< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/03/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 ادامه بحث از طهارت بدن ميت مسلمان
 نظر مرحوم طوسي بر طهارت بدن ميت قبل از سرد شدن بدن
  اما قدما در راسشان شيخ طوسي اعلي الله مقامه مي فرمايد که جسد ميت قبل از ان که سرد بشود نجس نيست و ملاقي ان هم متنجس نمي شود در اين رابطه ادله اي گفته شد اخرين دليلي که ديروز رسيديم صحيحه محمد بن مسلم از امام باقر عليه السلام در باب 3 از ابواب غسل مس وسائل دو تا عنوان دارد يک غسل مس ميت دارد يک غسل مس دارد غسل مس متعلق به کسي است که مس مي کند ميت را غسل به عهده ادم غاسل تعلق مي گيرد غسل ميت متعلق به خود ميت است غسل مس اين عنوان راجاي ديگر عنوان مي کند
 صحيحه محمد بن مسلم در اين باره
 غسل ميت باب 3 از ابواب غسل مس حديث اول صحيحه محمد بن مسلم سند از ان سندهاي متقن و معلوم محمد بن الحسن باسناده شيخ صدوق باسناد خودش عن الحسين بن سعيد اهوازي از اجلا و ثقات عن محمد بن ابي عمير عن جميل بن دراج که از اصحاب اجماع است عن محمد بن مسلم عن امام الباقر عليه السلام قال مس الميت عند موته و بعد غسله و القبله ليس بها باس سند که درست است وجه استدلال به چه صورت است؟ مي فرمايد مس ميت عند موته يعني تازه ميت از دنيا رفته عند موته هنوز جسد سرد نشده در اين صورت که اين تعبير مس عند موته ظهور دارد به مس کردن ميت در حالي که ميت بدنش گرم است عند موته و بعد غسله و القبله لا باس بها چون مس ميت عند موت مطلق هست معنايش اين مي شود که با رطوبت باشد چه بدون رطوبت عيب ندارد و اين دليلي بر طهارت بدن ميت است تا وقتي که حرارت دارد
 نظر مرحوم سيد حکيم در مورد اين روايت
  مرحوم سيد الحکيم در کتاب مستمسک جلد 1 صفحه 336 مي فرمايد بقيه عقبه اي که گفته شد قابل تاييد و قبول نيست ولي اين روايت اخير را بايد حمل کنيم به غسل که لا باس يعني غسل ندارد تا سرد نشده مس جسد ميت غسل ندارد بايد به غسل حمل کنيم ان هم بوسيله روايات ديگر که قرينه بر حمل بشود بنابراين دلالت اين روايت را بر طهارت بدن ميت قبل از سرد شدن تاييد کرده و دلالتش هم تا حدودي درست به نظر مي ايد
 توجيه مرحوم اقاي خويي در اين باره
 اين حديث راسيد الاستاد در کتاب تنقيح العروه جلد 2 صفحه 467 مي فرمايد اولا عند موته ممکن است حالت احتضار باشد توجيه ديگر مي فرمايد اگر قبول کنيم که بعد از موت و در حالت گرمي و حرارت جسد هست بوسيله صحيحه حلبي تخصيص مي خورد که صحيحه حلبي که خوانديم اسم حلبي چه بود
 نکته اخلاقي
 شما مصداق ان دعايي هستيد که منسوب به اقا امام زمان سلام الله عليه هست که مي فرمايد وعلي المتعلمين بالجهد و الرغبه اين دعا از امام زمان که ان شا الله منسوب درست باشد معنايش اين مي شود که امام زمان اين است نظرش اين است که طلبه ها به اين امور جهد و رغبت داشته باشند وقتي ادم بداند که جهد و رغبت ادم مورد رضايت و خواست نظر اقا هست حالي بالاتر از اين نيست جهد و رغبت داريد اين ديگر خاطر اقا را شاد مي کند و علي المتعلمين بالجهد و الرغبه اين جهد ديگري است خداوند بر جهد شما بيافزايد خداوند شما را از اهل جهاد و اجتهاد فقهي قرار دهد يکي از سرمايه ادم عمر است در هر کجا خرج کند ادم اخرش پشيماني است ان روز را که ادم نمي تواند که جلويش را بگيرد که نيايد شتري است که در خانه هر کسي زانو مي زند ان روزي که پشيماني ندارد ان روز بگويد که عمري داشتم در راه فقه اهل بيت خرج کردم که من از اقاي خويي نقل مي کنم که ايشان از اساتيد خودشان که صاحب جواهر که از دنيا مي رفت در حال احتضار هاتفي صدا زد هذا عرف شيئا من علوم ال البيت چرا توفيق و اخلاص و ولايتش کار مي کرد صاحب جواهر تلاش از سر اخلاص تلاش به جايي مي رسد ان که ميراث جاودانه مي شود از سر اخلاص صاحب جواهر مي گويد کتاب خمسش را خبر دادند گفتند کتاب خمس را تجار استفاده مي کنند گفت استفاده مي کنند نقل به مضمون من براي يادداشت هاي خودم نوشته بودم براي مراجعات در بحث استنباط داشته باشم براي اين نبود که مردم از ان استفاده کنند قصد را ببنيد گفته بوديم طلبه دو تا مقوم دارد اين دو تا مقومش هست و بيمه اش هست 1. واجبات و محرمات به طور حساس عن معرفه الولايي که زير نظر اقا کار مي کند 2. درس خوب عن اخلاص اين در دنيا مي شود ازادي معامله با خدا و ولي خدا زير پوشش لطف خدا لطف خدا چيست؟ لطف خدا خود امام زمان است وجوده لطف و غيبه لطف اخر و ما سر لطف خدا زندگي مي کنيم درس که مي خوانيم اموزش علوم در معسکر مولاست و عسکر هر اماده به خدمت هر کجا موقع بود خدمت نبود هر کجا اماده بود عسکر اماده باشد تصوف که نيست منتها به ذهن من دغدغه نداريم که کي کجا چه مي شود ما اماده ايم امادگي اصلي اين است که گفته ايم اگر يک صدايي بشنويم صدا را بشنويم چطوري مي شود ادم شاهد بياورم ادله بياورند و قران نه اين نيست يک صدايي مي شنويد خود صدا را تمام وجود وجسم و روح و جان ادم تصديق مي کند جان ادم را فرا مي گيرد کل روح تسليم مي شود ان معناي سلم لمن سالمکم مي شود و ان صدا که بشوند ديگر مثل عرفي اين است با اقارب واحباب با بهترين پسري دارد خيلي دوستش دارد يا دختر بچه اي دارد خيلي دوستش دارد بعد اگر بشنود صدا را شب خداحافظي نکند در يک مکاشفه اي رفته بود پيش اقا رفت به جنگ ديد همه چيز اماده است وضع فرق مي کند تشنه اش شد رفت اب خورد از دور ديد خبري نيست غذا خواست غذا خورد اينجا که مي رفت دنبال اقا يک وقت يادش امد که بچه اي که داشت غذا دارد تا گفت غذا دارد يک مرتبه برگشت همه انجايي که هست هست فاخلع نعليک تعلقات را بکنيد انک بالوادي المقدس طوي اينها مال ما که نيست ما از خودشان به لطفي که کرده اند ما افتخار جيره خواري که داريم سر سفره اش انچه از اساتيدمان ياد گرفته ايم براي شما مي گوييم که خيلي شما امادگي داريد براي شنيدن خود انها مي گويند و علي المتعلمين بالجهد والرغبه متعلمين علوم ال البيت قدر متيقين علوم ال البيت فقه است تجربه کنيد اگر کسالت جسمي دارد يا مشکلاتي در زندگي داريد در روايت دارد که پيش امام صادق امد گفت اسيرم استغار مريضم استغار گفت حاجتي دارد استغفار هر چيزي استغفار چون جلوي موفقيت ادم گناه هست تمام پاپيشها در زندگي گناه هست ما من نکبه امام باقر ما من نکبه تصيب العبد الا بذنب
 توجه و استمرار درس فقه
 ما چه مي گوييم استفاده از سفره و تجربه قطعي فقاهتي حاجت داريد مشکل داريد خداي نخواسته مشکل جسمي داريد مشکل خانوادگي داريد فقر گرفتاري کارهاي زندگي را ادامه بدهيد درس فقه را ادامه بدهيد تابستان که مي شود حداقل نيم ساعت با فقه ارتباط داشته باشيد اين چه مي کنيد 1. ابرو مي دهد فقها ابرومندند در تاريخ تشيع بعد از ائمه امام خميني چون فقيه بود فقها ابرومندند درس فقه را ادامه بدهيد مال و ثروت سلامت رفع هم و غم يک طلبه اي که به حقير مراجعه مي کند از باب اشتباه در تطبيق امده زندگي اينده ام يک مشکل دارد خيلي طلبه خوب و جوان و با اخلاق مي گويد نمي رسم درس بخوانم نمي رسم نيست اين که مي گويد نمي رسم گرفتاري دارم کار دارم اينها به اصطلاح امروزي اينها ويروس است ويروس فقه اين وسوسه هاست کار دارم اينها بيماري هاست که عايد مي شود اين بيماري را ناديده بگيرد گفتم براي شما شيخ صدار استاد من قدس الله نفسه الزکيه از اوتاد بود ان شا الله در زندگي نامه قصد داريم چاپ کنيم شيخ صدراي بادکوبه اي که در نجف بود مي گفت تنفس من درس است درس نگويم مي ميرم به درس و زندگي يعني فقه
 حمل صحيحه محمد بن مسلم بر صحيحه حلبي و جمع اين دو روايت
  سيد الاستاد مي فرمايد صحيحه حلبي که مي فرمايند باب 34 از ابواب نجاسات حديث 2 فرمود که اگر به جسد ميت ثوبش اصابه كند و مس بکند و ثوب مرطوب باشد موجب نجاست مي شود پس اين حديث را حمل مي کنيم به مضمون صحيحه حلبي که مقصود از عدم باس اينجادر روايت محمد بن مسلم مس بدون رطوبت و انجا که امده بود که تنجيس مي شود مس با رطوبت پس هر دو حديث در کنار هم که قرار گرفت صحيحه محمد بن مسلم محمل پيدا کرد و سيد الاستاد مي فرمايد بهترين جواب از اين صحيحه محمد بن مسلم اين حمل و اين جمع خواهد بود بنابراين نسبت به اين حديث ما به مشکلي بر نخورديم و محمل برايش پيدا کرديم و حمل بر عدم تنجيس کرديم در صورتي که رطوبتي در کار نباشد مدلول صحيحه محمد بن مسلم عدم تنجيس در صورتي که رطوبتي در کار نباشد که صحيحه حلبي گفت که ملاقات با ثوب مثلا با ميت اگر با رطوبت باشد موجب تنجيس مي شود حمل و جمع درست شد
 سوال در تفاوت فهم قدما و متاخرين از يک روايت کدام ملاک است
 جواب- قرب زماني به ائمه (ع) فهم قدما را مقدم مي کند اما .......
 بعضي از عزيزان سوال خوبي دارند و ان سوال اين است که اگر يک روايت باشد فهم فقها قدما چيزي باشد و فهم فقهاي از متاخرين چيز ديگر باشد جزء سوالهاي کليدي است قدما و متاخرين يک ديد ابتدايي است و يک ديد تحقيقي است در ديد ابتدايي مي گوييم فهم فقها از روايات قرب زماني قداست مکانت بعضيها با يک يا دو واسطه به امام وصل است طبيعتا فهم انها مقدم است اين ديد ابتدايي است اما ديد تحليلي و تحقيقي که در اجتهاد باز است براي فقهاي اخير هم ارتباط قطع نيست قدر خودتان را بدانيد اقا به شما طلبه ها کرمي که دارد نظر دارد مرجع عصر اخير هم نظر دارد ارتباط انها با اقا قطع نيست بنابراين مي بينيم که متاخرين هم پس از يک تحقيقات يک مطالبي را احيانا درک مي کنند يا با تحقيقات بيشتر مي رسند که در بين قدما ان مطلب کاملا باز نشده بود حکمش انها اشتباه نبود حکم مطابق احتياط بود مثلا حکم قدمادرباره افتادن عصفور در چاه اب چه بود نزح بود ان حکم بود الان فقهاي اخير تقريبا اجماع کردند بر خلاف مشهور که قدما مي گفتند و درست هم بود و ادله ديگر هم پشتيباني مي کند روايت هم دلالت مي کرد بر ان مطلوب ضعيف بود و معلوم شد که فهم متاخرين قوي تر است بنابراين يک معيار کاملي وجود ندارد بستگي به مورد دارد گاهي مواردي پيدا مي شود که يک حکمي مطابق احتياط داده شده و پس از بررسي و تحقيق دقيق کاملا روشن مي شود که حکم اين بوده بين متاخرين خوب اما از اين جهت که فارغ شديم جواب اين صحيحه که داده شد
 تحقيق مطلب
 يک جوابي را هم ما علي التحقيق داريم عرض مي شود که بر مسلک تحقيق اين صحيحه دلالت بر طهارت و نجاست ندارد به قرينه قبله اين است که شخصي که از دنيا مي رود بستگان عاطفي دارد برايتان مثال بزنم که دشوار نباشد پدر بزرگي دارد خيلي عزيز بعد از که از دنيا مي رود پسرش مي ايد دستش را مي بوسد اين نوه اش مي ايد خودش را مي اندازد روي جسد پدر بزرگ و بوسيدن اينها در ذهن متشرعين سوال خلق مي شود ميت است با ميت ارتباط قطع است غسل است و مسش هم حکم دارد قبله ايا بوسيدن جائز است يا جائز نيست ميت شده ديگر و همين طور مسش اين سوال که امده طبيعتا به قرينه قبله نشان مي دهد که سوال از اصل جواز مس و قبله است قبله که تقريبا ظاهر بر اين معناست که اين عمل جائز است ببوسم با يکي از فقهاي بزرگ نجف بحثي بود درباره قبله زوج زوجه خودش را بعد از موت بحثي بود که از همين روايات استفاده مي شود که نه غرضش چيز ديگر نبوده که مثلا غسل باشد يا تنجيس باشد نه علاقه اي خداحافظي يک قبله اي يک بوسيدني بوسيدن عاطفي است پس از که قبله صورت مي گيرد بوسيدن و مس دست به دستش مي گذارد پايش را به سينه اش مي چسباند ايا اينها جائز است امام مي فرمايد مس الميت عند موته اين هم عند موته اين مطلب و بعد غسله و القبله ليس بها باس اشکالي ندارد حکم تکليفي ندارد اين سوالها در ارتباط با جواز و عدم جواز است اين عدم باس مربوط مي شود به اينکه جائز است اشکالي در کار نيست در ان جهت نيست در جهت اين است که ميتي از دنيا رفته بستگان نزديکش خيلي علاقه دارند الان هم هست مي بوسند صورتش را اين بوسيدن صورت جائز هست يا نيست؟ اين زنده که نيست ميت است
 سوال و جواب ايا زني شوهر سابقش كه از دنيا رفته عكس انرا مي تواند بوس كند؟ اتفاقا از نظر اخلاقي و احاديث اخلاقي اشتباه است مثلا در احاديث اخلاقي که کسي زن شوهر داري را به ذهن خود به خيال خود که اين زن چقدر زن خوبي بوده اگر مي شد با اين ازدواج مي کردم اين اشکال دارد اين نکات اخلاقي و ان زن هم اگر به ياد ان شوهر قبلي باشد و محبتش را به دل بپروراند از نظر اخلاقي اشکال دارد از نظر فقهي اشکال ندارد
 سوال از قبله بوده است نه سوال از غسل مس ميت
 سوال و جواب قبله چه ربطي دارد طهارت و نجاست به رطوبت و مس است قبله با میت ارتباط عاطفی است خود این کار قبله نسبت به میت که محرمیت و غیر محرمیت ندارد میت بریده نیاز به دلیل داریم الان با میت هر گونه ارتباط و تماس اینها نیاز به دلیل داریم قبله از میت واقعا جائز است یا جایز نیست بنابراین می گوید نه قبله اشکال ندارد جهت این روایت اصلا غسل و تطهیر و تنجیس نیست جواز و عدم جواز قبله و امثال انهاست البته این جواب را بقیه هم گفته اند منتها حقیر تشخیص دادم که بهترین جواب این باشد از احکام متعلق به میت است ربطی به غسل و غسل ندارد
 صحيحه ابراهيم بن ميمون در حکم تماس با بدن ميت بعد از سرد شدن بدن
  الان یک روایت دیگر استدلال می کنند در همان باب 34 از ابواب نجاسات حدیث شماره 1 حدیث صحیحه ابراهیم بن میمون این حدیث را قبلا خوانده بودیم به مناسبت سوال می شود عن رجل یقع ثوبه علی جسد المیت تا اینکه می فرماید و ان کان لم یغسل فاغسل ما اصاب ثوبک منه یعنی اذا برد المیت این حدیث سندش درست است صحیحه است دلالت هم کامل است یعنی می گوید اذا برد المیت تماس گرفتید هم غسل دارد و هم غسل اگر با رطوبت باشد نجس نمی کند لا تغسل ما اصاب ثوبک یعنی اذا برد
 تاييد قول مشهور
  این واضح و صریح است بر مدعای کسانی که می گویند تا جسد گرم هست منجس نیست لا تغسل انجا بعد می فرماید فاغسل ما اصاب ثوبک اذا برد المیت این صریح است نه ظاهر به فتوای مشهور قدما که تا جسد گرم است منجس نیست فاغسل ما اصاب ثوبک منه یعنی اذا برد المیت این دلالت کامل است به این هم استدلال شده بقیه که حل شد
 نظر مرحوم اقاي خويي در مورد کلمه يعني در روايت ابن ميمون
  این یک راه حلی است که هم سید الاستاد و هم سید الحکیم در همان منبعی که گفتم که این ذیل ثابت نیست که قول امام باشد اذا برد المیت چون بعد از کلمه یعنی امده یعنی تفسیر است مفسر غیر از خود امام است راوی مفسر است لذا در دو نسخه از کافی یک نسخه اش این اذا برد را دارد نسخه دوم اذا برد المیت را ندارد و سید الاستاد می فرماید که اگر جزء حدیث بود کلمه یعنی لازم نبود می فرمود ما اصاب ثوبک منه اذا برد اینجا گفته فاغسل ما اصاب ثوبک منه یعنی اذا برد المیت حداقل شک می کنیم در بودن این جمله از کلام امام همین شک کافی است در عدم اعتبارش شک کردیم که از کلام امام هست یا نیست اصل عدم و جودش از کلام است مطلب تمام نتیجه این شد انچه در متن امده جسد میت قبل از سرد شدن و بعد از سرد شدن نجس است و منجس که از نص و فتوای متاخرین این مطلب استفاده می شود بنابراین فتوای صحیح همان است که سید یزدی در عروه فرموده اند

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo