< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 درباره مسئله جنيني که گفتيم ذکاتش ذکات امش هست بحث مي کرديم
 منظور از جنين در رحم حيوان
 منظور از جنين ان حيوان منعقد در نطفه هست که در داخل رحم زنده شده باشد پس از که زنده بشود مادر ان جنين را که ذبح کنند ذکات مادر ذکات جنين خواهد بود اين اصل مسئله بود
 حکم خون موجود در جنين و طهارت ان
 سيد فرمودند که دم جنين طاهر است بعد فرمود اين حکم خالي از اشکال نيست گفته شد که اين بيان و عبارت عبارتي است که تقريبا متضاد است و شکل ديگر بيان بشود بهتر خواهد بود اما اصل مسئله منظور از ذکات جنين حليت اکل و اثار ديگر ان است حليت اکل شبهه اي وجود ندارد که جنين محلل الاکل است بعد ازاين که تذکيه بشود مادرش اما بحث اينجاست که خون متخلف در جنين مثل خون ذبيحه پاک هست يا پاک نيست سيد فرمود دمه طاهر بعد فرمود لکنه لايخلوعن اشکال
 تحقيق مطلب
 تحقيق اين است پاکي خون متخلف در جنين قطعا خالي از اشکال نيست اشکال کار اين است که ذبيحه حيواني که ذبح مي شود بايد از اوداج اربعه ان خون متعارف خارج بشود پس از خارج شدن خون به اندازه متعارف هر مقدارخون که در داخل بدن ذبيحه باقي بماند پاک است امادرباره جنين چنين ذبحي وجود ندارد جنين هنوز ذبح نشده است در داخل رحم مادر توسط ذبح مادر که مي ميرد شرعا محکوم به تذکيه است تذکيه حکمي است
 مراد از حکم شرعي يا بمنزله حکم شرعي
 ما در اصطلاحات داريم که اين شي يا اين عنوان حقيقي است يا حکمي است منظور از حکمي بودن چيست در ديد ابتدايي اين گونه تلقي کرده اند که منظور از حکمي يعني ان عنوان در حکم ان شي حقيقي است مثلا نسب حقيقي است از طريق ولادت مي گوييم نسب حقيقي و محرم حقيقي و گاهي هم مي گوييم نه توسط رضاع همين محرميت به وجود مي ايد و همين انتساب محرميت منتها نسبت حکمي توجيه ابتدايي ان چه بود عنوان حکمي در حکم عنوان حقيقي است اما واقع ديگر يک چيز عميق تر از ان است ان عنوان حکمي عبارت است از عنوان که به حسب حکم شارع امده نازل منزله ان عنوان حقيقي شده است اين نکته جوهري است لذا صاحب جواهر مي فرمايد تذکيه جنين به حکم شارع بود که مي شود تذکيه حکمي تذکيه مادر تذکيه حقيقي است و تذکيه جنين تذکيه حکمي است به حکم شارع است
 سوال وجواب در بيع فضولي اگر بتوانيم ثابت بکنيم که شارع نازل منزله کرده است مي شود حکمي اما عمدتا کل بدنه اش عقلايي است از سوي شارع امضاست بنابراين بر اساس تذکيه حکمي دليل اصلي ما بر طهارت بر اساس تذکيه حکمي ان جسد مي شود مذکي از اثار مذکي اين بود که دم متخلفش پاک است ان کل حرف تا انجا بود اما ادامه بحث .
 سوال و جواب اگر کسي از پيش خودش حرام بکند به ان مي گوييم نفسانيت است اگر يک دليل ابتدايي داشت مي گوييم استحسانات است اگر يک دليل معتبري دارد مي گوييم اجتهادخودش هست اگر هيچ دليلي ندارد فقط تشريع مي کن که ان من حرم حلالا مي شود و بدعت مي شود
 بيان اشکال در طهارت خون جنين
 رسيديم به متخلف که دم متخلف در جنين محل اشکال است اشکالش را هم اقويا فقهايي که قوت ذهن و فکرشان ثبت تاريخ است مرحوم اقا ضياء‌عراقي مي فرمايد در تعليقه عروه مربوط به همين مسئله مي فرمايد دم متخلف انصراف دارد به دم حيواني که ذبح شود اوداج اربعه بريده شود گفتم به تصريح سيد الاستاد اوداج اربعه ان بود وبه طور قطعي ذبح شرعي با برديدن حلق و راه تنفس دوتا وريد طرف راست و چپ محقق مي شود
 نظر اقا ضياءعراقي در مانحن فيه
  مرحوم اقا ضياء مي فرمايند تذکيه انصراف دارد به قطع اوداج ان هم قسمت از خون داخل بدن در حد قابل توجه بيرون بريزد و قسمت ناچيزي که حرکتي و جهشي باقي بماند اين مي شود خون متخلف اما جنيني که عروق واوداج اربعه اش بريده نشده خون از بدنش بيرون نيامده دم متخلف درباره خون موجود در بدن جنين صدق نمي کند منصرف از اوست فرمايش درستي است بنابراين مي فرمايد در مسئله تامل واضح يعني يک توجه و يک اشکال بسيار روشني است که ابهام ندارد
 نظر صاحب مستمسک در اينجا
 مرحوم سيد الحکيم در کتاب مستمسک جلد 1 صفحه 355 مي فرمايد که موضوع دم متخلف به عنوان يک موضوع حکم طهارت است وموضوع دم متخلف است اين موضوع عبارت است از ان مقدار خوني که در بدن حيوان پس از ذبح شرعي باقي بماند اما در جنين چنين چيزي نيست ذبحي نشده است خوني بيرون نزده تا دم متخلف موضوعش صدق بکند
 نظر مرحوم اقاي خويي
 در همين رابطه سيد الاستاد در کتاب تنقيج العروه جلد 3 صفحه 18 مي فرمايد که ما در بحثمان به اثبات رسانديم که تنها دليل بر طهارت دم متخلف سيره بود سيره قدر متيقن مي طلبد سيره در جستجوي هدف خاص خودش هست سيره فقط قدر متيقن مي خواهد به چيز بالاتر از ان هيچ ارتباطي ندارد قدر متيقن ازدم متخلف دمي است که حيوان ذبح بشود و پس از ان خون جاري بشود در حد متعارف باقيمانده در بدن حيوان خون متخلف هست و محکوم به طهارت بنابراين نتجيه وفتوا اين شد که اين کلام سيد الاستاد در کمال متانت و اتقان به نظر مي رسد قطعا خون داخل بدن جنين خون متخلف به حساب نمي ايد بنابراين سيره شاملش نمي شود قطعا بايد از ان خون اجتناب کرد اگر رمقي داشته باشد جنين را ذبح بکنند کار درست است
 سوال و جواب عسر و حرج درباره جنين اتفاق نادري است و شست و شويش جسم کوچکي است تطهيرش مي کنند از خونش اجتناب مي کنند وحرجي درکار نيست وبراي اعضاي بدن مادرش به اصطلاح توليد نجاست نمي کند چون خوني که در داخل باشد حکم ندارد
 نتيجه بحث اجتناب از خون جنين مذبوحه
 نتيجه اين شد که لازم الاجتناب قطعا از خون موجود در داخل بدن جنين بايد اجتناب کرد که سيد فرمودند فيه اشکال و سيد الاستاد فرمودند که لزوما احتياط شود و ادله ديگري هم دال بر اجتناب که نياز به انها نداريم دليل اصلي ما يک اصاله النجاسه در دم حيوانات داريم و متخلف و مالانفس له خارج شده اند اينجا که مي بينيم متخلف صدق نمي کند پس ان عموم دليل اصلي ما بر نجاست به قوت خودش باقي است سيره که اخراج کرد دم متخلف را و اجماع هيچ کدام اطلاق ندارد
 مسئله ششم
 مسئله ششم لصيد الذي ذکاته بآله الصيدفي طهاره ما تخلف فيه بعد خروج روحه اشکال وان کان لايخلو عن وجه واما ما خرج منه فلااشکال في نجاسته .
 حليت صيد وعدم شرط فري اوداج اربعأ
 درباره شکار اهويي که صيد کنيد مي فرمايد الصيد الذي ذکاته ديگر قطع اوداج ندارد با تفنگي زديد و شليک کرديد و خورد به اهو و افتاد و مرد اين حلال است به شرط اين که بسم الله الرحمن الرحيم يا الله اکبر گفته باشيد درحليت صيد به وسيله ابراز شکار هيج بحثي نيست
 حکم خون متخلف در بدن صيد
  اما در طهارت ما تخلف فيه بعد در پاکي ان خوني که داخل جسمش مانده تخلف فيه خون متخلف بعد خروج روحه اشکال مرد و خوني در بدنش باقي مانده اين پاک هست يا نجس سيد مي فرمايد در طهارت خون متخلف در حيوان شکار شده اشکال وجود دارد هر چند لايخلو طهارته من وجه پاک بودنش خالي از وجه نيست وجه طهارت چيست و اشکال چه چيز هست وجه طهارت اين است که تذکيه حکمي است همان طوري که در حيوان موجود تذکيه باعث حليت اکل و طهارت دم متخلف مي شود الت صيد که الت تذکيه است ان کارد که گلوي گوسفند را مي برد ابراز تذکيه براي گوسفند است ان تيري که شليک مي شود الت تذکيه براي صيد است شرعا تذکيه شده پس از تذکيه حيوان عنوان مذکي مي شود مذکي معنايش اين است که حليت اکل و طهارت دم متخلف اين وجه است
 نظر امام خميني در اين مورد
 امام خميني در تعليقه مي فرمايد وجه وجيه وجهي درست است و پررنگ است اما اشکال اين است که ما در دم متخلف به حسب معناي عرفي يک خصوصياتي را ديده ايم که دخالت در موضوع متخلف دارد و ان همان حرفي بود که گفتيم مرحوم اقاضياء عراقي مي فرمايد همان انصرافي که درباره دم متخلف در جنين گفتيم درباره دم صيد هم وجود دارد انصراف دارد
 تمسک به عام در شبهه مخصص
 بنابراين ما به عنوان دم متخلف نمي توانيم دم باقي مانده در داخل جسد شکار را اعلام کنيم علي الاقل شک مي کنيم شک کرديم مي شود شبهه مصداقيه مخصص براي شما گفتم که شبهه مصداقيه مخصص يعني مخصص کارايي از کار افتاد مخصص که شبهه شد در قلمرواش از کار افتاد عام زنده است عموم نجاست دم که شيخ انصاري مي گويد امر مسلمي است مگر دو تا استثنا امده است درباره اين نام که يکي دم متخلف که مي شود مخصص اين مخصص هم به مبناي شيخ انصاري و صاحب جواهر اجماع است شبهه مخصص هم اگر مخصص لفظي باشد نمي تواند کاري از پيش ببرد چه رسد که مخصص مخصص لبي باشد اين دليلي که براي اشکال و لزوم اجتناب از دم متخلف گفتيم
 سيره متشرعه در اينجا
  سيد الاستاد مي فرمايد دم متخلف در صيد پاک و طاهر است همان طور که در ذبيحه است براي اينکه دليل ما سيره است ما به سيره مراجعه مي کنيم با تمام دقت در طول تاريخ مسلمانهاکه صيد مي کردند حيوان شکار شده را پس از دقت به تحقق عمليات صيد ديگر درباره خون متخلفش احتياط و اجتناب نداشتند لذا سيره دلالت دارد بر طهارت دم متخلف در صيد و حکم طهارت است اين فرمايش سيد الاستاد
 سوال و جواب في علو معنايش اين است که حيواني که سر مي بريد ان سر و گردن در قسمت زمين سربالايي نباشد تا خون از بدن نتواند بيايد بالا منظوراز علو ان است
 سوال و جواب متخلف ان است که قطع اوداج بشود و مقدار متعارف بيرون بيايد مقداري که باقي ماند اگر غير بود شک مي کنيم اين همان بود که مرحوم اقا ضيا درباره صيد همين مطلب را فرمودند که بنده برايتان به عرض رساندم
 نظر مرحوم اقاي خويي
  اما فرمايش سيد الاستاد بر عدم اجتناب است ما پس از که ما ديدم سيره بر عدم اجتناب است به مقتضاي همان سيره عمل مي کنيم از صدر اسلام زمان معصوم شکارچيها و صيادان که مي رفتند براي صيد حيوان را با تير صيد مي کردند ديگر از خون متخلفش اجتناب نمي کردند اين مطلب که کامل شد اما تحقيق اين است که همانطوري که مرحوم اقا ضياء فرمود انصراف تقريبا مطلبي است که قابل انکار نيست از يک سو
 تحقيق مطلب (اشکال به تحقق سيره )
  از سوي ديگر تحقق سيره طبق مبناي سيد الاستاد که مسئله صيد انچان يک عمل و تعامل عام البلوي نبود بعضي از جاها عمليات صيد وجود دارد تقريبا در مجموع در سطح عموم وجود نداشت يکي از نکاتي که سيره را تقويت مي کند مضافا بر سيره و امضا عام البلوي باشد چون سيره سيره بدنه مردم نه يک سيره جمع خاص سيره اي که سايه بيفکند بر عموم روش مردمي بنابراين اولا اين صيد در حد عام البلوي نيست که ادم خوب بداند شايد احتمال مي دهيم که خوني که شقه مي کردند اب مي کشند اولا انصراف وجود دارد و ثانيا تحقق سيره محل بحث است و ثالثا اجتناب مطابق بااحتياط است و رابعا عموم نجاست دم هم تاييد مي کنددر نتيجه اين توضيحاتي که داده شد همان مطلبي که در متن امده است که في طهاره ماتخلف فيه بعد خروج روحه اشکال حقا اشکال واضح لايمکن الاجابه عنه تتمه اين بحث مي فرمايد
 سوال و جواب (ذبح کل حيوان بحسبه )
 سوال ذبح کل شي بحسبه در شتر هم بايد خون متخلف ان پاک نباشد چون فري اوداج نمي شود جواب نحرشتر اوداج بريده عروق بريده مي شود به تشخيص شرع و عرف خوني که از نحر شتر بيرون مي ايد بيشتر از نباشد کمتر از خوني نيست که از عروق بيرون بيايد اما فرمايشي که کرديد درست است اين همان بود که وجه هم امام مي فرمايد وجيه هم سيد مي فرمايد له وجه اين همان وجهي است که شما مي فرمايد
 تتمه بحث خون خارج از صيد بر اثر الت شکار نجس است .
 واما ماخرج واما انچه که خارج بشود از صيد طبيعتا لا اشکال في نجاسته گاهي يک مسائلي را بيان مي کند اشکال ما اين است که چرا بيان فرموده اند اما ماخرج دم مسفوح براي چه ذبح مي کند جايي براي توهم وجود ندارد کسي از اهل دين و شريعت باشد و مسائل ابتدايي حليت و حرمت را بفهمد اما ما خرج منه مي شود دم مسفوح ما خيلي توجيه بکنيم که دم مسفوح گويا قدر متيقنش خوني است که از اوداج اربعه مي ايد و ايجا از اوداج اربعه بيرون نيامده احتمال طهارت باشد يا اينکه اشاره باشد درباره شکار ايه قران امده کلوا مما امسکن دستور داده بخوريد کار تمام است يعني نه حرمتي در اکل هست نه نجاستي درکار هست چون خوردن نجس حرام است پس يک توهمي اينجا هست براي رفع براي توهم فرموده واما ماخرج منه فلا اشکال في نجاسته که گفتيم ان ايه اطلاق و بيانش جهت دارد که در اطلاقات و عمومات مضافا بر اينکه ما ظهورات را بفهميم يک نکته ديگر هم بفهميم ظهورات و عمومات ايه جهت دارد جهت حليت و حرمت است کلوا بخوريد از حيواناتي که صيد شده است يعني براي شما حلال است در جهت بيان حليت اکل است نه در جهت بيان طهارت و نجاست طهارت و نجاستش تابع حکمي است که درباره دم مسفوح امده مسئله ششم خوانده شد .

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo