< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/08/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه حکم دم مشکوک (اجتناب )
 مباني فقهي بر مسلک تحقيق نسبت به دم مشتبه گفته شد درباره احکام مربوط به دم مشکوک که مبنا اين شد که اصاله العمومي در کار هست و اصاله النجاستي حاکم است
 مويدات حکم بر اجتناب
  بنابراين در مورد شبهات اجمالا به ان اصاله العموم بايد عمل بشود در اين رابطه مويداتي وجود دارد
 نظر شيخ طوسي و اقا رضا همداني
  اولين مويد فتوايي است از شيخ طائفه و بعض ديگر از فقها بر لزوم اجتناب از دم مشکوک شيخ انصاري در کتاب طهارت تحت عنوان بحث از دم مسفوح مي فرمايد نسبت داده شده به شيخ طائفه و غير ايشان که مي فرمايد در مورد شبهه يعني مردد شدن دم بين طاهر و نجس بايد اجتناب کرد و مي فرمايند دليلي درباره اين حکم به جز موثقه عمار چيز ديگري وجود ندارد و همين طور مرحوم فقيه همداني حاج اقا رضا همداني که گفته مي شود که تحول در بحث استدلالي فقهي اصولي را ايشان ايجاد کرده است به اسم شيخ انصاري و اخوند خراساني ثبت شده است ايشان در کتاب طهارت که يک جلد است صفحه 544 مي فرمايد بعضي از فقها حکم کرده اند به لزوم اجتناب در مورد شبهه دم که مردد باشد بين دم طاهر و نجس اين حکم مستند است به عموم نجاست و اطلاق مستفاد از موثقه عمار اين فتوا مخصوصا از شيخ طائفه وعده اي ديگر و اين استناد مويدي است بر مبنايي که بر مسلک تعيين شده است
 مويد دوم در تعارض اصل و خلاف اصل تقدم با اصل (نجاست ) است
  اما مويد دوم عبارت است از تعارض بين اصل و دليل خلاف اصل درباره تعارض بين اصل و دليل خلاف اصل يک قاعده داريم و ان اين است که اگر عنوان وجودي از عموم اطلاق و عموم عام خارج بشود در اين صورت 1. تعارض بين اصل و دليل خلاف اصل است بنابراين به طور طبيعي اصل از استحکام برخوردار است اصل پايه و اساسش مستحکم است ان دليل خلاف اصل که مي ايد بايد اثباتش اثبات مدلولش قطعي باشد در صورت شک و ترديد اصل که داراي استحکام بود مورد شک را زير پوشش قرار مي دهد اين يک قانون طبيعي است مويد شد چون اصل در دم حيوان نجاست است يا اصل در دم نجاست است دم متخلف و دم مالا نفس له بايد احراز بشود بايد ثابت و مسلم باشد هر کجا شک کنيم در متخلف بودن شک کنيم در دم لا نفس سائله بودن اصل جريان طبيعي اش را ادامه مي دهد اين مويد دوم ما با اين تنزل اينها را مويد مي گوييم
 مويد سوم باز کلام فقيه همداني است در تعارض عام و خاص
 اما مويد سوم مرحوم فقيه همداني در همان کتاب طهارت همان صفحه به تعارض بين عام و خاص اشاره مي کند و مطلبي را بيان مي کند مي فرمايد اگر دم متخلف بشود که به اثبات برسد استثنا شده است درست است قلمرو معين براي مخصص است شک در ان نيست که مقدم مي شود بر عام بالضروره به تسالم اصوليها و بر اساس قاعده تقدم اظهر بر ظاهر. اما اگر شک بکنيم که اين دم دم متخلف است يا دم متخلف نيست تمسک به عام؛ ايا تمسک به عام در شبهه موضوعيه است يا اينکه مخصص از کار افتاده است؟ شرحي که ايشان مي دهد دقيق و اصلي است مي فرمايد انجايي که عامي باشد و شک درباره موضوعات خارجيه به عمل بيايد در اين مورد تمسک به عام در شبهه نمي شود که از باب تمسک عام در شبهه مصداقيه است ان روز گفتم که شبهه مصداقيه همان شبهه در موضوع است مثلا اکرم العلماء‌ فردي امده توضيح المسائل را خوب بلد است شک مي کنيم اين فقيه است شک در موضوع هست نمي توانيم به عام تمسک کنيم چون عام موضوع درست نمي کند عام حکم را گسترش مي دهد
 تمسک به عام در شبهه مفهوميه مخصص
 اما اگر شبهه از جهت اجمال در مفهوم مخصص و يا درباره تردد مخصص بين اقل و اکثر شبهه بوجود بيايد اينجا ديگر مخصص از کار مي افتد مي شود شبهه مصداقيه مخصص معيارش اجمال در مفهوم مخصص مثلا اگر گفتيم اکرم العلما الا الفساق منهم بعد فساق اجمال داشت ايا مرتکب کبيره که قطعا فاسق است ايا مصر بر صغيره هم فاسق است اجمال دارد در صورتي که ببينيم فردي است اصرار بر صغيره دارد مرتکب کبيره نيست اينجا تمسک مي شود به اکرم العلما شبهه مي شود شبهه مصداقيه مخصص و همين طور اگر درباره اقل و اکثر باشد مثلا شما مي گوييد اکرم العلما الا علماء السحر امر دائر است بين اقل و اکثر تمامي سحره يا انهايي سحره اي که الان مبادرتي به سحر نمي کنند امر دائر بين اقل و اکثر مي شود اينجا اگر ديديم يک جايي عالمي است سحر بلد بوده اما الان از سحر دست برداشته عموم عام حاکم است و مخصص از کار مي افتد اين شرح را که ايشان مي دهد بعد از اين شرح اين نکته را مي گويد دقت مرحوم اقا رضا انصافا قليل النظير است
 مورد ديگر تمسک به عام در شبهه موضوعيه (جايي که عام مقتضي و شبهه در مانع باشد )
  بعد مي فرمايد يک جا استثنا امده است که تمسک به عام در شبهات موضوعيه هم ممکن است جايي است که عام و مخصص شيوه مقتضي و مانع را داشته باشد عام مقتضي باشد مانع مخصص در انجا مي بينيم که عام هر چند شبهه شبهه موضوعيه باشد باز هم شبهه موضوعيه تحت پوشش قرار مي دهد چون يک مقدمه اي در انجا وجود دارد که کمک مي کند که ان مقدمه وجود مقتضي و عدم و جود مانع مثلا (يک نکته اکرام از خود شروع مي شود گفته مي شود خودتان را ازمايش کنيد اگر خودتان داراي شخصيت هستيد ببينيد براي ديگران شخصيت قائل هستيد اگر براي ديگران شخصيت قائل هستيد جواب مثبت هست خودتان داراي شخصيت هستيد اگر از همه انتظار داريد وبراي ديگران اصلا خود حضرتعالي فاقد شخصيت هستيد نکته ديگر اکرام از خود شروع مي شود ادم در روايت داريم اجازه داده شده هر گونه تواضع بکند اما خودش را ذليل نکند روايت هم معتبر است جائز نيست که انسان خودش را ذليل کند اين اکرام نفس است اکرام نفس شئون طلبگي را خود ما رعايت کنيم واجبات و محرمات اداب مرحوم ايت الله العظمي سيد محسن حکيم اقا زاده هايش که معمم مي کرد مي گفت حالا که معمم شديد کسي در بازار اگر بهتان اهانت کرد يا فحش داد عکس العمل نشان ندهيد گفته مي شود حجاج عرفه مي روند محرم مي شوند روحاني هميشه در حال احرام است يا نکن با پير بانان اشتي يا بنا کن خانه در خورد پير) مقتضي و مانع قاعده است اکرم العلما مقتضي است يک عالمي را اگر اکرام نکنيم دليل بايد داشته باشد مانعي بايد بيايد قطعا ان مانع اقوي باشد از عموم اکرام عالمي است مثلا غير عامل يا عالمي است از لحاظ عقيدتي منحرف يا عالم نماست دليل بايد به عنوان مانع کامل قطعي مدلول خودش را احراز کند اگر نتواند احراز نکند شبهه موضوعيه است فردي را مي بينيم که عالم است يا بدليلي واجب الاکرام نيست شبهه موضوعيه است باز هم اين عام جاري است چون مقتضي موجود است در صورت وجود مقتضي بايد مانع انقدر برجسته شود که مقتضي را مهار کند و الا به مجرد احتمال عام که هست مقتضي کارش را ادمه مي دهد
 در ما نحن فيه اصاله النجاسه مقتضي نجاست است
 اينجا درمورد شک در طهارت دم مقتضي موجود است اصاله النجاسه ولو اين دم خارجي شبهه موضوعيه باشد به عام در شبهه موضوعيه باشد باز هم به عام در شبهه موضوعيه اي که شيوه مقتضي و مانع باشد تمسک به عام جائز است
 مويد چهارم احتياط
 مويد چهارم احتياط احتياط يک دو تا نکته ظريف بگويم عمدتا احتياط در اطراف علم اجمالي است و در اطراف علم اجمالي که احتياط جا دارد به تسالم فقها حسن احتياط مطلوبيت احتياط شک و شبهه اي ندارد چيزي که مانع کار هست عسر و حرج اگر عسر و حرجي در کار نباشد ديگر احتياط يک امر مطلوبي است قطعي اما گاهي علم اجمالي نيست ولي احتياط ديني به ان مي گوييم مرحوم شهيد صدر اين احتياط ديني اسمش را گذاشته است حق الطاعه ما در متون قديمي دربين کلمات احتياط ديني مي گوييم خلاصه معناي حق الطاعه اين است که خداوند از لحاظ کلامي اين همه نعمت داده شکر مي طلبد عبادت از لحاظ کلام شکر نعمت است اما از لحاظ فقه احکامي داريم مولايي داريم ما عبادو عبيد فخر و عزت ما هم در عبوديت و عبديت ماست که مولي متقيان مي فرمايد کفي بن عزا ان اکون لک عبدا وکفي بي فخرا ان تکون لي ربا اين جمله به جز مولي کسي ديگرنمي تواند بيافريند انجايي که مي گويد کلام امام امام کلام است اينجاست پس از قاعده حق الطاعه که شهيد صدر تعبير مي کند و تعبير سيد الاستاد حق عبوديت و ربوبيت ما هر کجا مي بينيم بنده ايم و مولايي داريم و افتخار و عزتي داريم که گره خورده است به يک کلمه و ان عبوديت جدا از عبوديت نه فخري دارد انسان و نه عزتي معناي تعز من تشاء‌ همني است بنابراين اين را که مي فهميم در مثل چنين مورد که احتمال نجاست مي دهيم و اجتناب از نجاست هم طاعت است پس حق الطاعه يا قاعده عبوديت و ربوبيت احتياط ديني براي ما اعلام مي کند ما مي گوييم احتياط اين است که ما اجتناب کنيم
 سوال و جواب منطقه الفراغ اصاله الاباحه مصالح مرسله هم جهت هستند تعبير شهيد صدر منطقه الفراغ تعبير اصولين قديم اصاله الاباحه است تعبير ابناء‌ عامه مصالح مرسله است با يک فرقهاي کوچک در هر صورت مويدات که کامل شد
 تطبيقات بحث
 مي رسيم به تطبيقات در مرحله تطبيقات
 جايي که شک کنيم خون مال حيوان است يا غير حيوان
 سيد مي فرمايد الدم المشکوک في کونه من الحيوان او لا محکوم بالطهاره از فقهاي عصر اخير فقط يک فقيه جزء محشيان عروه فتوا داده است بر اجتناب اين فرع با تمام وضوح و کمال روشني حکمش پيداست مي فرمايد دمي که مشکوک که به اين صورت که اين دم حيوان يا غير حيوان محکوم به طهارت است مثالش را سيد الاستاد مي زند که خوني را ديديم که شک کرديم که خون حيوان است يا خون غير حيوان خوني که يک خلق الهي است مثل خون درخت علموت قزوين يا خون تحت الاشجار روز عاشورا يا خون معجزه حضرت موسي اگر همچنين شک بکنيم مي فرمايد محکوم به طهارت است ببينيد اين مورد شک از ان شکوکي است که شک نفوذ اعتبار ندارد قاعده يادمان نرود اگر شک صورت ظهور و احتمال خلاف ظاهر را داشت از نظر عقلي شک است ولي از نظر عقلا اصلا شک به حساب نمي ايد در اين مورد خوني که به عنوان معجزه خون غير حيوان باشد طرف شک يک احتمال عقلي است و خون که ديده بشود در منطقه زندگي انسان ظاهرش خون موجود زنده است خوني که احتمال بدهيم يک خلقت الهي به شکل مستقل باشد خلاف ظاهر شک در بين امر ظاهر و امر خلاف ظاهر تحقق يافته است عقلا چه مي گويند حجيت ظهور چيست بر اساس حکم سيره قطعيه عقلا به ظاهر اخذ مي کنند و احتمال خلاف ظاهر را اصلا اعتنا نمي کنند بنابراين در مثل چنين مورد به وضوح فهميده ايم که شک بين يک امر ظاهر يک امر خلاف ظاهر است قطعا حکم همان لزوم اجتناب است
 شک در طهارت ماده قرمز رنگ که خون هست يا خير ؟
 کما ان الشي الاحمر الذي يشک في انه دم او لا محکوم بالطهاره شيء اي است يک مايع قرمز رنگ شک مي کنيم که اين مايع قرمز خون باشد مي فرمايد محکوم به طهارت است قاعده طهارت جاري مي شود ما هم مي گوييم قطعا حکم طهارت است چون اينجا شک درباره دم نيست شک بدوي است شبهه دماء‌نيست شک بدوي درباره وجود خون است شک بدوي مسلما پيش عقلا اعتبار ندارد قاعده طهارت هست برائت هست اجماع هست تسالم هست مي شود شبهه بدويه
 سه فرع ديگر بعدا ذکر مي شود .
  سه تا فرع ديگر باقي ماند ان شاءالله جلسه بعدي
 بحث معرفتي بخاطر روز عرفه
 فردا عرفه است دو سه تا نکته درباره عرفه بگويم 1. عرفه که عرفه شده است حقيقتش از معرفت حق و از معرفت ولي حق و از درس معرفت به توسط دعاي عرفه سيد الشهدا(ع) معناي عرفه و عرفان کلا مي شود معرفت حق معرفت حق گره خورده است به معرفت ولي حق مصداق بارز واسطه فيض اين است واسطه فيض مصاديق دارد مصداق بارزش فيض اعظم معرفت است واسطه فيض اعظم انسان معصوم پيامبر و علي و ائمه (عليهم السلام ) است لذا عارف به معناي کلمه در دنيا يک نفر است که معرفت در اندازه کامل چون عرفان کامل دو تا معيار دارد 1. معرفت کامل حق 2. تقواي کامل براي خدا و اين دو معيار فقط بوجود مقدس ارباب عالم هستي سلطان کونين بقيه الله الاعظم (ع) جمع شده است که عرف الله حق معرفته و اتق الله حق تقاته و معرفت حق را مي گوييم واسطه فيض است نکاتي دارد يک نکته اش معرفت حق را در عمل وبيان براي مردم درس داده لذا رسيديم به اصل نکته اقا سيد الشهدا (سلام الله تعالي عليه) درس معرفت و عرفان در عيار کاملش که در دنيا پدران و اجداد ابن عربي بيايند خودشان را بکشند اگر تواسنتند مثل دعاي عرفه سيد الشهدا(ع) متن عرفاني ارائه بدهند جمله اولش الحمد لله الذي فطر اجناس البدايع سبحان الله بدايع خلفت فطرت خلفت اجناسي دارد و اتقن بحکمته الصنائع اتفان دارد صنعت چه صنعت و چه اتقان انگاه که مي رسد که مي خواهد جنبه ارتباطش را بيان ميکند چه کسي مي تواند بگويد الهي ما ذا وجد من فقدک و ما ذا فقد من وجد بعد که اوج مي گيرد مي گويد عميت عين لا تراک کور باد ديده اي که تو را نبيند پنهان نگشته اي که هويدا کنم تورا غائب نگشته اي که شوم طالب دهور دعاي عرفه يک تجربه دعاي عرفه از تا به اخرش به قصد عبوديت قربه الي الله وسطش حرف نزيد خودتان بخوانيد خلوت باشد يا جمعي ياران باشد خوب است از اول تا به اخر که خوانديد قسم مي خورم کسي نمي خواند مگر اين که در درونش انقلاب پديد بيايد از کجاست از متانت متن معجزه کلام امام روح سيد الشهدا (ع)در ان دعا تجلي مي کند عرفه اي که عرفه است در جبل الرحمه اش سيد ا لشهدا دعاي عرفه خوانده است بعد از دعاي عرفه يک عرض ارادت وقت داشتيد يک زيارت ال يس يعني اظهار و تجديد عهد به محضر مولاست مي دانيد زيارت ال يس چيست تجديد عهد به محضر اقا ديگر کار نداشته باشيد مي دانيد در دعاي عرفه امده است چيزي براي خود نخواهيد يعني اگر عرفه گرفت تمامي شئون ديگر بيمه شد خدايا توفيق دعاي عرفه و معرفت ولايي براي همه ما عنايت بفرمايد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo