< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/10/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 مرحوم سيد يزدي فرمودند الثامن الكافر باقسامه حتي المرتد بقسميه واليهود و النصاري و كذا رطوبته و اجزائه سواء‌ كان مما تحله الحياه او لا والمراد با الكافر من كان منكرا للالوهيه او التوحيد او الرساله او ضروريا من ضروريات الدين مع الالتفات الي كونه ضروريا بحث يرجع انكاره الي انكار الرساله والاحوط الاجتناب عن منكر الضروري و ان لم يكن ملتفتا الي كونه ضروريا
 اقسام كافر
  در ادامه بحث از نجاست كفار بحث از تحقق كفر به ميان مي ايد كه اسباب كفر چه چيزهاست و اين مسئله محل ابتلايي است كه تتمه كوتاهي نسبت به بحث قبلي اشاره بشود و بعد مسئله را ادامه بدهيم
 نجاست اجزاء ما لا تحله الحياه كافر
  و ان تتمه اين است كه بعد از كه ثابت شد كه كافر ملحد و مشركان بت پرست نجس هستند و نجس العين بالذات اجزاي ما لا تحله الحياه انها هم نجس است يك تار مو يك ناخن از مشرك و ملحد محكوم به نجاست است سيد الاستاد در كتاب تنقيح العروه جلد 3 صفحه 52 مي فرمايد نجاست يك اعتبار شرعي است با استحسان و با درك عقل و عقلا خضوع نمي كند و در بستر شرع ديديم كه بين نجاست حيوان نجس و نجاست اجزاء‌ ما لا تحله الحياه ملازمه نيست ديديم كه درباره ميته كه خود نجس است اجزاء‌ ما لا تحله را گفتم اشكال ندارد واين معهود است در شرع بنابراين ملازمه كه وجود ندارد حكم به طهارت اين اجزاء‌كه معهود است درباره اجزاء‌ ما لا تحله الحياه مشرك و كافر دليلي بر نجاست نداريم نجاست اعتبار شرعي است
 شهرت فتواييه بر نجاست اجزاء‌ ما لا تحله الحياه كافر
  اما مي فرمايد شهرت فتواييه فقها بر نجاست اين اجزاء‌ است لذا ما حكم به طهارت نمي توانيم صادر كنيم شما اگر خواستيد دنبال نظرات سيد ما باشيد مي بينيد اينجا شهرت فتواييه را معتبر مي داند تصريح مي كند جاهاي زيادي در اصول خود اجماع را رد مي كند در هر صورت حكم همان است كه در متن امده اجزاء‌ ما لا تحله الحياه كافر نجس هم محكوم به نجاست است اگر نگوييم اجماع حداقل شهرت بسيار قوي وجود دارد بر نجاست اين اجزاء‌ و اما درباره معناي كافر فقها از جمله سيد يزدي مطلب را شرح داده اند مي فرمايند والمراد بالكافر مقصود از كافري كه احكام خاصي دارد كسي است كه الوهيت توحيد رسالت را انكار كند يعني اصل الوهيت را اگر قبول داشت با شكل مشركين باز هم مشرك است و بعد مي فرمايد از ضروريات دين را اگر با التفات و توجه انكار كند باز هم كافر است در اين زميه بحث خيلي خوب و مفصل در عين حال عميق صورت گرفته است كه قابل توجه است و اثار عمليه دارد
 موضوع اسلام
 سيد الاستاد در همان منبع كه گفتم صفحه 53 تا 55 مي فرمايد كه سه چيز از سوي شرع مقدس به عنوان موضوع اسلام تعيين شده نقش موضوعي دارد كه بوسيله اين سه اصل اسلام محقق مي شود و نقش ان مبدايي و موضوعي است 1. اعتراف به وجود پروردگار عالم 2. اعتراف و اذعان به نبوت رسول الله اعظم صلي الله عليه و اله وسلم 3. اعتراف به معاد و حقيقت داشتن يوم الاخره كه در ايات قران موارد زيادي داريم اما اعتراف به وجود خدا و رسالت پيامبر تصريح شده پيش فقها و اهل دين از موارد برجسته ضرورت است كه اعتراف به وجود خالق عالم اعتراف به وجود خدا واعتراف و اعتقاد به نبوت پيامر خاتم اين دو اصل را فقها به طور مشهور ذكر كرده اند اما سيد الاستاد مي فرمايد اصل سوم را هر چند فقها ذكر نمي كنند اما قطعي و مسلم است كه عبارت است از معاد در قرآن موضوعي كه بيشترين ايات درباره ان موضوع امده باشد عبارت است از معاد هيچ موضوعي در قران به اندازه معاد ايات ندارد يومنون بالله و اليوم الاخر ايات زيادي كه نياز به ذكر مورد ندارد بنابراين ايشان مي فرمايد كه معاد را هر چند فقها ذكر نكرده اند ولي قطعا اصل سوم كه موضوعيت دارد در تحقق اسلام اين سه تا اصل است ديديم ايشان دو تا اصل اول را يكي اصل شمرد الوهيت و توحيد بود ايشان گفت كه اعتراف به وجود پروردگار عالم كه در حقيقت اعتراف به الوهيت توحيد را در ضمن دارد تعبير خوبي است دو تا اصل لزومي ندارد در اين باب يك اصل سيدنا الشهيد الصدر مي فرمايد كه معاد كه نگفته اند چون معاد انكارش بر مي گردد به انكار رسالت توجيه ايشان يك توجيه علمي است اما حقيقت اين است كه معاد يك حقيقت كاملا مستقل مي باشد و اما اگر بگوييم ارتباط دارند با هم ديگر اين اصول كه سه تا ارتباط دارند و اما انكار معاد به ما هم معاد قطع از نظر از رسالت كفر است تحقيق همان است كه سيد الاستاد فرمودند بنابراين اين سه تا اصل را شك نداريم هر كسي كه منكر يكي از اين اصول باشد طبق قاعده خارج از اسلام تا اينجا امر مسلم است اين سه تا ازاصول است
 سومين اصل انكار ضروري دين
  و اما همان طور كه در متن امده و سيد مي فرمايد و محقق حلي و شهيد و مشهور فقها كه او انكر ضروريا من ضروريات الدين انكار الوهيت و توحيد و رسالت يا انكار ضروري از ضروريات دين اين كار را اگر بكند مي شود كافر اين مشهور است انكار ضروري دين مثلا كسي شك بكند يا انكار كند درباره وجوب نماز صبح كه بگويد در وقتي كه خواب است كه ديگر تكليف ندارد نماز واجب نيست يك ضروري امثال اين كه ضروري دين است اگر شك بكند درباره ضروري از ضروريالت دين و شكش منتهي به انكار بشود دراخر بگويد واجب نيست يا اينكه بگويداين ايه درست نيست
 دو قول در اينكه انكار ضروري موجب كفر است
  در اينجا دو تا قول و دو تا خط استدلالي وجود دارد
 قول اول انكار ضروري بما هو ضروري موجب كفر است
 اولي مرحوم صاحب مفتاح الكرامه در كتاب مفتاح الكرامه جلد 1 صفحه 143 مي فرمايد كه انكار ضروري موجب كفر هست و خود اين انكار ضروري سبب مستقل است و فرق نمي كند انكار ضروري منتهي بشود به انكار توحيد منتهي بشود به انكار دين منتهي بشود به انكار رسالت يا نشود مثلا انكار حرمت ربا كه از ضروريات دين بين شيعه و سني هست اين را كسي از عن بصيره و التفات انكار بشود خود اين انكار مي شود كفر پيامبر را قبول دارد خدا را قبول دارد دين را قبول دارد مي گويد من اين يكي را قبول ندارم رونق اقتصادي است بانكهاي خارجي همه بر ربا است و بانكهاي داخلي كم و بيش ربا در ان هست و ربا يعني يك موتوري است كه اقتصاد را به اين سمت و ان سمت مي برد من اين را قبول ندارم بنابر فتوا وراي صاحب مفتاح الكرامه كه مي فرمايد ظاهر اصحاب اين است كه ما هم به راي مشهور كه مراجعه مي كنيم از شرايع تا لمعه مي بينيم ظاهر اصحاب اين است كه منكر ضرورت سبب مستقل است
 اقسام ضرورت
  اما ان مطلب كه ضروري چند قسم است 1. ضروري منطقي كه عبارت است از تصورش كافي باشد براي تصديقش 2. ضروري فلسفي كه عبارت است از اصل تناقض به ضرورت عقل اجتماع متناقضين محال است 3. ضرورت فقهي كه در بين فقها اهل بيت يك امر ضروري و مورد تسالم است مثل سببيت اتلاف براي ضمان من اتلف مال الغير فهو لهو ضامن 4. ضرورت مذهب مثل خمس 5. ضرورت دين مثل حرمت رباخواري كه از ضرورت دين است در بحث فقهي ما الان مي گويند ضرورت دين نه ضرورت مذهب ضرورت دين معنايش اين است كه شيعه و سني متفقا ان حكم را بلا اشكال قبول داشته باشند ممكن است كه شما اشكال كنيد كه اصل خمس قراني است سني ها هم قبول دارند جوابش اين است كه فقه ابناء‌ عامه مراجعه كنيد انها في الجمله خمس را قبول دارند و اداء‌ هم مي كنند مي گويند حنفي ها مي گويند در ركائز و معادن علاوه بر غنائم خمس واجب است في الجمله قبول دارند منتها في الجمله را كه قبول داشت اولا ضروري مذهب است و ثانيا في الجمله هم قبول داشت انكار ديگر صدق نمي كند
 قول دوم انكار ضروري كه منتهي به انكار رسالت شود موجب كفر است
  و اما در مقابل اين راي كه مفتاح الكرامه گفت كه انكار ضروري سبب مستقل است جمعي از محققين كه از متاخرين فقيه همداني و سيد الاستاد را مي توانيم نام ببريم و همين طورشيخ انصاري مي فرمايند انكار ضروري بما هو ضروري فقظ انكار خود ان شي ضروري موجب كفر نيست بلكه انكار ضروري اگر منتهي بشود به انكار رسالت وانگهي موجب كفر مي شود اين دو تا قولي است معروف بين ظاهر جمعي از محققين به تعبير سيد الاستاد طبق تتبع حقير بين متقدمين از مشهور و و متاخرين و متقدمين مي گويند فقط انكار ضروري بما هو انكار ضروري موجب كفر است اين دو تا راي بسيار مهم كه ما فعلا در نظر گرفتيم وتوجه كرديم ببينيم ادله اين دو تا قول چقدر دلالت دارد و چه ادله اي براي اثبات اين دو تا قول وجود دارد
 ادله قول اول
 اما قول اول كه مي گويند انكار ضروري فقط بما هو انكار ضروري موجب كفر مي شود ادله اي در اين رابطه اقامه مي كنند كه عبارت است از نصوص و روايات وارده در ابواب مختلف رواياتي كه در اين رابطه اقامه شده است زياد و فراوان است به طور عمده از لحاظ موضوع بندي كل اين روايات به سه دسته تقسيم مي شود دسته اول رواياتي كه شرك را بيان و اعلام مي كند دسته دوم كه درباره جحد و جاحد و منكر حكم اعلام مي كند دسته سوم كه درباره كافر خصوصيت و حكم اعلام مي كند
 روايت بريد عجلي
  از دسته اول به طور عمده روايت صحيحه بريد عجلي كتاب كافي جلد 2 باب شرك از كتاب ايمان و كفر حديث 1 علي بن ابراهيم عن ابوعلي محمد بن عيسي عن يونس بن عبدالرحمن عن بريد عجلي كه از چهار نفر از اصحاب اجماع است (والسته الاولي من الامجاد اربعه منهم من الاوتاد زراره ثم بريد قد اتي ثم محمد و ليث يا فتي ثم الفضيل بعده معروف و هو الذي ما بيننا معروف )عن ابي جعفر عليه السلام از امام باقر قال سالته عن ادني ما يكون به العبد مشركا قال فقال عليه السلام من قال للنوات انها حصاه وللحصاه انها نواه ثم دان به اقل مرتبه مشرك كسي است كه در زمان قديم مي گفتند دهري ها كه بگويد هسته اولي افرينش همين هسته ها و تك ياخته هاي طبيعي و فيزيكي است نبات جمع نوي نووي كه مي گويند هسته اي نوات بگويد اصل افرينش هسته اي دارد بعد سنگريزه مي شود سنگيريزه بدل مي شود به هسته هسته بدل مي شود به سنگريزه شما در دهريون جديد يا ماتراليستها ديديد كه مي گفتند كه انر‌ژي بدل مي شود به ماده و ماده بدل مي شود به انرژي اين چرخش هستي است اين ريشه اش قديم بوده للنوات حصاه و الحصاه نواه نواتش را بگوييد انرژي حصاتش كه سنگريزه باشد مي شود ماده مثل همين كه جديدها فكر كرده اند تازه اورده اند از دهريهاي قديم بوده است عين همان تبديل ماده به انرژي و تبديل انرژي به ماده اگر كسي اينگونه بگويد شرك است ادني شرك است سند صحيح دلالت هم كامل كسي كه اين مطلب را بگويد انكار الوهيت بكند بگويد ماده اصلي جهان افرينش تبدل ماده به انرژي و انرژي به ماده است نازل ترين منزله شرك را مي گويد كه به اين مقدار حرف ساده كه شرك بيايد به انكار ضروري كه قطعا شرك خواهد آمد اما دسته دوم عبارت است از رواياتي كه محور بحث جحود است و انكار فرائض است
 روايت ابن سناح كناني
  از اين دسته روايت شماره 13 كتاب وسائل جلد 1 ابواب مقدمه عبادات صحيحه ابي سناح كناني از امام باقر عليه السالم روايت طولاني است تقريبا ان قسمتي كه محل استشهاد ما هست در ذيل روايت مي فرمايد من جحد الفرائض كان كافرا اين روايت سندش درست متن هم صريح دلالتش فرائض ضروريات است ديگر كسي كه انكار ضروريات بكند مي شود كافر شما حداقل مقابل اسلام مي گيرد چون در صدر روايت فرموده است كه كسي كه اعتراف به شهادتين بكند ايمانش محقق شده و كسي كه اينها را منكر بشود تا سوال شده كه فرائض چه مي شود اين كه اصول بود كه گفتيد امام مي فرمايد من جحد الفرائض كان كافرا هدف ما چه بود كه انكار ضروري موجب كفر است واما دسته سوم كه محور بحث كفر هست جحود نيست و ان كه موضوع حكم يا متعلق بيان گرفته است خود كفر و خروج از اسلام است از اين دسته صحيحه عبدالله بن سنان همين باب حديث شماره 10 سند هم تقريبا همان سند قبلي است عنه يعني عن علي بن ابراهيم عن محمد بن عيسي عن يونس عن عبدالله بن سنان قال سالته اباعبدالله عن الرجل يرتكب الكبيره فيموت هل يخرجه عن الاسلام فقال من ارتكب كبيره من الكبائر فزعم انها حلال اخرجه ذلك من الاسلام اين روايت ظاهرش بسيار گويا و روشن است كسي كه يك كبيره اي از كبائر را مرتكب بشود و بگويد اين حرام نيست حلال است زعم انها حلال حرام خدا را حلال كند اين كار ان شخص را از اسلام خارج ميكند اين سه دسته روايات كه به دسته موضوعي شرك و جحود و كفر
 بيان مرحوم خويي نسبت به عدم دلالت راويات بر كفرمنكر ضروري
  سيد الاستاد با بيان كامل و انصافا در نهايت متانت كه اين دسته از روايات مي بينيم دسته اول مربوط به شرك است مي گويد ادني شرك مراتب دارد شرك با ارتداد و با بيرون رفتن از اسلام مساوي نيست لذا طبق روايات كثير مرائي در عبادت اين شرك است اما اين ادم الان نجس مي شود؟ واقعا از اسلام بيرون مي شود هرگز پس شرك مراتبي دارد ان شركي كه از اسلام بيرو مي كند شرك نسبت به الوهيت و وحدانيت خداست فقط شرك درجه اولي كه مصداق كامل شرك است مصداق ان شرك كفر است و ارتداد بنابراين اين رواياتي كه شما استدلال كرديد كه ادني شرك اين است پس انكار ضروري هم شرك باشد كاري از پيش نمي برد واما مطلب دوم كه عبارت است از جحود انكار بود انكار عن علم بود و گفته شده بود من جحد الفريضه من الفرائض كان كافرا اين حرف هم مطلبي مسلمي است از مورد بحث ما بيرون است اين درباره انكاري است كه خود ان انكار و جحد منتهي بشود به انكار رسالت در صدر روايت شهادتين امده و بعد ارتباط پيدا كرده است شهادتين به انكار فرائض اين روايات جهتش مشخص است مربوط است به انكار فريضه اي كه منتهي بشود به انكار رسالت در اين هم بحثي نيست اين هم دليل براي مدعاي شما نمي شود چون مدعاي شما اين بود كه انكار ضروري بما هو ضروي موجب كفر مي شود اما دسته سوم دلالتش نسبتا به مطلوب شما يعني انكار ضروري بما هو ضروري موجب كفر ميشود دلالتش درست است و براي اثبات مدعا كمك مي كند اما بايد مسئله با ديد تحقيقي بنگيريم كه كفر سه تا معنا دارد هر چند اين دسته سوم دلالت دارد بر اينكه منكر ضروري به كفر كشيده مي شود اما كفر چيست
 معاني كفر كفر به سه معنا به كار رفته است و همين طور بحث مي كنيم منكر ولايت كفر است اما كفر به چه معنا شرح مسئله جلسه بعد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo