< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/07/03

بسم الله الرحمن الرحیم

 مقدمه اي در اهميت اموزش فقه
 خداي منان را سپاسگذاريم که به اين بنده حقير خودش و شما عزيزان و عباد صالحش اين توفيق را داد که در اين سال تحصيلي اين بحث را شروع کنيم ان هم بحث فقه که در روايت به نقل از رسول الله الاعظم صلي الله عليه و اله امده است افضل العباده الفقه برترين عبادت فقه است گفته اند بقيه علوم ممکن است مقدمه براي عبادت باشد اما علم فقه خودش عبادت است و ان هم افضل عبادات افضل العباده الفقه کتاب الترغيب و الترحيب شماره حديث 28 در روايت ديگر از حضرت رسول صلي الله عليه و اله وسلم امده است لکل شي دعامه و دعامه هذا الدين الفقه هر چيزي ستوني دارد پايه و بنياد اساسي دارد بنياد اساسي اين دين فقه است منبع کتاب عوالي اللئالي جلد 1 صفحه 93 گفته اي که براي شما ياداور بشوم اين است که اهل علم که پيروان اهل بيت هستند و سربازان اقا بقيه الله الاعظم عزيزند عزتشان گره خورده به فقه است شما در دنياي داشمندان عزيزتر از فقيه جامع الشرايط عزيزتر از اقاي بروجردي عزيزتر از امام خميني ديده ايد و فقهاي امثال ان و تجربه فقهايي ثابت و اعلام کرده است که اگر ابرو عزت توفيق حتي سلامت جسمي مي خواهيد درس فقه . من با يک واسطه از ايت الله بهجت نقل مي کنم که مي فرمود سلامت جسمي هم مربوط است که بحث فقه بکنيد و بدون واسطه از مرحوم شيخ صدرا استاد خودم که استاد شماره يک کفايه در نجف بود و از شاگردان ميرزاي نائيني عدل علامه طباطبايي بود به علامه طباطبايي اقاي بروجردي فرمود فلسفه را ترک کن ايشان به اجتهاد خود عمل کرد ترک نکرد مرحوم به شيخ صدرا مرحوم سيد ابوالحسن اصفهاني امر کرد فلسفه را ترک کند ترک کرد فقهاي اخير نجف کلهم از سفره بحث اصولي و فقهي شيخ صدرا بهره مند شدند خودم اين جمله از ايشان به ياد دارم فرمود من اگر درس فقه نگويم مي ميرم يعني حيات من به فقه وابسته است طبيعتا تذکر خيلي اضافي است درس که مي اييد طبيعتا با وضو مي اييد قربه الي الله قصد مي کنيد اين يک ساعتي که اينجا هستيد قطعا عبادت ثبت شده اي بلا اشکال منظور استادم علامه شيخ صدرا چه بود اين بود که فقه نفس حيات مي دهد فقه زندگي بخش است فقه در عين حالي که عزت مي دهد عظمت مي دهد سلامت هم مي دهد با عزيزاني که از نزديک اشنا هستم تجربه اگر يک مقدار در زندگي مشکل و اشکال يا کسالتي يک مدت درس فقه استمرار بدهيد مي بينيد يک توفيقات بيشتر يک سلامت برتر به قول مرحوم شيخ صدراي بادکويي فقه نفس زندگي مي دهد براي ادم اين مطلب را که گفتيم الان مقدمه را که گفتيم
 ادامه بحث از اعيان نجسه
 حالا بحث را شروع کنيم موضوع بحث ما اعيان نجسه بود درباره اعيان نجسه رسيديم به مورد پنجم که عبارت است از نجاست دم متن بحث در جريان هستيد کتاب عروه الوثقي سيد يزدي است که متين ترين متن فقهي در تاريخ اخير است منابع عمده بحث ما جواهر تنقيح العروه تقريرات اقاي خويي و مستمسک اقاي حکيم و اراء‌ فقها از سيد بروجردي و امام خميني مورد توجه است سبک و سياق بحث با شيوه تحليلي تنقيح العروه است الان اين موضوع بحث ما که نجاست دم هست پنجمين مورد از اعيان نجسه نجاست دم خود کلمه دم و کلمه نجاست نيازي به واکاوي و واشکافي ندارد از واضحات است دم همان موجود مايع قرمز رنگي است که ماده حيات حيوانات است نجاست که معنايش معلوم است
 اقسام دم ( دم حيوان و غير حيوان )
  اما دم اقسامي دارد که هر قسم ان با قسم ديگر فرق مي کند موضوعا و حکما بنابراين لازم است اقسام دم را براي شما افاضل و عزيزان توضيح بدهيم عنوان بفرماييد اقسام دم دم به اعتبار متعلق و به اعتبار کيفيت تقسيمات متعددي دارد 1. تقسيم دم به دم حيوانات و دم غير حيوانات تعجب نکنيد زنده جانها که داراي خون هستند و خون ماده حياتيشان هستند غير زنده جانها هم خوني دارند بله خون يک مخلوقي است خالق و افريدگار هم خداست مي تواند بدون زمينه جسم حيوان خون بيافريند که در اين مورد سيد الاستاد، خوني که در زمان حضرت موسي به ان قسمت از باغيان از اسمان فرو ريخت را مثال اورده و خوني که در روز عاشورا بر اساس سند معتبر به جهت شهادت سيد الشهدا تحت الاشجار جوشش داشته. اين يک تقسيم حکما و موضوعا فرق دارد. موضوعا خون حيوانات است حکما نجاست في الجمله است. و اما خوني که از حيوانات نباشد سيد الاستاد مي فرمايد قابل اشکال است صغرويا و کبرويا، اما از لحاظ صغري ممکن است بگوييم اين مايع قرمز رنگي که به رنگ خون در ان روزگاران ديده شده است ممکن است خون به اين معنا که در حيوانات است نباشد لذا صاحب جواهر مي فرمايد که به ان خونها خون صدق نمي کند.
 تقسيم خون حيوان به دم سائله و غير سائله
  2.تقسيم خون به خون حيواناتي که دم سائله دارند و خون حيواناتي که داراي نفس سائله نيستند. اين دو قسم هم باز هم موضوعا و حکما فرق مي کند موضوعش را که گفتيم حکمش هم مشهور اين است بلکه مورد اجماع که خون نجس ان خوني است که از حيوانات صاحب دم سائله باشند که در متن سيد يزدي به ان اشاره کرده است و خوني که از حيواناتي باشد که ان حيوانات دم سائله نداشته باشند مشهور بلکه مجمع عليه عدم نجاست است.
 تقسيم خون سائله به ( مسفوح و متخلف )
  3. تقسيم دم نسبت به محدوده حيوانات به معناي خاص يعني حيوانات در برابر انسان در اين صورت و در اين محدوده خون تقسيم مي شود به دم مفسوح و دم متخلف دم مفسوح به طور مسلم نجس است. مفسوح دمي است که در عمليات ذبح از عروق حيوانات بيرون مي ايد، اين دم را مي گويند دم مفسوح. نجاست اين دم بلا اشکال بلکه از ضروريات است نه از ضرورت مذهب که از ضروريات دين هم هست. اما دم متخلف مشهور اين است که بعد از تطهير محل ذبح محکوم به طهارت است.
 تقسيم دم متخلف در ماکول اللحم و غير ماکول اللحم
 4. تقسيم دم متخلف به دم متخلف در لحم حيوان ماکول اللحم و متخلف در لحم غير ماکول اللحم که فرقش موضوعا و حکما واضح است. دم متخلف در لحم حيوان غير ماکول اللحم قطعا نجس است و اما در لحم حيوان ماکول اللحم مشهور طاهر و پاک است
 تقسيم دم متخلف در محدوده غير ماکول اللحم به ماکول اللحم به طور کلي يا به نحو جزئي
 5. تقسيم دم در محدوده دم متخلف غير ماکول اين هم تقسيم مي شود به متخلف به لحم غير ماکول به طور کلي غير ماکول است يا متخلف به لحمي است به طور جزئي غير ماکول است کلي و جزئي که گفتيم غير ماکول که هست به طور کل خود حيوان غير ماکول است دم متخلف در لحم يک گربه و دم متخلف در لحم غير ماکول که ان غير ماکول از لحم به طور جزئي غير ماکول است مثل دم متخلف در طحال
 تقسيم دم در محدوده انسان به دم قروح و جروح و دما ثلاثه
  6. عبارت است از تقسيم در محدوده انسان در محدوده انسان دم تقسيم مي شود به دو قسم دم قروح و جروح و دماء ثلاثه اين تقسيمي است براي انسان قروح و جروح عنوان کلي است خون دماغ خون، بن دندان و خون پوستي که کنده مي شود همه زير پوشش قروح و جروح مندرج است. مقابل ان دماء‌ ثلاثه است. اقسام را برايتان توضيح دادم با اين شرح و در اين ضمن و لاي کلمات فقها امده است من تا حالا در کتاب فقهي نديدم که استدلالي دسته بندي شده باشد هفت قسم اما اقسام که گفته شد.
 احکام دم
  اجمالا عنوان کنيد احکام بعد از اقسام احکام دم دم و خون به معناي صحيح
 دو حکم نجاست و حرمت اکل مربوط به دم است
 خون يعني ان مصداق قطعي خون که در فقه به معناي دم مسفوح ياد مي شود دو تا حکم دارد 1. حرمت اکل 2. نجاست مي دانيم که حرمت و نجاست دو تا حکم از دو تا باب است حرمت حکم تکليفي است و نجاست حکم وضعي نسبت بين حکم تکليفي و وضعي تلازم نيست تطابق و تساوي هم که قطعا نيست ملازمه ندارد و مانعه الجمع هم نيستند مي تواند هم يک جا هم حرمت باشد و هم نجاست مثل اکل مواد نجس هم نجس است هم اکلش حرام است و مي تواند حرمت اکل باشد اما نجاست نباشد مثال معروف ما اکل خاک خوردن خاک حرام است به طور مطلق يک استثنا داريم تربت سيد الشهدا للاستشفا و الامان اما بقيه ترب و تربتها خوردنش قطعا حرام است و نجس نيست بنابراين ملازمه بين حرمت و نجاست به طور کلي وجود ندارد
 رابطه حکم تکليفي و وضعي به نظر منحصر بفرد مرحوم شيخ انصاري
 اما اگر يادتان هست شيخ انصاري در مکاسب کتاب بيع صفحات سوم و چهارم در حافظه اجمالي هست جديدا مراجعه نکردم حافظه ممکن است دهها سال بين حکم وضعي و حکم تکليفي يک ملازمه دائمي قائل است چه مي فرمايد که حکم وضعي هميشه منتزع از حکم تکليفي است يک حکمي که در مقام وضع مي بينيم در عقبه اش يک امر و نهي مولوي نهفته است ولو فعلا ناديده گرفته شود دقت کنيد به ان مي رسيد شما که مي گوييد تجارت بيع و شراء‌با فقدان شرائط باطل است پشت سر ان لا تبطلوا اموالکم بينکم بالباطل هست که نهي حرمت تکليفي است منتها اصولي مخصوصا سيد الاستاد اين مبنا را قبول ندارد با تحقيق و تتبع حقير جز متفردات است اگر خواستيد يک پروژه بنويسيد متفردات شيخ انصاري چه چيزهاست از متفرداتش هست کسي را بر اساس تتبع ناقص نيافتم که اين راي را تاييد کند از کساني که اعاظم و صاحب راي هستند حالا يک طلبه اي مثل من يک چيزي بگويد اعتبار قانوني در حد انها ندارد اعتبار دارد در حد فقهاي کبار ندارد اما حرمت دم شما در بحث طهارت و جاهاي ديگر خوانده ايد ايه قران حرمت اکل دم در بحث اطعمه و اشربه مبسوط بحث مي شود اينجا هم اشاره اي شود ايه قران سوره مائده ايه شماره 3 حرمت عليکم الميته و الدم و لحم الخنزير و ما اهل به لغير الله و المنخنقطه و الموقوذه و المترديه و النطيحه الا ما ذکيتم اصاله التذکيه را ما از انجا در اورده ايم حرمت تصريح شده حرمت اکل چيز مسلم در فقه و ايه با صراحت مطلب را اعلام مي کند اين را فقط به عنوان احکام کامل گفته شود اشاره کنيم که بحث اصلي ما نجاست دم است اما حکم دوم عبارت است از نجاست دم نجاست دم في الجمله صاحب جواهر در کتاب جواهر جلد 5 صفحه 354 مي فرمايد نجاست مسلم است بين شيعه بلکه بين مسلمين اما في الجمله چون اقسام را مطرح کرديم اقسام بحث برانگيز و پيچ و خم دارد في الجمله مسلم است سيد الاستاد در کتاب تنقيح العروه جلد 3 صفحه 1 و 2 و 3 بحث را شرح مي دهد مي فرمايد دليل اصلي تسالم بلکه ضرورت است
 فرق ضرورت و تسالم فقها
 يک سوال که تسالم و ضرورت مگر يکي نيست به عرض شما رسانده بودم مراحل اتفاق ارا فقها ابتدايش نفي خلاف است يک پله بالاتر اجماع است بالاتر از ان تسالم است گفتيم تسالم از خطرات تعبدي و مدرکي بيرون است اين را براي شما شرح داده بودم اما الان که سيد مي فرمايد مورد تسالم است بلکه ضرورت اين به چه معناست يک اصطلاح جديد در ان نهفته است که اين را توضيح بدهم اصطلاح اين است اگر تسالم به طور مطلق ذکر بشود منظور از تسالم همان ضرورت است منتها ضرورت فقه يا ضرورت مذهب است اگر در برابر تسالم يک پله ارتقايي گفته شد بلکه معنايش چه مي شود شيعه بلکه مسلمانها مي شود مي شود ضرورت دين يعني مورد تسالم بين همه فرق اسلامي مسئله را از اين جهت که به شکل و شمايش اشنا شديم
 دليل حرمت اکل نجاست
  الان يک مقدار توجه کنيم که درباره حرمت اکل که ايه قران داشتيم ايا درباره نجاست هم مي شود از کتاب استفاده کرد صاحب جواهر بلکه مشهور و يا اشهر اين است که از کتاب هم مي توانيم در جهت اثبات نجاست دم کمک بگيريم و ان عبارت است از ايه شماره 145 از سوره انعام که خداوند مي فرمايد قل لا اجد فيما اوحي الي محرما علي طائم يطعمه الا ان يکون ميته او دما مسفوحا او لحم خنزير فانه رجس او فسقا اهل لغير الله به فمن اضطر غير باغ و لا عاد فان ربک غفور رحيم از اين ايه صاحب جواهر مي فرمايد که استدلال شده است براي اثبات نجاست دم طريقه استدلال در ديد ابتدايي اين است که مي فرمايد که در ايه امده است که فانه رجس او فسقا اهل لغير الله از کدام کلمه استفاده شده است از کلمه رجس فانه رجس تصريح دارد که اينهايي که گفته شد رجس است رجس يعني نجس مستثناي ما که سه تا مصداق داشت ميته و دم و لحم خنزير زير مجموعه رجس است نجس است دلالت ايه بر مطلوب کامل شد همه اينها رجس است و نجس است رجس هم که به معناي نجس است اين استدلال است اما سيد الاستاد مي فرمايد استدلال به اين ايه کامل نيست ان شاء الله فردا پي بگيريم

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo