موجب كفر است اگر منتهي به انكار رسالت نشود موجب كفر نيست اما اشكالي كه وجود دارد كه ما بايد در اين رابطه راه حلي فكر كنيم ان است كه مخالفت شهرت فتواييه قدما كار مشكلي است شهرت فتوايي است ان هم قدمايي در مرحله تابعين وصل به اصحاب سيد الاستاد هم اجماع را اشكال ميكند شهرت را اشكال مي كند اما به شهرت فتوايي قدما مي رسد مي گويد چون شهرت فتوايي قدما است بر خلاف ان نمي توان فتوا بدهيم
 جمع بين نظر مشهور و غير مشهور
 تحقيق اين است كه اگر خوب دقت كنيم شايد در عمل به اختلاف عملي بر نخوريم فقط تعبير فرق مي كند قدما مثل شهدين ميگويد انكار ضروري موجب ارتداد است متاخرين مثل سيد يزدي مي فرمايد كه انكار ضروري اگر منتهي به انكار رسالت بشود و بعد هم به جهت مخالفت فتواي مشهور مي گويد احتياط اين است كه انكار ضروري ولو منتهي به انكار رسالت نشود بايد احتياط كند اما تحقيق اين است كه در عمل اگر دقت كنيم فقط به يك اختلاف در تعبير بر مي خوريم عملا مخالفتي در كار نيست مثلا انكار صلاه البته در صورتي كه عالم باشد و بداند انكار جاهل ملاك ومعيار نيست مي داند كه صلاه قطعا ركني از اركان اسلام است اين انكار صلاه مشهور مي گويد خود انكار صلاه موجب ارتداد است مشهور متاخرين مي گويند اگر منتهي بشود انكار صلاه به انكار رسالت موجب ارتداد است از متقدمين سوال كنيم ايا انكار صلاه منتهي به انكار رسالت مي شود مي گويند بله قطعا بلكه گفته مي شود كه در اصطلاح قدما منظور از انكار ضروري ان انكاري است كه قطعا وصل بشود به انكار رسالت و از متاخرين كه سوال كنيم كه اين انكار صلاه كه شما مي گوييد اگر منتهي به انكار رسالت باشد سوال انكار صلاه براي عالم به مسئله موجب اكار رسالت مي شود مي گويد بله پس در امثله كه مراجعه كنيم اختلاف عملي به چشم نمي خورد وجه اصليش همان بود كه گفتم كه انكار ضروري در اصطلاح قدما ان است كه انكار رسالت و اساس است وصل است
 انكار ضروري منتهي به انكار رسالت موجب كفر است
  بنابراين فتوا همان است كه در عروه الوثقي امده انكار ضروري كه منتهي به انكار رسالت بشود اما ممكن است كه تحقيق اين باشد كه انكار ضروري نياز به شرح ندارد طبيعتا منتهي مي شود به انكار رسالت

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo