< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/02/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 
 درباره جايگاه کتب اربعه جوامع معتبره روايي بحث کرديم و پنج تا وجه براي اعتبار و جايگاه ان گفتيم اين وجهي که گفتيم کامل شد يک نکته دارد به عنوان تتمه وانگهي ادله قائلين بر عدم اعتبار کتب اربعه به طور کامل بيان کنيم يعني کساني که مي گويند تمامي رواياتشان معتبر نيست انها هم ادله دارند
 کتب روايي که بعد از کتب اربعه روايي در عصر متاخرين نگاشته شده اند
  اما تتمه بحث جوامع روايي را اشنا بشويد گفتيم چهار تا جامع روايي داريم چهار تا کتاب جامع روايي عصر اخير هم امده است که ان را هم اشنا بشويم که فعلا در اختيار محققين و محدثين است جوامع روايي که در ادامه کتب اربعه در عصر اخير مطرح است عبارت است از 1. کتاب وافي 2.وسائل الشيعه 3. بحار 4.مستدرك الوسائل اين چهار تا کتاب معروف روايي و حديث است بعد از کتب اربعه
  1- خصوصيات کتاب وافي
 کار کتاب وافي چيست کتاب وافي مولفش مرحوم فيض است اين کتاب کتب اربعه را تصفيه کرده تمام روايات کتاب اربعه با حذف مکررات بعض موارد را هم توضيح داده جاهايي که به نظرشان بيان را واضح کرده در چاپ قديم در سه جلد چاپ شده و کتاب معروف و معتبري است
 2- خصوصيات وسائل الشيعه
 بعد از وافي کتاب وسائل الشيعه مرحوم حر عاملي معروف و مشهور است در بيست سال اين کتاب را جمع کرده تمام روايات کتب اربعه و تمام کتب روايي که از سلف صالح به جاي مانده و از اتباع اهل بيت و تتبع تام انجام داده طبق بيان خود ايشان مضافا بر کتب اربعه 180 تا کتب حديث و روايت را پيدا کرده و رواياتش را مناسب ابواب فقه اورده و چون بحث فقهي بوده تبويبش بر طبق تبويب شرائع است كه بحث عقايد و اخلاق و ولايت و فضائل را نياورده لذا کل روايات در وسائل سي و پنج هزار و هشتصد و پنجاه{35850}روايت است در حالي که کتب اربعه چهل و چهار هزار و سيصد و چهل و چهار{44344} روايت است بنابراين فقط رواياتي که مربوط به اين بيست و چهار باب فقه مي شود از طهارت و صلاه تا حدود ايشان از شخصيتهايي است که صحت کتب اربعه اصرار بسيار زيادي دارد چندين دليل در جهت صحت تمام روايات کتب اربعه اقامه مي کند که در جلد اخر وسائل اورده اين کتاب وسائل
 3- خصوصيات بحار الانوار
 کتاب بحار مرحوم علامه مجلسي از اوائل جواني بعد ا هم كه استاد شد با کمک شاگردان تمامي رواياتي از تمامي کتب در اصول و فروع جمع کرده عمدتا درباره فضائل اهل بيت است شما اين نکته را داشته باشيداگر دنبال کتاب فضائل برويد همه مدارك را مي بينيد که به بحار برميگردد که واقعا بحار است در بحار که کتاب سوم جامع روايي عصر حديث هست چاپ قديمش 26 جلد الان صد و ده جلدي را دارم بحار فقط بابش را مي گوييم دوهزار و چهارصد و هشتاد و نه{2489} باب دارد حقيقتا که گفته مي شود که بحار معجزه است بحار معجزه است ما بعدا مي رسيم که بعضي ها باديد ابتدايي مي گويند که روايات ضعيف دارد مي رسيم به ان اين حرفي که از دل ادم در بيايد و به زبان جاري بشود انسان را تحريک مي کند که درست اين شيطان باطن است در وجود شيطان شک نکنيد بحار که اينجوري گفتيم مسئله ما درباره تاريخ اخير عصر متاخرين چهار تا کتاب جامع روايي معتبر داريم عصر قدما و چهار تا کتاب جامع روايي معتبر داريم عصر متاخرين
 4- خصوصيات مستدرک الوسائل
  شيخ نوري صاحب مستدرک الوسائل اين کتاب اوزه اش بلند است درباره اش که خيلي صاف وصريح صحبت کند درباره اهل بيت و ولايت يک کمي ممکن است بعضي روشن فکرها درباره اش بگويند گفته مي شود که ان رواياتي که وسائل به ان اعتماد نمي کرد روايات غير معتبر را جمع کرده مستدرک اين هم در حدود بيست جلداست مستدرک اولا رواياتش را فقها مورد استناد قرار مي دهند و ثانيا روايات درستي هم در اين کتاب ديده مي شود يک نمونه بگويم مرحوم اقا بزرگ تهراني مي فرمايد که استادم اخوند خراساني مي فرمود که ان فقيهي که تتبعش در روايات کامل بشود ان فقيهي که بتواند روايات و مختلفات را خوب تجزيه و تحليل کند بايد مستدرک را خوب دقت و مطالعه کند بدون مطالعه مستدرک نمي شود
 استفاده صاحب مستدرک از جعفريات
  مرحوم اقا بزرگ مي فرمايد داعي بر تاليف مستدرک ان باقي مانده ها نيست بلکه داعي بر تاليف مستدرک دست يافتن به کتاب جعفريات است يک کتاب روايي جامع روايي که تقريبا از اصول است به نام جعفريات ايشان مرحوم تهراني مي فرمايد که خدا جعفريات را روزي محدث کرده بود که جعفريات را نه مرحوم حر عاملي پيدايش کرده و نه علامه مجلسي خدا روزي مي دهد اين کتاب را از کجا پيدا کرد خدا ميداند داعي بر تاليف مستدرک اين بود و سند جعفريات رامحدثين از قدما و فقها تاييد کرده اند
 جايگاه کتاب جعفريات نزد فقها
 اين جعفريات که يک کتابي است که اولا يک هزار حديث و روايت دارد در ابواب فقه اين کتاب را گاهي اشعثيات هم مي گويند چون راوي اول محمد بن محمد بن اشعث که ثقه ثقه از اسماعيل بن امام صادق عليه السلام ايشان روايات را از اباء‌ و پدر و جدش نقل مي کند يک هزار حديث که مدون يا ناقل اسماعيل بوده اين کتاب که تدوين شده به نام جعفريات الان مستدرک اين کتاب را زنده کرد واين جعفريات در حقيقت جوهر و روح مستدرک است
 سوال وجواب دست انها نيافته خدا روزي کرده با ان تتبعي که مرحوم صاحب وسائل دارد که صد و هشتاد{180} کتاب را جمع کرده ان تتبع که علامه مجلسي دارد شايد در يک کتابخانه اي بوده است در انزوا يک مرتبه محدث نوري که محدث متبحري است كه محدث قمي شاگرد محدث نوري و سيد در اقبال جعفريات را تمجيد مي کند اسمش بوده قطعا ولي مفقود بوده اسمي از جعفريات در جاهاي مختلفي برده مي شود غير از وسائل و بحار اما خود جعفريات را اورد و به بار نشاند اين چهار تا کتاب شد چهار تا جامع روايي بعد از زمان متقدمين يعني در عصر متاخرين از فقها و اصحاب اين مطلب که الان از لحاظ تعريف اجمالا کامل شد ما گفتيم پنج تا دليل داريم براي اعتبار کل رواياتي که در کتب اربعه هست
 نظر مرحوم اقاي خويي نسبت به اعتبار کتب روايي اربعه قدما
  اما سيد الاستاد در موارد مختلف به مناسبات و قسمت اعظم در معجم رجال حديث جلد 1 مقدمه کتاب ادله اي اقامه مي کند که کل روايات کتب اربعه صحيح و معتبر نيست روايات ضعيف و غير معتبري هم دارد ادله اي که ايشان اقامه مي کند مي فرمايد مهمترين دليلي که صاحب وسائل مي فرمايد در جهت اعتبار احاديث و کتب اربعه اهتمام اصحاب است با ان شرحي كه داديم اهتمام و قرب عصر و سکان داري کشتي فقه اهل بيت با ان تقوا و معنويت و احتياط که گفتيم در برابر اين دليل يک مشکلي هم وجود دارد که اين دليل را از کار مي اندازه به همين اندازه که اهتمام وجود دارد در ان عصر به همان اندازه مشکل سيطره ظلمه حالت تقيه و تضييقات و تضعييات که مي گويند ابن ابي عمير که تنها چهار هزار و چهار صد و اندي روايت نقل کرده چندين سال در زندان هارون بوده و چقدر رواياتش ضايع شده بنابراين اهتمام درست است ولي ان تضييقات هم يک واقعيت ديگر است اهتمام بعضي از روايت را درست حفظ کرده و تحويل داده ولي تضييقات و تقيه و غيره بعضي را ممکن است شبهه ناک ساخته باشد لذا به طور کل نمي شود گفت که اهتمام دليل بر صحت اين احاديث است اين دليل اول يا اصلي ترين دليل نکته دوم که باز هم ايشان خيلي اصرار مي کند اين است که ما به نصوص خود ان بزگواران مشايخ ثلاث مي نگريم که مثلا شيخ صدوق مي فرمايد رواياتي که نقل مي کنم بين خود و خدا حجت تشخيص دادم به مجرد روايت بودن من روايت را نقل نمي کنم مي فرمايد اين اعتماد و وثوق اعتماد شخصيشان هست و اجتهادشان هست بر اساس اجتهاد خودشان اطمينان و وثوق پيدا کرده اند بنابراين اعتماد شيخ صدوق دليل بر صحت واقعي کل روايات کتابش نمي شود مضافا بر اين خوب من لا يحضر اين باشد تهذيبين که شيخ اين تصريحي ندارد و شيخ در رواياتي که از کافي امده و در فقيه هم هست تصريح مي کند که اين روايات متنا و سندا اضطراب دارد
 دو شاهدي که مرحوم اقاي خويي مي اورند مبني بر ضعف روايات کافي و جواب ان
 و اخرين اشکالي که ايشان دارند که خيلي اين اشکال را پر رنگ مي کنند اين که مواردي هست که امکان ندارد که صحيح باشد 1. از باب مثال مي گويد دو تا مثال مي زند مثال اول درباره ماه رمضان کافي نقل مي کند از حذيفه که ماه رمضان از سي روز کمتر نمي شود لا ينقص اين خلاف واقع است اين روايت را چگونه قبول کنيم اين روايت ثبت شده روايت ديگر درباره ايه قران امده است باز هم شيخ کليني باسناده عن ابي بصير از امام صادق عليه السلام في قول الله عزوجل نقل مي کند و انه لذکر لک و لقومک و سوف تسئلون مي فرمايد مراد به ذکر پيامبر است و اهل پيامبر اينها مسئولين هستند و اينها اهل ذکر هستند مي فرمايد که اگر ذکر پيامبر باشد ترجمه اين ايه چه مي شود و انه لذکر لک پيامبر ذکر منتها ذکر لک مخاطب چه کسي است ما چگونه قبول کنيم بنابراين مي توان گفت که بعضي از روايات که در کافي و در کتب اربعه هست قطعا معتبر نيست با اين مضامين براي توجيه اين دو تا اشکال گفته اند بعضي از محققين که اگر ملتزم بشويم با ادله اي که داشتيم که کتب اربعه معتبرند اين دو تا روايت توجيه دارد مي گويد ماه رمضان کمتر از سي روز نيست به قول طلبه هاي نجف بايد مخاطب عاقل باشد يعني ادمي که متادب است روز اخر شعبان را روزه مي گيرد و ان روز اخر شعبان وصل به رمضان مي شود رمضان پر باشد سي شده کم هم باشد سي شده از سي کم نمي ايد يکي از اخر که کم نمي شود يکي ازاينجا جبراني دارد هيچ وقت از سي روز کمتر نمي شود پس اين مطلب را ديديم که يک تعبير معما گونه از يک واقع عبادتي است روز اخر ملحق به رمضان مي شود رمضان حکمي مي شود به خاطر درب ورودي رمضان رمضان مي شود و اما روايت دوم باز هم توجيه دارد مي گويد مطلب دو تاست ايه که مي گويد و انه لذکر لک يک معنا پيدا مي کند بعد پيامبر مي شود ذکر و اهل پيامبر مي شود اهل ذکر انه لذکر لک که مثالش اتحاد علم و عالم است ذکر که براي پيامبر بود از باب مبالغه در تعبير پيامبر ديگر ذاکر نيست پيامبر خود ذکر است به ان تمام الذکر است ذکر لک که امده است نتيجه اش مي شود پيامبر خود ذکر يک تعبير معرفتي بسيار قشنگي است بنابراين بعد از ذکر امد براي پيامبر داده شد پيامبر ميشود خود ذکر و اهلش مي شود اهل ذکر اين روايت که استاد مي فرمايد که قطعا قابل قبول نيست قطعا قابل قبول هست
 سوال و جواب يک مرتبه خدا براي پيامبر مي گويد که ذکر براي توست اين تمام و بعد از ان که خدا گفت ذکر مال توست روايت مي گويد پيامبر خود ذکر است يعني ذکري که براي پيامبر افاضه شد مبالغه را خوانده ايد از شدت تلبس به وصف تعبير مي شود به خود وصف شدت به عدل ديگر عادل نمي گوييم مي گوييم عدل بعد از ان مرحله اين ذکر لک مخاطب پيامبر است بعد از ذکر براي پيامبر امد و گرفت و در نهايت هم جذب شد مي شود خود ذکر و اهلش هم هست اهل ذکر ايه ديگر مي گويد فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون
 نکته اخلاقي
 قالت فاطمه سلام الله عليها من اصعد الي الله خالص عبادته اهبط الله اليه افضل مصلحته بحار الانوار جلد هفتاد صفحه 249 کسي که صعود بدهد براي خدا من اصعد الي الله خالص عبادته که اليه يصعد کلم الطيب که عبارت با اخلاص به سوي خدا صعود بدهد چه فائده مي دهد 1- خدا عنايت مي کند 2- بيمه است 3- کارهايش را درست انجام مي دهد 4- عنايت ويژه افضل مصلحه برترين و بالاترين مصلحتي که هست خدا عنايت مي کند حضرت زهرا و حضرت زينب دو تا شباهت به امير المومنين جدا جدا دارند طبق تحقيق تاريخي شباهتي که حضرت زينب به اميرالمومنين دارد لحن و لهجه خطابه اش هست طوري خطابه مي خوانده است که اگر روبرو نبودند و خطابه اميرالمومنين را شنيده بودند فکر مي کردند که اميرالمومنين دارد خطبه مي خواند اين زينب زين اب و يار حسين يادگار فاطمه بدر و حنين اين شباهتش هست شباهتي که حضرت زهرا به اميرالمومنين دارد در انشاء‌ خطابه است خطبه فدکيه حضرت زهرا را که مطالعه کنيد بيبيد اين بافت ولايي اميرالمومنين است انقدر از لحاظ تنسيق و بلاغت شباهت دارد که گويي از يک فرد اين خطبه ها انشاء‌شده است و براي ما طلبه ها درسي که مي دهد حضرت صديقه طاهره اخلاص حتي در طلبگي ان مقام طلبگي را قصد نکنيم به امام خميني گفتندمرجعيت را مي خواهيد گفت اگر خودش بيايد به طرف من به عنوان وظيفه و نعمت رد نمي کنم دنبالش نمي روم پيش اقاي خويي سيد الاستاد کسي امد گفت من براي تبليغ شماخيلي زحمت كشيدم هيچ نيت ما را نمي کنيد اقاي خويي که روحيه اش استدلالي و اصولي بود با نرمش گفت از دو راه بيرون نيست اگر براي من تبليغ کرديد که خلاف شرع است و اجري ندارد اگر براي خدا تبليغ كرديد خداوند اجرش را مي دهد پيام حضرت صديقه طاهره در اين روزها براي ما طلبه ها اخلاص است ادم متاسفانه عاقل نيست الناس نيام اذا ماتوا انتبهوا يکي از معاني اين است که تا نمرده از خواب غفلت بيرون نيامده والا همين کار از سر اخلاص به نفع دنياي ادم است بنابراين حضرت صديقه طاهره سلام الله تعالي همان طور که مشاهدتي داشت عظمت و هيمنه اي که نسبت به اهل بيت داشته که فکر نمي کنم براي اهل بيت خود اقا بقيه الله الاعظم بعد از وجود پروردگار عالم وجود مقدس و با عظمت از حضرت صديقه باشد با خود حضرت رسول اکرم برابري مي کند و عاطفي ان هم بيشتر است لذا اميرالمومنين که شکست و خستگي برايش ثبت نشده حالت انکسار جسماني برايش ثبت نشده اما در مسير اميرالمومنين مي امد از مسجد به طرف خانه ديد حسنين امدند صدا زندند يا ابتاه قد ماتت امتنا مي گويد اميرالمومنين که اين جمله را شنيد مرحوم علامه مجلسي مي گويد مولا که اين جمله را شنيد فوقع علي وجهه في الارض با صورت به زمين افتاد

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo