< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/07/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث راوي و روايت
 يکي دو جلسه بحث شده بود که اجمالا تعريف راوي ان که راوي به معناي کلمه چه خصوصيت دارد و روايت چه خصوصيات و شرائط دارد تا به ان روايت و راوي صدق کند اين را بحث کرديم رسيديم به اقسام و مصطلحات اقسام روايت و مصطلحات مربوط به روايت که جزء بحثهاي اصلي و کليدي رجال هست
 ياداوري فرق علم رجال و درايه
 درباره رجال و درايه اين مطلب برايمان گفته شدکه درايه عبارت است از بحث درباره متن حديث و سند حديث من حيث المجموع و رجال عبارت است از بحث و تحقيق درباره اوصاف و احوال خود راويها من حيث فرداً فرداً سند مجموع که بررسي کرديم من حيث المجموع مي شود جزء بحث درايه بعد مي گوييم صحيح است يا معتبر است
 ياداوري فرق خبر و حديث و روايت
 تعريفات ابتدايي حديث و خبر و روايت به يک معنا هستند در اصطلاح فرقشان از لحاظ حيثيت و من حيث اضافه است اگر حيثيت خبر دهي و اطلاع رساني را در نظر بگيريم به ان مي گوييم خبر اگر حيثيت نقل را در نظر بگيريم مي گوييم روايت اگر حيثيت کلام معصوم را در نظر بگيريم به ان مي گوييم حديث و خبر و روايت به يک معناست فرقهايش از لحاظ حيثيت است
 مقطوعه روايت محسوب نمي شود
  لذا ما روايت مقطوعه که اصطلاحا و تسامحا مي گويند حديث مقطوع يا روايت مقطوعه را روايت نمي شماريم چون تعريف مقطوعه اين بود که سند کامل است تا مي رسد به راوي که از امام نقل مي کند سند مي رسد تا محمد بن مسلم بعد مي گوييم قال محمد بن مسلم يا قال ابن اذينه از امام نقل نمي کند لذا مشهور اين است که روايت مقطوعه از اساس روايت به حساب نمي ايد صدق روايت نمي کند سالبه منتفي به انتفا موضوع است يک اشکالي است بحثي است بين اعاظم مي گويند ما که به ابن اذينه ما که به محمد بن مسلم اطمينان کافي داريم انها از غير از معصوم نقل نمي کنند پس روايت مقطوعه اي که از مثل ابن اذينه باشد ضرري ايجاد نمي کند جوابش را گفتيم قطع شما اقاي فقيه به درد شخص شما مي خورد قطع شما قانون نيست ما تابع معيار و قانونيم معيار اين است که روايت که به عنوان روايت به حساب بيايد ان است که از خود معصوم نقل شده باشد
 اقسام روايت
 اما اقسام روايات بدانيم روايات تقسيمات زيادي دارد
 تقسيم به اعتبار عنوان (روايات يا سنت، قدسيات، جعفريات)
 تقسيم اول عبارت است به اعتبار عناوين کلي که مي گوييم 1. روايات 2. قدسيات 3. جعفريات اما قسم اول که به ان مي گوييم روايات
 معني سنت در اصول و رجال
 سنت دو تا اصطلاح دارد در اصطلاح اصول که در رسائل خوانده ايد 2. سنت در اصطلاح رجال عبارت است از خبر متواتر قطعي الصدور وقتي روايت قطعي الصدور و متواتر بشود به ان مي گوييم سنت قطعيه لذا مي گوييم در تعارض روايت قدرت معارضه با سنت را ندارد چون معارضه بين دليل ظني و دليل قطعي مي شود که طبيعتا بدون مرجحات وجدانا قطعي بر ظني مقدم است اين مطلب را که گفتيم قسم اول که روايات بود
 فرق روايت و خبر
  يک اصطلاح در بين متاخرين هم هست و ان اين است که روايت اگر از اعتباري برخوردار بود به ان مي گوييم روايت و اگر از اعتبار برخوردار نبود به ان مي گويند خبر مخصوصا سيد الاستاد و بقيه اصوليها هم تقريبا به اين مشرب و مسلک هستند اين قسم اول بود قسم دوم از اقسام سنت يا روايت به اعتبار عناونين عبارت بود از قدسيات قدسيات همان احاديث قدسي است که شنيده ايد احاديث قدسي عبارت است از خبري و نقلي که توسط انبياء يا اوصياء ائمه عليهم السلام نقل شده باشد از خود خداي متعال در شکل مستقيم و بدون واسطه (قال رسول الله قال الله تعالي) اين مي شود حديث قدسي
 فرق حديث قدسي با روايت و قران کريم
 واين حديث قدسي با حديث و با قران فرقش اين است حديث را ديديم که مستقيما از خداوند نقل نمي شود پس حديث قدسي حديث نيست اما با قران چه فرق دارد فرقش با قران اين است که ايات قران به شکل کتاب مکنون في لوح محفوظ به شکل معجزه امده است که ساختار بيان قران اعجازي است و معجزه اي است جاوداني و لفظش کم و زياد نبايد بشود اما حديث قدسي عبارت است از کلام خدا که به شکل معجزه و تحدي نيامده کسي را به مبارزه نمي طلبد در شکل بيان امده مخصوصا اين يک ويژگي را هم اضافه کنيد که حديث قدسي معمولا درباره مسائل اخلاقي امده است و گفته مي شود که نقل به مضمون حديث قدسي هم عيبي ندارد پس با اين خصوصيات با قران و روايت فرق مي کند
 جعفريات يا اشعثيات که شامل هزار روايت است
 قسم سوم جعفريات و عبارت است از رواياتي که نقل شده است از يک طريق يک سند دارد منتهي اين مجموعه از روايات تدوين شده است در يک کتابي به نام الجعفريات و اين کتاب معروف است به جعفريات و گاهي اين کتاب را به اشعثيات هم اطلاق مي کنند منتهي مشهور جعفريات است اصلش اين است که اين کتاب يک هزار روايت را در بر دارد و اين يک هزار روايت در ابواب مختلف فقه طهارت و صلاه حج و زکاه حدود و اخلاق و اداب امده است و اين کتاب که هزار تا روايت دارد داراي يک سند است که سندش عبارت است از ابوعلي محمد بن محمد بن اشعث کوفي عن موسي بن اسماعيل بن موسي بن جعفر عن ابي عبد الله جعفر بن محمد عليهم افضل الصلاه و السلام خود اين کتاب کتابي است که صاحب ذريعه مرحوم علامه اقا بزرگ تهراني کتاب ذريعه جلد 2 صفحه 110 مي فرمايد اين کتاب را از اصول مي شمارند در رجال کتابي را که ازنهايت اعتماد و اعتبار برخوردار باشد به ان مي گوييم اصل کتب معتبره اي که در نهايت اعتبار هستند به ان مي گوييم اصول اين را از اصل شمارده اند کسي که اين کتاب را از اصل شمرده و اعلام مي کند شخصي است که خود اعتبار دارد مرحوم سيد بن طاووس در کتاب اقبال خودش که کتاب دعاست گفتم جعفريات باب دعا هم در اخر اورده است نقل مي کند که اين دعا مثلا در اصل در جعفريات وجود دارد سيد بن طاووس که مرتبه اش در رجال مرحله اش بين متقدمين و متاخرين رجاليها قرار دارد مرز بين متقدمين و متاخرين محدثين و رجاليين سيد بن طاووس است توثيقش را ما هم معتبر مي دانيم اين را از اصل شمارده اند اين هزار تا روايت که نقل شده است در اين کتاب مرحوم اقا بزرگ مي فرمايد که خداوند اين کتاب را رزق و روزي براي محدث نوري قرار داده محدث نوري داعي اصلي براي تدوين کتاب مستدرک اين بوده که ديد جعفريات مانده يک کتاب معتبر و پر محتوا زمين مانده مستدرک الوسائل داعي اصليش جعفريات است ايشان مي فرمايد عجب اين است خداوند که روزي بکند مرحوم علامه مجلسي با ان تتبع و دقت مرحوم حر عاملي که بيش از يکصد منبع مضافا بر کتب اربعه در وسائل اورده اين کتاب را نديده رزق بوده براي محدث نوري اين جعفريات هم با اسمش اشنا شديم اعتبارش اجمالا اعتبارش در حد مطلوب مي نمايد اين تقسيم بندي که تمام شد مي رسيم به تقسيم دوم که عبارت است از
 تقسيم روايت به اعتبار عدد اسناد
 تقسيم روايت به دو قسم اصلي 1. متواتر و مستفيض 2. خبر واحد به اشکال مختلفش يادتان نرود ما مستفيض را زير مجموعه خبر واحد قرار نمي دهيم پس به اعتبار عدد اسناد اين تقسيم به وجود مي ايد تقسيم روايات به اعتبار عدد اسناد اگر اسناد متعدد بود مي شود متواتر و مستفيض و اگر اسناد واحد بود داراي يک طريق بود مي شود خبر واحد با اقسام مختلفي که دارد
 معيار متواتر محسوب شدن يک روايت
  اما قسم اول رواياتي که داراي اسناد متعدد باشد محدثين از فقها درباره تعداد سند بحث کرده اند گفته اند که روايت متواتر ده تا طريق هفت تا طريف تا چهار پنج تا طريق گفته اند اما در اخر فرموده اند که تعدد و عدد معيار نيست معيار در تعدد يک خصوصيت است و ان عبارت است از حصول علم اگر در نتيجه طرق و اسناد علم حاصل شد متواتر است تعريف اصولي هم شنيده ايد که مي گويد کثرت در حدي باشد که عرفا تواطا همه بر کذب محال عادي باشد اين تعريف اصول است ما گفتيم دو تا خصوصيت دارد يک کثرت دو حصول علم اين مي شود متواتر و متواتر به تقسيم اصول هم خوانده ايد اشاره کنم با خصوصيات اگر دقت کنيد ممکن است فرق کند
 انواع تواتر
 به طور مشهور تواتر به سه قسم اعلام شده است تواتر لفظي مثل حديث ثقلين اني تارک فيکم الثقلين اين تواتر لفظي است به همين لفظ بيش از دهها سند يا من کنت مولاه فهذا علي مولاه صد و ده تا طريق و همين طور قسم دوم تواتر معنوي با الفاظ با قضايا با حکايات علم به مضمون مثل علم به شجاعت علي بن ابي طالب تواتر معنوي تواتر اجمالي هم مراجعه کنيد صاحب کفايه در جلد دوم در ضمن بحث از سند قاعده لا ضرر نقل مي کند مي گويد حديث لا ضرر علي الاقل تواتر اجمالي است يعني گاهي به اين لفظ گاهي به لفظ ديگر انقدر امده است که ادم علم به ورود مضمونش پيدا مي کند
 چه خبري مستفيض است
 مورد دوم از قسم اول قسم اول داراي اسناد متعدد خبر مستفيض درباره خبر مستفيض عدد گفته اند يکي دو تا کافي نيست گفته اند معناي استفاضه فيضان يعني قابل توجه باشد با خود معنا تطبيق کند جريان دارد استفاضه را بعضي از محققين از رجالين گفته اند حد اقل کمتر از سه تا سند نباشد کمتر از سه تا سند استفاضه صدق نمي کند تعريف استفاضه که فهميديم اگر سه تا سند بود هر سه تا سند بايد صحيح و معتبر باشد
 رابطه کثرت و تواتر
 در اين رابطه دو تا نکته اي که تداعي مي شود توجه کنيد 1. کثرت سند 2. شهرت کثرت و شهرت با تواتر و استفاضه نسبت منطقي نسبتش اعم و اخص مطلق است هر متواتري کثرت دارد و هر کثرتي متواتر نيست يک وقت ممکن است ببينيد روايت کثيري است همه انها ضعاف است اين جزء مرجحات درباره يک روايت مي توانيم بگيريم اگر يک روايت درست است در کنارش روايت هاي زياد با سند هاي ضعيف است ان روايات زياد را مرجح مي توانيم بگيريم اما در حد اعتبار قطعي ديگر نيست
 رابطه شهرت و تواتر
 شهرت هم همين طور است مي تواند روايت متواتر باشد هر متواتري مشهور است و هر مشهوري متواتر نيست ممکن است يک روايت زياد نقل شده باشد شهرت دارد اما متواتر نيست
 سوال و جواب يک روايت پيش همه فقها به عنوان روايتي که موجب علم بشود وجود ندارد که يک روايت بما هي روايه واحده موجب علم بشود نيست خلاف وجدان است و اما اگر پيش يک محقق يک روايت باعث قطع ان شخص بشود براي خودش قطعش حجت است از باب حجيت قطع است روايت کمک است و اما ان روايتي که کل فقها روي ان اعتماد مي کنند غير از ان است که بگوييم ان روايت مقطوع پيش کل فقها است روايت پيش کل فقها مورد اعتماد است به ان روايت مي گوييم معمول بها عند الاصحاب
 خبر واحد و اقسام ان (صحيح، حسن، موثق، ضعيف)
 بنابراين قسم دوم هم اشاره کنم خبر واحد اقسامي دارد که فوق العاده زياد و متعدد اولين قسمي که درباره خبر واحد ما بر مي خوريم عبارت است از خبر صحيح حسن موثق و ضعيف اين چهار قسم از اقسام معروف و مشهور بين متاخرين است اين را همه تان مي دانيد
 اقسام خبر صحيح
 منتها الان اقسام صحيح براي شما بحث کنم خبر صحيح عبارت است از خبر و روايتي که سند متصل باشد و ارسال و تقطيعي در کار نباشد و کل روات توثيق و اعتبار به خصوص داشته باشد و کل روات عدل امامي باشد اين مي شود خبر صحيح منتها خبر صحيح براي خودش سه قسم است که گاهي مي گويند صحيح اعلايي در اصطلاح صحيح اعلايي بکار مي برند و براي دو قسم ديگر صحيح پسوندي نمي اورند فقط صحيح مي گويند مي فرمايند صحت روات به وسيله علم محدث يا به وسيله شهادت عدلين ثابت شده باشد مي شود صحيح اعلايي مثلا اگر روات ما مشايخ ثلاث محدثين از شيخ مفيد، شيخ کليني، شيخ صدوق و همين طور شيخ طائفه و بعد هم از اصحاب اجماع از ان مشايخ ثلاث يا اربعه صدر جدول که مرحوم بحر العلوم مي فرمايد (والسته الاولي من الامجاد اربعه منهم من الاوتاد) اگر سلسله سند اين بود مي گوييم صحيح اعلايي همين اصطلاح داريم در اصطلاح صحيح ادني و اوسط به کار نمي بريم هر چند مي فرمايد که صحيح اوسط ان است که صحت راوي به واسطه توثيق يک نفر يک موثق نجاشي توثيق کرده ثابت بشود شهادت عدليني در کار نباشد اين مي شود صحيح اوسط و صحيح ادني عبارت است از ان است که صحت سند به واسطه ادله اجتهادي و مجموعه از قرائن توسط فحص محقق به اثبات برسد منتها موثق بودنش پيش خودش ثابت بشود مي شود صحيح ادني صحيح اعلا و اوسط و ادني من حيث التعريف داريم اما از جهت اصطلاح فقط فقها مي گويند صحيح اعلايي و صحيح ديگر صحيح ادنا و اوسط در اصطلاح به کار نمي رود صحيح را که گفتيم حسن و موثق و ضعيف مواردي دارد که ظاهرا مي گويند وقت تمام شده است سه قسم ديگر را بعدا بحث مي کنم

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo