< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/09/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 درباره اظهارات فقها از ايه انما المشركون نجس بحث مي كرديم اظهارات بعضي از فقها گفته شد
 نظر مرحوم آقاي خويي در مورد آيه انما المشركون نجس
  اما سيد الاستاد در تنقيح العروه جلد 3 صفحه 39 مي فرمايد كه انما المشركون نجس دلالت بر نجاست ذاتي به عنوان نجس العين براي مشركين ندارد
 عدم اثبات تعيين لفظ نجس به حقيقت شرعيه براي نجس العين
 براي اينكه اثبات مطلوب يعني اثبات نجاست ذاتي براي مشركين ارتباط دارد با ثبوت حقيقت شرعيه به اين معنا كه الفاظ شرعي براي معاني شرعيه وضع شده باشد به شكل تعييني و تعيني تا بدانجا كه هر لفظي از الفاظ شرعي به كار گرفته شود دلالت كند بر معناي مجعول شرعي فقهي اين معناي حقيقت شرعيه است و مقصود ما يعني اثبات نجاست ذاتي براي مشركين گره خورده به اين است كه لفظ نجس در قران دلالت كند بر معناي نجاست شرعي فقهي چون ما مي خواهيم نجاست ذاتي به معناي نجس العين براي مشركين ثابت كنيم و اين معنا معناي شرعي است لفظ نجس بايد به اين معناي شرعي دلالت كند تا مطلب ثابت بشود و دلالت بر اين معنا گره خورده به ثبوت حقيققت شرعيه است و بعد مي فرمايد كه ثبوت حقيقت شرعيه در زمان نزول آيه محل كلام بلكه حقيقت شرعيه در آن زمان وجود نداشته است چون ابتداي شرع بود احكام تدريجا جعل شده جعل بايد در بين مردم جا بيافتد تا از لفظ معناي شرعي را مردم بفهمند احكام تدريجا مي امد در اوائل در وقت نزول ان آيه معناي شرعي براي مردم جا نيافتده بود پس حقيقت شرعيه در ان زمان وجود نداشته بود بنابراين نجس دلالت ندارد بر نجاست به معناي شرعي تا مطلوب كه نجاست ذاتي براي مشركين به اثبات برسد
 نتيجه اين كه نجس در آيه به معني لغوي است نه نجس العين
  بعد از ان مي فرمايد كه بلكه ظاهر ايه اين است كه مقصود از نجاست در اين ايه نجاست به معناي لغوي باشد يعني قذارت براي اينكه مي فرمايد اين نهي از ورود مشركين به مسجد مناسبت دارد با نجاست به معناي لغوي كه قذارت است و قذارت به دو گونه است 1. قذارت ظاهري كه چرك و الودگي جسمي است
 استفاده از قذارت به معني قذارت باطني يعني شرك
 2. قذارت معنوي كه عبارت است از شرك و الحاد مناسبت بين شرك و مسجد الحرام در اين نهي كاملا ملموس است به اين معنا كه مشركين كه داراي شرك هستند و مسجد الحرام كه مركز توحيد است مناسب اين است كه شرك از توحيد جدا باشد اين معناي مناسبت است شرك با توحيد مناسبتي ندارد و بايد از هم جدا باشد و اجازه ورود به حامل شرك به مسجد الحرام كه مركز توحيد است داده نشود و اضافه كنيم كه در نهي فقط مسجد الحرام ذكر شده مساجد ديگر متعلق نهي نيست اين نكته ديگري است كه مناسبت را تقويت مي كند
 مويدات تفسير نجس به نجاست باطني و شرك
  مويد اين مطلب كه مناسبت دارد از نجاست معناي لغوي به معناي دوم اراده شود اين است كه مي بينيم فقها ورود و وارد كردن شي نجس العين در مسجد الحرام شرعا ممنوع نيست اگر كسي در يك شيشه اي يك مقدار خون با خود حمل كند وارد مسجد الحرام بشود وارد كردن نجس العين در مسجد و حرام نيست اين يك مويدي است كه اثباتي و نفي است و جزء‌ديگر مويد ما اين است كه مي بينيم شخصي كه طهارت ذاتي دارد بدنش شسته و تميز نجاست ظاهري ندارد اما يا حائض است يا جنب اجازه ورود به مسجد داده نمي شود پس معلوم است كه قذارت باطني و معنوي در مسجد ممنوع الورود است و عين نجس بما هو نجس العين فقهي ورودش در مسجد ممنوع نيست اين بيان ايشان با يك مقدار اضافات كه بسيار هم متين هم هست
 سوال و جواب
 سوال و جواب دليل خاص دارد اما ما مي دانيم در عدم ورود حايض و جنب به مسجد نجاست ظاهري در كار نيست بدن جنب اگر تطهير شده باشد اما هنوز غسل جنابت نكرده است نمي تواند وارد مسجد بشود چون قذارت باطني دارد كه جنابت است يا حيض ما اين را به عنوان مويد براي مطلبمان گفتيم كه منظور از نجاست در ايه نجاست به معناي شرعي ان نيست و باعث عدم يا دليل ملاك براي عدم ورود به مسجد نجاست ظاهري به معناي نجاست شرعي نيست چون هم نجاست شرعي را ديديم ورودش به مسجد حرام نيست و هم ديديم جايي كه نجاست معنوي است ورودش در مسجد حرام است بعد به اين نتيجه مي رسيم كه ايه انما المشركون نجس دلالت بر نجاست مشركين به معناي نجاست ذاتي كه ثابت كند نجس العين است ندارد
 جدا كردن مرز كافر و مشرك
  و در صورتي كه دلالت بر نجاست مشركين نداشته باشد دلالت بر نجاست كفار كتابي كه به هيچ وجه ندارد چون كفار كتابي با مشركين فرق دارد سيد الاستاد بعد از كه گفته شد كه ايه دلالت بر نجاست مشركين ندارد به معناي نجاست فقهي براي كفار كه به هيچ وجه مضافا بر اين كفار به معناي اهل كتاب احكامي دارند جدا از مشركين دو تا عنوان جداست گاهي اطلاق مشرك براي كافر و اطلاق كافر براي مشرك وحدت معنا درست نمي كند يك اطلاق به يك اعتبار معناي حقيقي به وجود نمي اورد مي بينيم در ايات قران كلمه اي كه به عنوان كافر و مشرك به كار رفته كافر در قران دو مورد بكار رفته و كافرون شش مورد بكار رفته كافرين سي و شش مورد بكار رفته و مشرك پنج بار بكار رفته مشركون سي و شش بار مشركين نود و سه بكار رفته و كفار نوزده بار بكار رفته اين كيفيت اين گونه تعرض قران نشان مي دهد كه ترادف و اطلاق و تقييد بين اين دو تا معنا اصلا وجود ندارد مضافا بر اين در سوره حج آيه 17 تفصيلي ذكر شده كه بسيار به خوبي و وضوح نشان مي دهد كه كفار از مشركين جدا هستند ان الذين ءامنوا (مسلمانان) و الذين هادوا(يهود) والصابئين (ستاره پرستان) والنصري و المجوس و الذين اشركوا(مشركان) در تفصيلي كه قران اورده عنوانها مستقل است اثبات حكم براي مشرك شامل كافر نمي شود به اين نتيجه رسيديم كه بر اساس راي سيد الاستاد و مرحوم فقيه همداني منظور از نجاست در ايه انما المشركون نجس نجاست لغوي است كه فقيه همداني كتاب طهارت صفحه 558 مي فرمايد مانعي وجود ندارد كه منظور از نجاست در ايه معناي لغوي ان باشد
 سوال و جواب
 سوال و جواب كافر به معناي كافر كتابي مقصود ما ان كسي است كه اهل كتاب است و اهل توحيد است و اهل خدا پرست است مشرك كسي است كه بت پرست و ستاره پرست اينها خدا پرست نيستند
 سوال و جواب گفتيم براي اهل كتاب كه واقعيت هم اين است كه يهود و نصارا مشركند نصارا اهل تثليثند و يهود صنوي هستند اينها را گفتيم و جواب اينها مي ايد اجمالش اين است كه يهود درست نصراني درست خدا پرست و اهل توحيدند اينهايي كه اهل تثليثند و صنويت اينها يك انحرافاتي است و متاسفانه يك سري عدم معلومات مثلا شما مي دانيد كه هندو گاو پرست و بت پرست ما يك مقدار تحقيق كرده ايم ديديم كه اينها يك اشراف و اقطاب و اولياء قائلند ولي در راس يك معبود اصلي بالا اين از عدم معلومات و از ديد دور است
 مسلك تحقيق
 اما بر مسلك تحقيق اين است كه ايه انما المشركون نجس بر نجاست ذاتي مشركين دلالت دارد بلا شك همان طوري كه مشهور گفته است اما بر نجاست كفار كتابي دلالت نمي كند اما شرح مسئله آراء‌ مفسرين كه اجمالا به دست آورديم نتيجه اين شد كه بر اساس تفاسير معروف و مشهور از مفسران به نام مثل طبرسي و فخر رازي يا مي گويند ايه ظهور دارد كه مشركون نجس العينند يا يكي از محتملات ايه است و فقها دو خط فكري برجسته در اين ميدان دارند 1. خط فكري مشهور كه مي گويند ايه دلالت دارد بر نجاست ذاتي مشركين كه صاحب جواهر و عده اي از فقها و از جمله شيخ انصاري مي گويد و امام خميني و طائفه ديگر مي گويد كه دلالت ندارد كه سيد الاستاد فقيه همداني و بعض ديگر از فقهاست اما يك نكته ظريف را دقت كنيد كه ابزار اجتهادي است و ان اين است كه ديديم صاحب جواهر مي فرمايد ايه ظهور دارد به معناي شرعي و سيد الاستاد مي فرمايد كه ايه ظهور دارد به معناي لغوي ظهور يك مستند و يك دست افزار مهم استنباطي است
 بيان نكته اي در معني ظهور و حجيت آن
  اما معيار ظهور چيست از بي معياري ديديم ظهور متقابل شكل مي گيرد پس ببينيم كجا ظهور محقق وحجت است و كجا ظهور از كار مي افتد تحقيق اين است كه حجيت ظهور از قطعيات است و نياز اجتهاد به ظهور نياز مبرم و ضروري است اما معناي ظهور و ان عبارت است از دلالت لفظ بر معناي معين به طور روشن و شفاف بدون قرينه و بدون مقدمات اما حجيت ظهور وقتي است كه دو تا نكته وجود داشته باشد مضافا بر اين دلالت واضح در عرف زبان اين استعمال جريان داشته باشد تا بشود ظهور عرفي
 ظهور بايد بلا معارض باشد
 2. ظهور بر خلاف در كار نباشد در اين صورت ديگر حجت است فقط كسي ادعا كند كه ظهور دارد اين دليل بر وجود و تحقق ظهور نيست بايد اين خصوصيات تتبع بشود ظهور كامل ظهوري است دلالت واضح در مسير كاربرد بلا معارض اگر معارض داشت ديگر ظهور نيست در اين وضعيت وظيفه چيست در چنين وضعيت اجمال كه امد قدر متيقن مستند و مرجع ماست قدر متيقن در مراجعه به تفاسير ديديم معناي اصطلاحي درميان يا متعييند و يا يكي از احتمالات است پس قدر متيقن است اما در استظهارات فقها كه مراجعه كنيم چه مي گويند مي گويند مشهور كه نجاست دلالت دارد بر نجاست به معناي شرعي اما سيد الاستاد هم در دلالت اشكال نمي كند يك شبهه را اينجا مطرح مي كند كه لا ينحل است كه حقيقت شرعيه ثابت نيست و الا مشكلي ندارد خوشبخاتنه را اين معما بعضي از فقها حل كرده اند
 نظر مرحوم آقاي حكيم در حل بحث حقيقت شرعيه در كلمه نجس
 مرحوم سيد الحكيم در كتاب مستمسك جلد 1 صفحه 369 مي فرمايد حقيقت شرعيه هر چند ثابت نباشد اما حقيقت متشرعيه وجود دارد براي حمل لفظ بر معناي شرعيش ثبوت حقيقت متشرعه كافي است پيش متشرعه اين لفظ نجاست حقيقت است به اين معناي شرعيش و اين متشرعه از شرع گرفته متشرعه كه اين لفظ را براي معناي شرعي اش حقيقت بدانند و حقيقت متشرعه ثابت باشد ديگر اشكالي در كار نيست
 نتيجه گيري از كل بحث كه مراد از نجس، نجس العين است
 بنابراين با ثبوت حقيقت متشرعه اشكال كنار گذاشته شد و منظور از نجاست نجاست به معناي فقهي خواهد بود
 اگر حقيقت شرعيه را نپذيريم حقيقت متشرعه مشكل را حل مي نمايد
 اين مطلب را شيخ انصاري كتاب طهارت صفحه 357 مي فرمايد كه اشكال حقيقت شرعيه حل است اولا ما مي گوييم كه منظور از نجاست در شرع همان نجاستي است كه در لغت معنا مي شده است معناي لغوي ان يعني قذارت نقل و انتقال صورت نگرفته شرع روي ان معنا حكم صادر كرده امام خميني دركتاب طهارت صفحه 400 مي گويد منظور از نجاست همان معناي شرعيش هست ودر صفحه 11 تا 13 اين كتاب مي گويد شرع روي همان نجاست عرفي حكم اورده و در بعض موارد هم تصرف موضوعي كرده مثلا خمر را نجس العين اعلام كرده است بنابراين مشهور فقها اين مطلب را گفته اند شيخ انصاري هم فرمود كه منظور از نجاست همان نجاست شرعي است كه اولا شرع از لغت گرفته عين همان معناست و ثانيا مي توانيم بگوييم شرع يك عمليات دو منظوره انجام مي دهد همان موقع كه حكم اعلام مي كند وضع هم مي كند در اصول خوانديم كه وضع در بين بيان هم صورت مي گيرد شما اقا زاده كه تازه به دنيا امد به حاج خانم مي گوييد احمد را بياور هم وضع مي كنيد اسم هم يك بياني در ضمنش انجام ميدهيد شرع هم نهي كرده و هم اين لفظ را وضع كرده كار ممكن است لذا متشرعه از ان به بعد همان معني را فهميده است و ثالثا شيخ مي گويد كه اگر اين را قبول نكنيد حقيقت متشرعه جواب اشكال را خواهد داد در نتيجه نجاست به معناي شرعي از ايه انما المشركون نجس به اثبات مي رسد مانع هم از سر راه رفع شد مويد هم وجود دارد كه در اين ايه كه دلالت اصلا به نجاست لغوي ندارد شرعي است چون فقها و متشرعه اين را فهميده اند بنابراين دلالت اين ايه بر نجاست مشركين كامل است
 عدم شمول نجاست ذاتي بر اهل كتاب
 اما همان طوري كه فقيه همداني فرمودند و شيخ انصاري فرمودند متبادر از مشركين مشركين مكه هستند كه گفتم متبادر نيست بلكه بيان در شكل قضيه خارجيه است اصلا از تبادر بالاتر است از اساس اختصاص دارد به مشركين مكه اين حد دلالتش هست
 وجود آياتي از قرآن كه بر طهارت ذاتي اهل كتاب دلالت دارد
  و بعد از ايه قران اشعاري ديده مي شود دال بر طهارت اهل كتاب
 خوردن از طعام اهل كتاب
 ايه 5 سوره مائده مي فرمايد اليوم احل لكم الطيبات و طعام الذين اوتوا الكتاب حل لكم طعامش حلال است پاك است اين يك اشعار به طهارت
 ازدواج با زنان اهل كتاب
 اشعار دوم والمحصنات من المومنات و المحصنات من الذين اوتوا الكتاب با زنهاي اهل كتاب ازدواج كنيد بنابراين دلالت دارد بر طهارت مرحوم صاحب جواهر تلاش كرده است كه منظور از اين طعام حبوبات است وليكن مي گوييم شيخنا العلامه به خود قران مراجعه كنيد معناي طعام را مي دانيد و يطعمون الطعام علي حبه مسكينا و يتيما و اسيرا يا من اوسط ما تطعمون اهليكم يا اطعام عشره مساكين يا اطعمه من جوع ايه 4 از سوره قريش يعني خوراكي همه اش حبوبات نيست طعام قطعا به معناي خوراكي است طعام انها بخوريد و حلال باشد در دلالت تضمني هم بايد پاك باشد با زنهاي اهل كتاب ازدواج بشود بايد پاك بشود اين اشعاري است نسبت به طهارت اهل كتاب

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo