< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 مقدمه اي در اهميت اموزش و کتابت روايت
  براي ياداوري ياداور مي شويم که حديث و روايت يک تقدس و عظمت ذاتي دارد و ان عبارت است از نسبت به معصوم نسبت و اضافه به معصوم کلامکم نور ذات حديث و روايت نور است و نقل حديث هم قابليت مي طلبد که يکي از معاني لا يمسه الا المطهرون اين است که روايت را کسي که نقل کند که باطن پاکي داشته باشد و طبيعتا همان طوري که گفته مي شود اسم ائمه معصومين نبايد بدون وضو ذکر بشود بويژه امده است که اسم صديقه طاهره سلام الله عليها اسم بردن خلاف اداب ولايي است کلام ائمه هم بدون وضو و پاکي باطن نبايد نقل و ذکر شود که سنخيت پيدا کند کلامکم نور باطن اگر گناه نداشته باشد قابليت دارد اين اولا و ثانيا نقل روايت بر اساس برنامه عبادي بايد قربه الي الله قصد شود که عبادت بزرگي است در يک جمله نوشتن روايت ثواب عظيم که در بحار مرحوم مجلسي نقل مي کند که اگر کسي يک صفحه بحث روايي و معرفتي بنويسد بين نويسنده واتش جهنم حائل و مانع مي شود اول پاکي باطن وضو و قصد قربت و بعد يک مقدار از لحاظ علمي اشنايي و سواد و بعد از اين سه تا مقدمه دقت در نقل و در نوشتن و گفتن امده است روايتي را که نقل مي کنيد بايد به عبارت فصيح، مخارج حروف را درست ادا کنيد و اگر نوشتيد با خط خوانا و درست بنويسيد (هزار نکته باريکتر ز مو اينجاست نه هر که سر نتراشد قلندري داند) لذا نقل روايت از باب يک سنت حسنه گفته اند که نياز به اجازه دارد اجازه روايت يک مرتبه از فضيلت است ارزش است که کسي اجازه دارد که روايت را نقل کند لذا مرحوم علامه مجلسي اول (با توجه به اظهارات علامه مجلسي اول ولايتش پر رنگتر ديده مي شود از علامه مجلسي صاحب بحار) در کتاب شرح من لا يحضره الفقيه که فارسي هم هست و اسم ان کتاب لوامع صاحب قراني در انجا مي نويسد در بحث نقل اخبار که جمعي از فقها واجب مي دانند که نقل خبر بايد با اجازه باشد يعني بدون اجازه نقل خبر و روايت جائز نيست
 نقل به مضمون روايت
 از شما سوال بشود که روايت را مي شود نقل به مضمون کرد مي گوييد بله تحقيق اين است که مشهور لا اصل له اينجا مصداق دارد همچنين چيزي نيست براي اينکه اگر مضمون روايت را نقل کند ديگر نقل روايت نيست اشتباه است ازاديد نقل کنيد العهده عليکم کم و زياد ممنوع منتها نقل روايت ديگر نيست اما اگر مضمون را نقل کنيد بگوييد روايت، خلاف واقع است کذب واضح و مدرکي که گفته شده است با يک دقت کوتاه به دستتان امد که ان مشهور لا اصل له اين شد
 روايت محمد بن مسلم و داود بن فرقد در نقل به مضمون روايت
  اما مدرکي که در اين رابطه گفته شده است دال بر جواز نقل مضمون روايت کتاب علوم الحديث صفحه 77 وصول الاخبار صفحه137 گفته مي شود روايتي است از محمد بن مسلم و همين طور از داود فرقد که هم از اجلا و ثقات و مورد اتفاق است در وثاقت و صحت نقل شده است به اين مضمون که از اقا امام صادق پرسيدم که روايت را مي توانم چيزي را کم و زياد کنم لفظش اقا فرمود در صورتي که معنا را خوب توجه مي کني و کم و زياد نمي کني اشکالي ندارد روايت محمد بن مسلم هم به همين مضمون است از اقا سوال شد و جواب هم تقريبا همان جواب بالا از اين روايات اين نتيجه گرفته اند که اگر روايت را اگر نقل به معنا بکنند جائز است
 عدم تعميم روايات فوق به غير
  اولا محمد بن مسلم خصوصيت دارد شما در تعميم بيان در عموميت دادن براي بيان نياز به اين داريد که خصوصيتي در محل و مورد بيان وجود نداشته باشد و اگر احتمال خصوصيت در حد احتمال عقلايي بود زمينه براي عموميت ندارد شک در تحقق عموميت مي کنيم شک در تحقق عموميت مساوي است با عدم تحقق ان اين اولا و ثانيا نفرموده است که اين نقل روايت است نقل معنا جائز است نقل معناي روايت چيزي است و نقل خود روايت چيز ديگر بنابراين نقل معناي روايت به معناي نقل روايت اساسي ندارد
 روايت ابوبصير از امام صادق در تفسير ايه (فبشر عبادي ........)
 مضافا بر اين در همان منبع بالا روايتي است از ابوبصير از امام صادق عليه السلام مي پرسد درباره ايه فبشر عبادي الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه (مژده بده به کساني که مي شنوند قول را و پيروي مي کنند بهترين ان قول را)‌اقا در جواب فرمود هو رجل يسمع الحديث فيحدث به کما يسمعه لا يزيد فيه و لا ينقص منه مي فرمايد منظور از اين ايه مردي است که حديث را مي شنوند و ان حديث را نقل مي کند همانطوري که شنيده است نه کم نه زياد نه در ان اضافه مي کند و نه چيزي از ان کم مي کند اين مويد بر اين مطلب شد که حديث بايد به عين تعبير نقل بشود اضف علي ذلک اگر در باز باشد براي تصرف و عدم دقت خطراتي پيش مي ايد اضافه و کم مي شود الان متاسفانه که اجازه حديث به طور کل خيلي کم رنگ است عزيزاني که حديث مي نويسند اجرهم علي الله مخصوصا در تبليغات (و در يکي از مساجد بسيار پر جمعيت و با شکوه قم ديدم که تابلوي بزرگي يک حديث نوشته است نسبت داده به پيامبر و يک حديث ديگر را نسبت داده به امام باقر ديدم ان حديثي به پيامبر نسبت داده بود حديثي بود که از امام باقر بود احب الاعمال الي الله ما داوم العبد و ان قل حديث در اصول کافي است اين کارساز است استمرار کارساز است شما در درستان اگر درس را پر حجم براي مدتي و بعد مدتي هم ترک کنيد به جايي نمي رسد اگر با کميت کمي بخوانيد اما استمرار بدهيد موفقيد انهايي که به جايي رسيده اند از اسمترار رسيده اند مرحوم شيخ صدرا مي فرمود من نفسم درس است اسمترار شده است حالت روحي من. اين را نسبت داده به حضرت رسول پايين يک حديث نوشته بود حديث که اشتباه اين است که الابقاء علي العمل خير و سعاده ساختار را ديدم نسبت داده بود به امام باقر مسئول حديث را خواستم گفتم اولي منسوب به پيامبر است به امام باقر نيست ولي ممکن است يک حديث از دو معصوم باشد من ادعاي شامل و کامل نمي کنم ولي حديث از امام باقر است شايد از پيامبر هم باشد بگرديد گفت نخير کار ما دقيق است من باز هم گفتم به احتمال نود درصد از امام باقر است از حضرت رسول نيست و ان تکه اي که پايين نوشته ايد به احتمال نود درصد حديث نيست ساختار را مي فهميم پيدا بود براي حقير که حديث نبود تيتر بود نويسنده اشتباه مي کند تيتر را مي بيند گفتم شما ببينيد اين ظاهرا حديث نيست براي احتياط هم جستجو کردم من مي فهميدم که حديث نيست صياغت معلوم است بعد از يکي دو روز تابلو را عوض کردند اشکال اين است که در مجامع علمي و معرفتي در حوزه علميه قم حديث نقل بشود نسبتش درست نباشد اصلا حديث نباشد دو چون رجال نمي ايند بحث رجال که نخوانند دقت رجالي که نباشد مي نويسند) بنابراين نقل حديث نياز به اجازه دارد اگر بدون اجازه کسي اقدام به نقل حديث کند اين خطرات را دارد.
 نقل حديث يک معصوم به نام معصوم ديگر
 سوال کلهم نور واحد نقل از يک معصوم و نسبت به معصوم ديگر اشکال ندارد جواب اين کلهم نور واحد اين يک مطلب است نسبت کلام به يک تن از ائمه مطلب ديگري است کلام را که نسبت مي دهيد به متکلم خاص بايد نسبت بدهيد کلهم نور واحد انوار الهي هستند از حيث نور و ظلمت تحت يک عنوان کلي است ان يک مطلبي است ان مطلب ديگري است
 نقل عن المعصوم
 سوال و جواب اگر فراموش کرديد مطلب ديگري است اگر فراموش کرديد بگوييد از معصوم عنوان را تغيير بدهيد
 سوال روايت هست که مي گويد هر چه من مي گويم از پدرم مي گويم و هر چه پدرم مي گويد از پدرش تا مي رسد به پيامبر و هر چه پيامبر مي گويد از خداست ما هر چه مي گوييم از پيامبر است جواب ان باز هم مطلبي است و اين مطلب ديگري است اين که ما حديث را از يک معصوم شنيديم مي گوييم قال الصادق صدور ان کلام از خود امام صادق ان معناي روايت است معناي روايت نقل کلام معصوم است بنابراين ما بايد به دقت نقل کنيم بگوييم قال الصادق اما ان که مي گويد اقا امام صادق از ابا از اجداد از حضرت رسول درست است ان معنايش اين نيست که عين ان باشد هر چيزي که ما مي گوييم در معنا همان است که رسول خدا به طور کل به ما اموخته است
 سوال و جواب غلط خواندن که ادم توانايي ندارد يک مطلب است يک مرتبه ادم قران را قصدا غلط بخواند مطلب ديگري است انکه براي اموزش قران را غلط بخواند ان را عرفا نمي گويند قران را تحريف کرد اگر عمدا غلط مي خواند و مي داند خودش روزه را باطل مي کند
 ايا الفاظ فعلي حديث از معصوم (ع) است يا نقل به معني است؟
 نکته دوم دال بر نقل اصل اين است که محدثين از قدما انهايي که در زمان امام صادق بوده اند 1. از لحاظ علمي دقيق حافظه ان روز با حافظه الان فرق دارد2. دقت و توجهي که به خود امام داشتند3. نفوذ کلام خود امام در قلب اصحاب 4.دقت و تقوا و رعايت و احتياط5.کتابت اصول اربعه ماه چهارصد تا اصل نوشته شده در زمان امام کتابت هم بوده است اين اولا و بعد اصل اين است که روايت عينش بايد باشد خود کلام معصوم به عنوان کلامکم نور که از کلام امام از خود متن نورانيت مي فهمد و عظمتي شما تجربه کنيد منبر اگر مي رويد بحث اخلاقي مي کنيد يک مطلب روايي دقيق از کتاب کافي بخوانيد با ان شرائط مي دانيد که تاثير گذاريش خيلي بيشتر است تا اينکه نقل مضمون باشد
 ادامه بحث از اقسام روايت
  اما درباره تقسيمات روايات به عرض شما رسانده شد که روايات تقسيمات زيادي دارد اما بعضي از تقسيماتش خيلي جزئي و يا غير مبتلي به در بحث و يا مهجور است ان تقسيماتي که به ان بر مي خوريم يا يک رجالي بايد بداند
 تعدد تقسيم به خاطر تعدد اعتبارات
 شش تقسيم داريم براي روايت اين تعدد تقسيمات بر خواسته از تعدد اعتبارات است هر تقسيمي در اثر يک اعتباري است به عرض شما رسانده شد که
 تقسيم به اعتبار صدور عدد راوي وصف راوي
 تقسيم اول عبارت است از تقسيم حديث به روايات و قدسيات و جعفريات به اعتبار صدور که شرحش را قبلا داديم 2. تقسيمات به اعتبار کميت و تعداد راوي که عبارت است از تقسيم خبر به متواتر و مستفيض و خبر واحد 3. تقسيم حديث به اعتبار وصف راوي که عبارت است از چهار قسم معروف که همين مشهور و معروف است صحيح و حسن و موثق و ضعيف 4. تقسيم حديث به اعتبار سند و طريق اتصال و عدم اتصال که عبارت است از مسند و مرسل مجهول مرفوعه و مقطوعه.
 تقسيم به اعتبار عمل به روايت و به اعتبار قلمرو روايت
  5. تقسيم حديث به اعتبار عمل اصحاب به معمول بها و معرض عنها 6. تقسيم حديث (تقسيم جديد و خيلي مهم) به اعتبار قلمرو و حوزه بيان اين تقسيم عبارت است از تقسيم روايات به روايات احکام و روايات اخلاقي تشخيص روايات احکام و روايات اخلاقي ظريف لازم بسيار مهم است
 فراگيري مصطلحات لازم در علم رجال و درايه
 بعد از اين تقسيم شش گانه مي رسيم به مصطلحات که لازم است و بايد يک رجالي که بحث خارج و استنباط احکام را پي مي گيرد بايد اين مصطلحات را مطلع باشد مثل مشترک، مصحف، مدرج، شاذ، عالي، مقبول، معتبر، قوي، قريب، عزيز اين مصطلحات را حداقل بايد بفهميم تا با رجال و درايه اشنا باشيم تتمه تقسيم سوم رسيده بود تقسيم سوم ما به اعتبار وصف راوي صحيح و حسن و موثق و ضعيف صحيح را گفتيم که سه تا قسم دارد اعلا و وسطي و ادني
 توضيح روايت حسنه
 خبر حسن يا روايت حسنه عبارت است از روايتي است که تمام راويان ان موثق و عادل نباشد بلکه عادل هست اما بعضي ها موثق نيست به اين معنا راوي عادل است
 مراد از راوي عادل يا عدل، شيعه دوازده امامي است
 عدالت در اصطلاح روايت يعني امامي المذهب عدالت در فقه اجتناب عن ارتکاب المعاصي الکبيره غالبا در رجال امامي مذهب هست عادل هست اما موثق نيست درباره اش توثيق خاص نيامده که بگويد توثيق خاص که بارز ترين ان اين است که بگويد عين ثقه همچين توثيقي درباره اش نيامده اما مدح امده است بدون ذم مدح به شرط عدم ذم که ذمي درباره اش نيامده باشد مدح معروف قاري، شاعر، کاتب، ولايي ولي درباره اش نگفته ثقه اگر راوي درباره اش مدح امده امامي هست اين سند مي شود سند حسن، اين روايت مي شود روايت حسنه
 خبر موثق
  و اما موثق سند درست و موثق است تمامي راويها توثيق خاص و معتبر دارند از شيخ نجاشي و شيخ کشي و مثلا از شيخ مفيد توثيق خاص دارند عين ثقه يعتمد علي حديثه اما امامي المذهب نيست اينهايي که امامي المذهب نيستند به چهار قسمند 1. عاميند از اتباع مذاهب اربعه هست و توثيق عام دارد 2. اسماعيليه کساني هستند که حضرت اسماعيل فرزند امام صادق را امام مي دانند تا الان هم از نسل او امام دارند که خوجه ها عمدتا از اين قبيلند اين را که گفتيم 3. عبارتند از فطحي که مي گوييد اين راوي موثق است ثقه وليکن صحيح نيست به خاطر اينکه فطحي هست فطحي کساني هستند که عبدالله افطح فرزند امام صادق را امام مي دانند مي شود مثلا شش امامي 4.عبارت است از راوي که واقفي باشد واقفي کساني هستند که امام را تا امام صادق قبول دارند و توقف کردند نه دنبال امام به حق امام موسي بن جعفر امدند و نه دنبال عبدالله افطح و اسماعيل کل اين اقسام چهارگانه اگر توثيق شده باشند روايت مي شود موثق و اما صحيح نيست اما اعتبار کامل را دارد قابل اعتبار و اعتماد هست لذا زيديه را نگفتم بطائني را نگفتم بطائني طائفه نيست يک نفر است منقرض است و خود ابي حمزه بطائني در توثيق و تضعيف دارند کذاب جعال اما زيديه هم ذکر نکردم طائفه هست اما راوي طبق تحقيق حقير که ندارد از پيروان امام صادق که راوي ندارد اين سه قسم
 خبر ضعيف
 قسم چهارم ضعيف درباره ضعيف بحث قابل ذکري است که ان شاء چهارشنبه

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo