< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/02/24

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 مسئله ما يوخذ من يد المسلم
 مسئله ششم ما يوخذ من يد المسلم من اللحم او الشحم او البلل محکوم بالطهاره وان لم يعلم تذکيته و کذا ما يوجد في ارض المسلمين مطروحا اذا کان عليه اثر الاستعمال لکن الاحوط الاجتناب مسئله مهمي است هر چيزي که از لحم و شحم و جلد از دست مسلمان اخذ شود محکوم به طهارت است
 امارات طهارت و تذکيه
 بنابراين ما اول بايد امارات طهارت و تذکيه را مورد توجه قرار بدهيم عنوان بفرماييد امارات طهارت و تذکيه به طور عمده امارات طهارت و تذکيه عبارتند از به طور کل انچه به عنوان اماره عقلايي و معتبر درباره طهارت و تذکيه امده است چهار تا اماره است 1، يد مسلم 2.صنع و صنعت مسلمان 3. اِخبار مسلمان که خبر مي دهد 4.تصرف مشروط به طهارت از سوي مسلمان مثلا مي بينيم که در حال نماز با خودش برداشته اين چهار تا اماره است اين امارات را مي گوييم امارات خاصه عقلاييه معتبره و بعد از اين هم اماره ديگر هم داريم که عبارت است از قاعده سوق و قاعده يد و قاعده صحت اينها اماره هستند منتها اينها از قواعد عامه فقهي هستند اماره خاصه نيستند فرق بين اماره و قاعده معلوم است نياز به توضيح زيادي ندارد از لحاظ اعتبارکه داراي اعتبار کامل که باشند مي شود اماره و دليل اعتبارشان هم ادله اولي است عنوان ثانوي نمي خورد و بعد خاصه و عامه که مي گوييم به خاطر اين است که امارات خاصه به عنوان يک طريق خاصي براي اثبات حقيقت در قلمرو مخصوصي اعتبار شده است مثل اِخبار ذواليد از طهارت و نجاست از ما في يده و اما اماراتي که عبارت هستند از قواعد کليه فقهيه طبيعتا انها قاعده کلي هستند مثل قاعده سوق که اماره است که ادله اعتبارش ادله اجتهادي درجه اول معتبره هست و اما خودش به عنوان يک قانون کلي امده داراي اعتبار است در اين رابطه بعد ازاين که امارات خاصه را گفتيم اشکال و شبهه اي درباره اين امارات خاصه و اعتبارش بين فقها وجود ندارد يد مسلم تا اخر
 فرق اماره و قاعده
 و اما قاعده يد مسلم به عنوان اماره بر طهارت و تذکيه با قاعده سوق و قا عده يد چه فرقي دارند؟ در اميخته است ما عادتمان اين است که اين نکات کور را روشن و توضيح بدهيم اعاظمي که اکثرا درس مي دهند احاله مي کنند که شما بلد هستيد بنابر اين اماره يد که دليل بر طهارت است قطعا قاعده سوق که دليل بر طهارت است اينها در عرض همند يا در طول همند چه نسبت با هم ديگر دارند
 فرق يد مسلم با عدم تذکيه و سوق مسلم
 جواب اين سوال را سيد الاستاد کتاب تنقيح جلد 2 صفحه 452 مي فرمايد که قاعده سوق در عرض اماره يد نيست اماره يد مسلم بلکه در طولش هست به اين معنا که قاعده سوق در حقيقت کشف مي کند از يد مسلم سوق يک چيز جدا و مستقل نيست کشف مي کند از اشراف يد مسلم از تسلط يد مسلم که ان اماره بر طهارت است حقيقتا واين قاعده سوق در حقيقت اماره بر اماره است يعني اماره اي که ارتباط دارد بر اماره ديگر که ان اماره کشف حقيقي دارد از طهارت ايشان به اين شکل مطلب را بيان مي کند فرمايش ايشان را کاملا فهمديم و عالي و متين هم هست
 ارتباط و نسبت هاي موجود بين اين سه اماره
 الان ببينيم اين اماره يد مسلم با قاعده يد چه نسبتي دارد نسبت دو تاست يک نسبت منطقي است که نسب اربعه است يک نسبت اصولي است که ان هم اربعه مي شود حکومت و ورود و تخصيص و تخصص چون تعارض را نسبت نمي گوييم بنابراين ببينيم چه نسبتي دارد معناي اماره يد را فهميديم معناي قاعده يد اشاره شود تا نسبت معلوم گردد قاعده يد عبارت است از اماره بر ملکيت جهت و حوزه اصلي قاعده ملک و مال است خود يد اماره بر ملکيت است که در نص دال بر حجيت قاعده يد امده است که اگر به يد اعتماد نشود لما قام للمسلمين سوق نظام به هم مي ريزد اختلال نظام به وجود مي ايد يک قاعده فقهي عقلاني هم هست گفته بودم براي شما که هر قاعده اي که پشتوانه بنا و سيره داشت مي شود عقلايي اگر پشتوانه اش اختلال نظام شد مي شود عقلي عقلي اصولي همان يک نکته است اختلال نظام جاهاي ديگر اگر از عقل صحبت مي کند استخدام شده عقل کلامي است عمدتا عقل فلسفي هم کم و بيش هست ان عقلي که مختص به اصول است از شيخ انصاري تا سيد الاستاد اختلال نظام است الان نسبت را ببينيم در ابتدا مي بينيم قلمرو قاعده يد اموال و املاک است قلمرو قاعده يد مسلم اماره بر طهارت طهارت و نجاست اشياست چون قلمرو دو تاست نسبت اصولي ندارند حکومت و ورود و تخصيص و تخصصي در کار نيست چون ملاک و معيار در ان نسبت وحدت منطقه وحدت قلمرو است قلمرو دوتاست اما نسبت بين اين دو تا اماره وجود دارد نسبت اعم و اخص من وجه مي شود در اعم و اخص من وجه يادمان نرود که گفته بوديم که بين دو تا دليل انگاه تعارض صورت مي گيرد که نسبت اعم و اخص من وجه باشد اگر اعم و اخص به شکل متعارض نفيا و اثباتا باشد اين نسبت که اعم و اخص من وجه بود مثل اکرم العلماء‌و لا تکرم الفساق درباره عالم و فاسق هر دو امده اکرم امده لا تکرم هم امده اعم و اخص من وجه باشد در ماده اجتماع با اين خصوصيت که هر دو عام تعارض و تنافي داشته باشند اگر ماده اجتماعي داشتيم هر دو عام با هم تعارض نداشتند هر دو مطلب را مثبت اعلام کردند اين از ان مواردي است که مي گوييم بين مثبتين تعارض نيست نسبت به اماره يد مسلم و اماره يد مالکي مي شود اعم و اخص من وجه ماده اجتماع جايي است که مالي باشد و اتصاف به طهارت و نجاست هم داشته باشد قاعده يد که مي گويد ان مال مسلمان است يعني يد مسلمان هم يد است يد مسلمان مال اوست ملکيت را هم ثابت مي کند و طهارت را هم ثابت مي کند همين جا اماره يد مسلم که مي گويد اين پاک است ملکيت را هم ثابت مي کند ماده افتراق از طرف قاعده يد انجاست که يد مسلمان نيست ملکيت مي اورد و مسلمان نيست ماده افتراق از طرف اماره يد مسلم يک يدي است که ماليت ندارد يک مقدار اب است که مي پاچد مرطوب است دست او اين ماليت ندارد اما طهارت و نجاست دارد اماره مي شود بر طهارت و بر ملکيت و با ملکيت ارتباطي ندارد بر ملکيت دلالتي ندارد اين نسبت که معلوم شد
 قواعد مرتبط با هم در محور طهارت
 (قاعده طهارت قاعده عدم تذکيه قاعده سوق)
 عنوان بفرماييد قواعد مرتبط با هم بر محور طهارت و نجاست ما درباره طهارت و نجاست اشياء‌سه تا قاعده داريم که اينها مراتبي دارند مراتب اين سه تا قاعده را خوب است اينجا مورد توجه قرار بدهيم 1. قاعده طهارت 2. قاعده عدم تذکيه 3. قاعده سوق اين سلسله مراتب قواعد است درباره اين تسلسل رتبه ها بايد توجه کنيم اول جا و منطقه براي قاعده طهارت امده است هر چيزي که شک در طهارتش کنيم اصاله الطهاره جاري است هيچ کم و کاستي ندارد با تمام توان اماده است عموميتش نصا و سيره ثابت است از لحاظ عموميت به هيچ اشکالي بر نمي خوريم نه اطلاق که عموم دارد کل شي طاهر و بعد همين قاعده طهارت براي خودش حاکم دارد که اگر حاکم به ميان بيايد جلوي فعاليت قاعده طهارت را مي گيرد و ان قاعده عدم تذکيه است که قاعده عدم تذکيه حاکم است بر قاعده طهارت حکومتش
 سوال و جواب اماره قاعده است اماره دو بخش است امارات خاصه ان اخبار تصرف مشروط به طهارت اين ها اماره خاصه است اماره معتبره عقلاييه و قاعده فقهي هم خودش اماره است بين اماره و اصل هفت تا فرق دارد بعد از ان که هيچ ابهامي برايمان باقي نماند قاعده فقهي طبق همان هفت ريشه اماره است در بعضي مصداقها بحث داريم که اين اماره است يا اصل بنابراين اماره اجمالا اماره 1. ادله معتبره اوليه پشتواني مي کند 2. لسان کاشف از واقع دارد 3. مودايش هم حکم واقعي است درباره قواعد سلسله مراتب را بحث مي کرديم اول قاعده بعد قاعده عدم تذکيه که مي ايد که تصرف در موضوع مي کند حاکم مي گويد اگر شما شک داشتيد عدم تذکيه مي گويد شک نداريد علم تعبدي به نجاست و اين قاعده عدم تذکيه يک محدوده را از قلمرو قاعده طهارت بيرون کرد شک در لحم و جلد و شحم
 سوال و جواب قاعده طهارت شامل مي شد اگر قاعده تذکيه نبود قاعده تذکيه امد اين منطقه را بيرون ساخت و قاعده تذکيه همين کارايي را دارد هر کجا شک در طهارت و نجاست لحم و جلد بشود اصل عدم تذکيه دليل کتابا و سنتا و اجماعا و اصلا اگر اصل را عقلي بگريم مي شود بالادله الاربعه اين تمام به کارش ادامه مي دهد اما به شرط انکه به دليل حاکم بر نخورد سلسله مراتب دليل حاکمي که اگر امد ديگر براي قاعده تذکيه فرصت انجام کار داده نمي شود دليل حاکم بر قاعده تذکيه عبارت است از قاعده سوق قاعده سوق که وارد ميدان بشود بر اساس ادله اعتبار خودش ادله معتبره اي که دارد سوق بما هو سوق اثرش حکم به طهارت و حکم به حليت است و حکم به تذکيه است ديگر شک در تذکيه داشتيم بيرون در منطقه سوق شکتان را با قاعده عدم تذکيه به نتيجه ببريد اما در داخل منطقه سوق ادله سوق مي گويد اينجا شک در تذکيه نداريم سوق که امد يعني تذکيه موضوع قاعده تذکيه را بر مي دارد بنابراين اين سلسله مراتب را که در قواعد ديديم قاعده سوق تذکيه و طهارت را بلا مانع اعلام مي کند تا جايي که علم وجداني بر خلافش ديده نشود اين مطلب مورد توافق اربابان اصول و مشهور و مستفاد از ادله و نصوص است
 خصوصيات قاعده سوق در روايات
 عنوان بفرماييد خصوصيات قاعده سوق در روايات تعريف سوق تاثير گذاري سوق و ويژگي سوق چه چيزهاست؟ همه اين نکات از نصوص استفاده مي شود اجمالا نصوصي که درباره قاعده سوق امده است اگر تواتر نگوييم علي المبنا مي توانيم حتي تواتر بگوييم چون حدود شش هفت تا روايت صحيحه درباره سوق آمده اگر بنابر باشد بر ان مبنا متواتر است حداقل مستفيض است ان شاء‌الله شرح مسئله براي فردا

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo