< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/03/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 مسئله يازدهم
 مسئله يازدهم مي فرمايد يشترط في نجاسه الميته خروج الروح من جميع جسده فلو مات بعض الجسد ولم تخرج الروح من تمامه لم ينجس
 ميته به حيواني گفته مي شود که روح از تمام بدن ان خارج شده باشد
 مي فرمايد در نجاست ميته که ميته صدق بکند بايد روح از تمامي جسد بيرون برود اگر بعضي از اجزاي حيوان روح و حيات را از دست داد و بعض ديگر هنوز حيات داشت ان بعض که حيات را از دست داده ميته به حساب نمي ايد اول حکم اين مسئله را بگوييم بعد يک تسامح در تعبير است تذکر بدهيم حکم در اين مسئله همانطوري که سيد الاستاد مي فرمايد که دليلي بر نجاست اجزاي حيوان که حياتش را از دست داده باشد و هنوز با بدن حيوان متصل باشد نداريم دليل بر نجاستش نيست و ميته بودن هم صدق نمي کند
 وجود نص براي عضو جدا شده از حيوان به عنوان ميته
  و حتي مي فرمايد ما ان عضوي مثلا دستي پايي که از حيوان توسط حباله صيد قطع مي شود نمي توانيم ميته بگوييم اگر نص نبود ان را به توسط نص گفتيم ميته است نصي که وارد است در حباله صيد قبلا اشاره شد
 ايا امکان اطلاق ميته بر عضوي از حيوان زنده هست؟
  اما عضوي مثل دست يا پايي که متصل به حيوان است براي انسان يک دستش مثلا خشک شده از باب مثال اين عضو که حيات را از دست داده نمي شود به ان ميته اطلاق کنيم نه موضوعاً ميته اطلاق مي شود و نه دليلي بر نجاست اين عضو داريم بنابراين همانطوري که در متن فرموده اند خروج روح از جميع جسد شرط مقوم ميته بودن است اين متن و حکم روشن است اينجا يک تعليقه علمي وجود دارد و ان اين است که خروج روح از جميع جسد معنايش اين است که از بعض جسد روح خارج شده حقيقت از ديد معقول و علوم تجربي غير از اين است روح بسيط است بين بودن و نبودن است اينجوري نيست که از بعضي از اجزاء برودودر بعضي اجزاء روح باقي باشد اما حيات به معناي ابتدايش ممکن است ولي به معناي علميش ممکن نيست حيات از لحاظ علمي عبارت است از فعال بودن مغز ادم و روي کار بودن حرکت خون که قلب و دستگاههاي مجاور است گردش خون اثر حيات حيواني و جسماني است اين تعريفي که از لحاظ علم براي حيات گفته مي شود
 علم مرگ را مرگ مغزي مي داند ولو تا مدتي قلب فعال باشد
 لذا اگر مغز بميرد از لحاظ علمي مرگ مغزي مرگ تمام عيار است در فقه اوردند بحث مي کنند ما اين را به خصوص بحثش را ديده ايم و تجربه کرديم از متخصصش هم شخصا سوال کرديم گفتند از لحاظ پزشکي مرگ مغزي مرگ تمام است لذا مي شود مغز اگر بميرد براي مدتي قلب را با دستگاه تکان مي دهند متحرک حفظ مي کنند اما زنده نيست بنابراين از بعض از اجزاي بدن اگر مسامحه بگوييم حياتش را از دست داده اين حرف با علم تطبيق نمي کند مثلا دستي است شلل مي شود خشک مي شود در ديد ابتدايي مي گوييم جان داريم اما حقيقتش اين است که ارتباط دارد منتها ارتباطش ضعيف شده و اصلا بعض از اجزاي بدن بميرد بعضي از اجزاي بدن زنده باشد اين حرف از لحاظ علمي مطلب دقيقي نيست و قاعده اصلي که گفته بوديم اين امور را بايد بدهيم به خبره و متخصص اما حکم مسئله معلوم است تا يقين پيدا نکنيم که جسد کاملا مرده است حکم ميت بار نمي شود اين از لحاظ حکم مشکلي نداريم تعبيري بود از لحاظ علمي جاي نقد وجود داشت که فقط بحث علمي بود در نتيجه و عمل اختلاف و فرقي بوجود نمي اورد
 روح بسيط است و تفکيک بردار نيست
 سوال و جواب روح بسيط است ان حرکت خروجيش حرکت نيست که زمان دار باشد که يک قسمتش مرده باشد يک قسمتش زنده باشد ان يک احساس کوتاه مي شود و مي رود گفتم روح بسيط است
 سوال و جواب در مکاشفه ها که امده است خروج روح از پا شروع مي شود منتها زمان دار نيست که ادم بگويد يک جا روح هست و يک جا روح باقي باشد سبک مي شود روح در جسم در زندان است روح سبک مي شود از پا شروع مي شود قفسه سينه که امد يک لحظه يک جهشي است بعد از يک لحظه جهش خود انسان جسدش را افتاده مي بيند و ديگر انجا مردم گريه مي کنند يا کسي نيست هر چه هست از ان بالا مشاهده مي کند تا وقتي که مشاهده مي کند جسمش را امکان ضعيفي براي برگشتن وجود دارد مخصوصا از طريق معجزه اي که مرحوم شيخ حائري را توسط توسل به سيد الشهدا برگرداند
 مسئله دوازدهم
  مسئله دوازدهم مجرد خروج الروح يوجب النجاسه و ان کان قبل البرد من غيرفرق بين الانسان و غيره نعم وجوب غسل المس للميت الانساني مخصوصا بما بعد برده گاهي ممکن است اشتباه بشود اشتباه هم ممکن است بر خواسته از اختلاف نظر باشد
 مس ميت قبل از سرد شدن بدن غسل ندارد
 در اين رابطه شک و اختلافي وجود ندارد که اگر ميت مس بشود تا وقتي که ميت گرم است غسل مس ميت به گردنش نمي ايد اين مورد اتفاق است و بعد ازاين که غسل داده شد هم اگر مس بشود باز هم غسل مس ميت ندارد اين دو تا نکته مورد اتفاق و منصوص است بنصوص کثيره مستفيضه اگر متواتره نگوييم
 مس بدن ميت قبل از سرد شدن با دست مرطوب موجب انتقال نجاست است
 و اما دست با رطوبت اگر مس کند ميت را در حالي سرد نشده در حالي که گرم است ايا نجاست وجود دارد يا ندارد اگر سرد بشود که باز هم محل اختلاف نيست که بحثش را ديروز خوانديم حالا مس جسد ميت با رطوبت قبل از سرد شدن موجب نجاست ملاقي مي شود يا نمي شود فتواي سيد يزدي و فقهاي اخير کلهم از اقاي بروجردي تا امام خميني از فقهاي نجف هم از اقاي سيد يزدي تا سيد الاستاد همه مي گويند نجس است درحال گرم بودن هم باعث نجاست مي شود يعني جسد ميت منجس است ملاقي با رطوبت را نجس مي کند اين قولي است که تحقيقا مورد اجماع فقهاي عصر اخير است
 قول مخالف دراين زمينه و ادله ان
  اما از قدما در اين رابطه اختلاف نظر وجود دارد از کساني که در اين رابطه نظر داده اند که جسد ميت تا گرم است منجس نيست يعني نه نجس است و نه منجس از اين جمع شيخ طوسي (ره)‌کتاب مبسوط جلد 1 صفحه 37 و همين طور صاحب جواهر مي فرمايد در کتاب جواهر جلد 5 صفحه 308 که شهيد اول در ذکري محقق ثاني در جامع المقاصد سيد در مدارک صاحب حدايق در حدايق به اضافه شيخ طوسي مي فرمايند که جسد ميت تا حرارت دارد منجس نيست عدد کمي نشد اين نقل اقوال بود که صاحب جواهر نقل مي کند وادله را هم صاحب جواهر (ره)‌اشاره مي کند مي فرمايد ادله اين حکم به اين شرح است که بيان ادله با اسان سازي از اين قرار است
 استصحاب حيا ت
  1. اصل استصحاب و اصاله الطهاره استصحاب طهارت هنوز بدن گرم است اصاله الطهاره که شک در طهارت داريم اصاله الطهاره جاري مي کنيم
 گرم بودن بدن ارتباط با حيات دارد
 2. گفته مي شود صاحب حدايق مي فرمايد که بدن ميت تا گرم است حيات هست حيات گردش خون و حرارت است مثل شعاع شمس بعد از غروب ان يک اثري است از همان شعاع شمس منتها ضعيف شده اخرهايش هست اين دليل دوم
 ملازمه بين عدم وجوب غسل و عدم نجاست بدن ميت
  3. تلازم بين عدم تحقق غسل مس ميت و طهارت يا عدم منجسيت اين دليل سوم
 دليل ذکر شده در ابواب غسل مس ميت (صحيحه اسماعيل بن جابر)قال:دخلت علي ابي عبدالله عحين مات اسماعيل الاكبر فجعل يقبله وهو ميت فقلت:جعلت فداك اليس لاينبغي ان يمس الميت بعدما يموت ومن مسه فعليه الغسل؟فقال:اما بحرارته فلا باس انماذاك اذا برد
 4. نصوصي است که در ابواب غسل مس امده
 دليل پنجم
  5. نصي است که در ابواب نجاسات باب 34 امده که انها را شرحش را الان مي دهيم اما دليل اول که اصل بود اين نکته را بگوييم صاحب جواهر مي فرمايد و الکل لا يخلو من نظر تمامي اين ادله خالي از اشکال نيست اما اصل يقين داريم به قطع شدن رشته اصل استصحابا و طهاره ميته است ميت است نه استصحاب حيات مي شود نه براي قاعده طهارت مجالي است نسبت به ميته اما دليل دوم که گفتند حرارت علامت حيات است اينجا حرارت وجود دارد و حيات هم هست جوابش را در مسئله قبلي اشاره کرديم که خود حرارت در اثر حرکت خون است و حرکت خون اثر فعاليت و مديريت مغز حيوان است اگر مغز از کار افتاده و قلب ساکت و ساکن شده ان حرارتي به جاي مانده ديگر نشانه مستقيم يعني لازم لا ينفک اثر مستقيم حيات نيست بلکه تاثيراتي است که در اثر حيات قبلي بوجود امده الان که حيات از بين رفته اين مقدار حرارت به جاي مانده خود حرارت ملازم يا اثر مستقيم حيات نيست با شرحي که داده شد شک نمي کنيم مضافا بر اينکه اصل دليل يک استحساني بيش نيست و اما دليل سوم که شايد جزء ادله عمده به حساب بيايد که مذاق فقها را اگر بدست بياوريم مي توانيم بگوييم عمده ترين اعتمادشان روي هم دليل سوم است ملازمه است غسل مس ميت نداشتن جسد گرم ميت نجس هم نيست خوب غسل مس ميت حکمي است نجاست هم حکمي است اينها ملازمه دارند و موضوعشان همان جسد ميت بعد از سرد شدن مي فهميم قبل از غسل و بعد از حرارت اين دليل اصلي باشد جوابي که داده مي شود يک مقدار با پيچ و خم تعقيدات جواب با اسان سازي اين است که ما ملازمه را عقلا که بدست نمي اوريم ما اگر يک جايي ملازمه بفهمييم بايد دليل شرعي داشته باشيم اينجا با کمال وضوح مي بينيم دو تا حکم است يک نجاست دو غسل مس ميت دو تا حکم هر کدام دليل خاصي دارد و نص مخصوص که اشاره شده و بعدا هم اشاره مي کنيم بنابراين درباره جسد ميت ممکن است احکام متعددي وجود داشته باشد وجوب کفن و دفن و صلاه همه احکام با هم تلازم ندارند هر حکمي تابع دليل خاص خودش هست هيچ ملازمه اي نيست الا در حد يک استحسان که مي گوييم که بدن ميت که گرم است مس بشود غسل مس ندارد پس اگر با رطوبت مس بشود تنجيس هم نمي کند يک استحسان است تلازم نيست اين دليل سوم دليل چهارم نصوصي است که در باب غسل مس امده کتاب وسائل جلد 2 باب 1 از ابواب غسل مس حديث 2 اين حديث عبارت است از صحيحه اسماعيل بن جابر از امام صادق عليه السلام نقل مي کند که پرسيدم از اقا که شما فرزندت اسماعيل اکبر را بعد از فوت شدن و بعد از مرگ ايشان بوسيديد ايا اين بوسيدن شما اشکالي ندارد اقا فرمود فقلت جعلت فداک اليس لا ينبغي ان يمس الميت بعد ما يموت فعليه الغسل فقال اما بحرارته فلا باس انما ذاک اذا برد از اين استدلال کرده که اطلاق دارد بحرارته فلا باس اطلاق دارد هم درباره غسل هم درباره نجاست از اطلاق اين روايت استفاده کرده اند که لا باس لذلک اذا کان مع الحراره بحرارته لا باس جوابي که داده شده است که سيد الاستاد فرموده است و جوابش کاملا روشن است که در خود اين روايت سوال از غسل مس ميت شده امام فرموده نه تا وقتي که حرارت دارد بدن ديگر جايي براي وجوب غسل مس ميت وجود ندارد اطلاق در صورتي که جهتش معين باشد قابل طرح نخواهد بود جايي براي طرح اطلاق هم وجود ندارد سوال درباره غسل مس ميت است و مس ميت به عمل امده ايا غسل دارد يا ندارد امام فرموده تا بدن گرم است غسل مس ميت بوجود نمي ايد جهت اين روايت مربوط مي شود به غسل مس ميت که بعد از سرد شدن اگر مس بشود غسل واجب مي شود و اما روايت دوم صحيحه اسماعيل بن جابر قال دخلت علي ابي عبدالله عليه السلام في ممات ابنه اسماعيل الاکبر فجعل يقبله و هو ميت ابواب غسل مس باب 1 حديث 2 لا ينبغي ان يمس الميت بعدما يموت و من يمس فعليه الغسل فقال اما بحرارته فلا باس دلالت کامل و جوابش را هم داديم حديث ديگري که مطرح مي کنند صحيحه محمد بن مسلم عن ابي جعفر عليه السلام قال مس الميت عند موته و بعدغسله و القبله ليس بها باس مس ميت عند موته استفاده کردند که هنوز گرم است و قبله و بوسيدن تا وقتي که گرم اشکال ندارد اين روايت هم مصدرش همان ابواب غسل مس باب 3 حديث 1 اين روايت هم متاسفانه دليلش کامل نيست وجه استدلال اين بود که مس الميت عند موته اطلاق دارد با رطوبت يا بدون رطوبت اشکال ندارد و ان قبل از سرد شدن است جوابي که از اين استدلال داده شده و سيد مي فرمايد اين است که اولا عند الموت ممکن است حالت احتضار باشد عند الموت ظاهر و تناسب هم معمولا اين است که حالت احتضار است و بعد هم که مي گويد قبله اشکال ندارد نسبت به غسل مس ميت اشکال ندارد چون غسل مس ميت انجا امده عدم باس نسبت به تحقق غسل مس ميت است نه عدم باس نسبت به تنجيس به تنجيس ربطي ندارد دلالت اين روايت کامل نيست مي ماند حديث خاص ديگر که دلالت ان حديث کامل است ان را ان شا الله بحث کنيم که احتمال قوي شايد دو تا دليل منبع اصلي براي اين حکم است يک تلازم دو حديث ابراهيم بن ميمون کتاب وسائل جلد 2 باب 34 حديث شماره 1 که انجا تصريح مي کند که تنجيس وجود ندارد قبل از برد ان شا الله فردا شرحش را بدهيم

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo