< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

  ادامه بحث از مستثنيات ميته
  از مستثنيات از اجزاي ميته بحث مي کرديم و به طور کل مستثنيات مما لا تحله الحياه هستند در جمع اين مستثنيات چهار مورد را گفتيم نيازي به بحث و تحقيق دارند اين چهار مورد عبارت بود از بيضه الميته و انفحه و لبن سه تا يش را گفتيم بحثش کامل شد
  لبن (شير)
  رسيديم به بحث لبن بحث را هم لبن
  بيان اقوال
  گفتيم فقها دو دسته هستند يک دسته مي گويند که در ذرء‌حيوان مرده محکوم به طهارت است که شيخ طائفه در راس اين دسته است دسته ديگر گفته اند اين لبن محکوم به طهارت است که در راس اين دسته علامه حلي هست
  بررسي ادله اقوال قول اول پاکي لبن ميته ماکول اللحم
  اولا مراجعه کنيم به نصوص ببينيم ادله دال بر طهارت در چه حد و به چه اندازه است رواياتي که درباره طهارت لبن در ذرء‌حيوان ميته امده است سه تا روايت است کتاب و مصدر برايتان گفته شده است باب 23 حديث اول حديث شماره سه صحيحه حريز از امام صادق که خطاب به زراره و محمد بن مسلم فرموده است اللبن اولين موضوع لبن امام را بيان مي کند اللبن و اللباء‌يعني اغوز اولين شيري که از ذرء‌بيرون مي ايد تا انکه مي فرمايد کل شي يفصل من الشاه و الدابه فهو زکي دلالت روايت هم کالم و درست سند هم صحيح حديث دوم و سوم حديث معتبر که از شيخ صدوق نقل کرديم در اين باب حديث شماره 9 قال الصادق عليه السلام عشره اشياء‌من الميته زکيه تا مي رسد و اللبن اين هم دلالت و سند معلوم حديث سوم حديث شماره 10 همين باب اين هم صحيحه زراره از امام صادق قلت اين مخصوصا صدر حديث درباره لبن است قلت اللبن يکون في رء‌الشاه قال لا باس به درباره لبن شاه به خصوص امده اين سه تا حديث را که ديديم و پس از که دقت کنيم از اين سه تا حديث چيزي که استفاده مي شود اين است که اختصاص به شاه ندارد شاه در حديث شماره 10 در سوال سائل امده چيزي که در سوال سائل بيايد مي شود
  قاعده در گنجانده شدن مورد در روايت
  اين نکته يادتان نرود اگر مورد در کلام مولي امد احتمال خصوصيت وجود دارد بيان بيان خاصي است اگر خصوصيت در کلام سائل امد مورد مخصص نيست چون مورد لسان ندارد بنابراين مضافا بر اينکه مورد است در روايات قبلي حديث شماره 3 و حديث شماره 9 ديديد مطلق است بلکه تصريح است که اختصاص به شاه ندارد در حديث شماره 3 فرمود کل شي يفصل من الشاه و الدابه و اما به تناسب حکم و موضوع اگر قرينه حکم و موضوع را مي خواهيد پي بگيريد اينجا مصداق بارزش هست به تناسب حکم و موضوع که انتفاع در کار است انتفاع متعلق به حيوانات ماکول اللحم است شير استفاده از شير حيوانات ماکول اللحم مي شود و شاه که امده است دابه هم مي شود بقر و ابل که شيرشان حلال و مباح است
  نظر فقها در اختصاص يا انصراف در اين روايات به محلل الاکل
  فقها هم مخصوصا سيد الاستاد (ره) مي فرمايند که اين روايات بين اختصاص و بين انصراف است يا از اول اختصاص به محلل الاکل دارد به قرينه يا انصراف دارد و شامل حيوانات محرم الاکل نمي شود و اما اين ادله به نفع کساني که مي گويند لبن ذرء‌حيوان ميته طاهر و پاک است تا اينجا تمام شد دلالت کامل سند درست اگر ما بوديم و اين سه تا روايت و اين گروه از فقها مطلب تمام بود
  قول دوم نجاست لبن ميته ماکول اللحم
  اما گروه ديگر که عدد هم کم نيست کيفيت هم قابل توجه است از علامه حلي (ره) و محقق کرکي (ره) و شيخ انصاري (ره) و اقا ضياء‌عراقي (ره) اعاظمند درباره لبن ذرء‌ميته حکم به نجاست صادر کرده اند دليلي که اقامه مي شود شرحش را سيد الاستاد در کتاب تنقيح جلد 2 صفحه 429 و 430 بيان مي کند مي فرمايد اينهايي که مي گويند لبن ذرء‌ميته نجس است سه تا دليل دارند که فقط دو تايش مورد توجه است دليل اولشان قاعده منجسيت نجس است ميته قطعا نجس است شير و لين هم از مايعات است در داخل بدن ميته که قطعا نجس است قرار دارد مطمئنا نجس مي شود شکي در ان نيست و اما دليل دومشان
  سوال و جواب تابعيت اين است که خود ميته که نجس بود اجزاي مربوط به ميته هم بدون سرايت نجس بالتبع نجس است ما تابعيت گفتيم که در اجزايي تابعيت لازم است که عرفا ان اجزاء‌را عرف مرتبط را خود ميته بداند و از مما لا تحله الحياه نباشد و اما دليل دوم روايتي است در همين باب باب 33 حديث شماره 11 سند اين است و باسناده شيخ طائفه عن محمد بن احمد بن يحيي اسناد شيخ درست است عن ابي جعفر اين ابي جعفر ابن قولويه است عن وهب اين وهب بن و هب است با قرائن و طبقات ما در اورديم که اين وهب بن وهب است عن جعفر عن ابيه ان عليا سئل عن شاه ماتت فحلب منها لبن فقال علي عليه السلام ذلک الحرام محضا دلالت روايت بر نجاست و حرمت واضح است حرمت مدلول مطابقي نجاست مدلول تضمني حديث است دلالت بحثي نيست و امام اميرالمومنين با لحن شديدي فرموده است الحرام محضا
  وضعيت راوي وهب بن وهب
  اما سند روايت متاسفانه مشکل دارد وهب بن وهب اولا عامي است دو کذاب است سه گفته شده است که لا يوجد مثله کذاب في البريه
  عمومات نجاسات
 با اين ميزان تضعيف شيخ انصاري (ره) کتاب طهارت صفحه 343 مي فرمايد بايد روايت وهب را ترجيح بدهيم براي اينکه موافق با قاعده است همان قاعده منجسيت نجس ضعف اين روايت را جبران مي کند چون موافق با قاعده است ضعفش جبران مي شود و احاديث دال بر طهارت هر چند بين صحيح و موثقند اما دست برداشتن و رفع يد از حديث صحيح بوسيله قرينه ليس بعزيز مانعي ندارد ايشان با اين صراحت و قاطعيت مرحوم اقا ضياء‌عراقي مي فرمايند که روايات اختلاف دارند اما روايات دال بر نجاست لحنش شدت بيتشر دارد ما به لحن هم توجه مي کنيم ذلک الحرام محضا شدت لحن دارد علي الاقل بايد احتياط کنيم تمام ادله قائلين به نجاست اين است دليل سوم که گفتم عمده دو تا دليل است دليل سومش خيلي قابل توجه نيست دليل سوم حديث شماره 7 همين حديث جرجاني که در اين حديث مستثنيات اعلام شده است لبن در مستثنيات نيست و گفته شده است که ما سواي اين مستثنيات جزء‌ميته هستند دليل بر طهارت ندارند
  بررسي ادله قائلين به نجاست لبن ميته ماکول اللحم
  دليل سوم که حديث جرجاني بود سيد الاستاد (ره) مي فرمايد و درست هم هست هم مشکل متن دارد هم مشکل سند سند داراي ضعف متن داراي اضطراب يک روايتي که متنش اضطراب سندش ضعف داشته باشد اهليت و صلاحيت استناد ندارد فقط ان دو تا دليل باقي ماند ان دو تا دليل اول را قاعده را سر جايش گذاشتيم درست است قاعده قبول است قاعده منجسيت نجس نصا و اجماعا ثابت است اما قاعده عقلي نيست قابل تخصيص بوسيله نصوص سه گانه اي که گفته شد تخصيص خورده و اما روايت وهب که ضعفش را خود شما شيخ اعلام مي فرماييد و ضعفش قطعي است اعتباري ندارد قابل استناد نيست مع الوصف فرموديد جبران مي شود اين نکته را از اينجا استفاده مي کنيم
 سوال وجواب جبران را قبول دارد مي فرمايد اگر شهرت عملي قدمايي باشد جابر است ولي شهرت عملي قدمايي به طور معمول در دسترس نيست
  ايا عموم و اطلاق مي تواند جبران کننده ضعف باشد
  از اينجا يک نکته را فهميديم وان اينکه روايت هر چند ضعيف باشد از فاسق معلوم الحال هم باشد مساوي با مطرود نيست چون ادم فاسق هم ممکن است راست بگويد بنابراين در ايه هم که امده است اذا جائکم فاسق بنبا فتبينوا لذا اين فرد با همه معلوم الحال بودن شيخ انصاري مي گويد قابل جبران است پس يک مطلب را استفاده کنيم اما سيد الاستاد مي فرمايد که خود شما قاعده را جابر ضعف نمي دانيد قاعده در حد يک عموم و اطلاق است عموم و اطلاق جابر ضعف نيست و شما خودتان اگر روايت صحيح را ببينيد که معرض عنها ست قطعا اصحاب از ان اعراض کرده است و اعراض محرز باشد ما مي گوييم هر چند سندش صحيح هست اعراض مشهور موجب وهن مي شود اما اينجا از اين روايات صحاح اصحاب اعراض نکرده اند بلکه معلوم بها عند اکثرهم هست لذا روايت صحيحه را بوسيله مخالفت با قاعده کنار بگذاريم خود شما قبول نداريد فقط اعراض مي تواند روايت صحيحه را به معناي مشهور کنار بگذارد
  بحث اعراض از روايات مذکوره و پاسخ به مرحوم اقاي خويي
  اما به مبناي سيد اعراض هم نمي تواند صحيح سند را از اعتبار کنار بزند در نتيجه لبن في الذرء‌حکمش از اين سه تا روايت معتبر معلوم شد محکوم به طهارتند اما اختصاص يا انصراف دارد ادله به ماکول اللحم اين حکم تمام و اين حکم مفتا به عند المعاصرين هستند
  ايا شدت لحن در روايت مويد است
  اما ان نکته اي که مرحوم اقا ضياء‌عراقي فرمودند شدت لحن مي دانيم در حد يک استحسان است نه دليل است و نه مويد هم نمي تواند باشد اين حکم تمام
 سوال و جواب توجيهي که براي نظر شيخ در اين رابطه گفته مي شود همان است که اشاره شد چون نجاست مطابقت با احتياط است يک روايت ضعيفي پيدا شده است قاعده را با ان ضميمه شود عمل کردن به مقتضاي صحاح که واجب نيست لذا ان زهد و احتياط نفساني که ايشان دارد اين حکم را بيان مي کند لذا من الغرائب نمي شود نظر شيخ در اين رابطه
  سوال و جواب درباره شير و تخم مرغ فرقش اين است قابليت تطهير انجا بود و مسئله استثناء‌هم نبود و طبق قاعده بود طهارتش اينجا مسئله استثناء‌است تابع جعل شرعيم البته از حيوانات ماکول اللحم که خيلي تنفر طبع در کار نيست
  شير خارج شده از زن مرده
  يک نکته قابل توجه بگويم و ان درباره لبن ذرء‌ميت مرائه اي که ميت باشد زني از دنيا مي رود و مثلا بچه شير مي دهد يا در وقت زايمان از دنيا مي رود معمولا ذرء ان شير دارد و محل ابتلا هم هست اين است که کفن کنند از ذرئش شير مي ايد بيرون اگر نجس باشد مشکل بوجود مي اورد و بيرون امدنش هم تقريبا يک شي طبيعي است حکم اين را بايد بدانيم سوال اين است ايا لبن ذرء‌زن ميت محکوم به طهارت است يا بايد احتياط کرد اولا سيد الحکيم در کتاب مستمسک جلد 1 صفحه 313 اجزاء‌مبانه ميت انسان را مطرح مي کند مي فرمايد که اجزاي انسان ميت در حکم اجزاي ميته است ميته به حساب مي ايد محکوم به نجاست است سيد الحکيم مي فرمايد که اين مطلب مورد وفاق است که جزء‌قطع شده انسان ميت ميت به حساب مي ايد و نجس است در اين رابطه مضافا روايتي در اين رابطه وجود دارد که به اين روايت مي شود تمسک کرد و حکم را اعلام کرد روايت کتاب وسائل جلد 2 باب 2 از ابواب غسل المس حديث يک مرفوعه ايوب بن نوح محمد بن الحسن شيخ طوسي عن سعد بن عبدالله سند صحيح است و اسناد هم درست است ايوب بن نوح هم موثق است عن بعض اصحابنا عن ابي عبد الله حديث مرفوعه که مي خواهيد بشناسيد اين مرفوعه است اخر سند که راوي را نگفت از امام نقل کرد مي شود مرفوعه عن بعض اصحابنا عن ابي عبدالله حديث مرفوعه است قال اذا قطع من الرجل قطعه فهي ميته همين جمله کافي است از انسان اگر يک عضوي يا يک جزئي قطع بشود اين ميته به حساب مي ايد فاذا مسه انسان فکل ما کان فيه عظم فقد وجب علي من يمسه الغسل فان لم يکن فيه عظم فلا غسل له
  سيد الحکيم مي فرمايد اين روايت دلالت دارد بر اينکه گويا يک قطعه از اعضاي ادم اگر قطع بشود به اطلاقش حيا و ميتا مخصوصا از حي که قطع بشود به اولويت از ميت که قطع بشود ميت است چون گفتيم جزء‌الميته ميت بالوجدان بعد از غسل مس ميت ندارد حکم ميت بعد از غسل حکم ويزه خود ميت انسان است که طاهر است و بدن محکوم به طهارت است فقط مخصوص انسان است اگر حيوان ديگري ماکول اللحم را هم تطهير بکنيد محکوم به طهارت نيست بنابراين اعضاي قطع شده از انسان ميت به حساب مي ايد به شرط اينکه قبل از غسل ميت باشد قطعا و علامه حلي در منتهي بعد از صفحه 166 مي فرمايد شک در اين نيست که عضو قطع شده از ميت انسان ميته است اين را که گفتيم لبن في الذرء‌مرائه حکمش استثنا شده است
  اولا و ثانيا و ثالثا اولا طهارت لبن ذرء‌مرئه ميت طاهر است به اتفاق فقها و ثانيا نصوصي که در باب 24 ابواب غسل ميت و نصوصي که در ابواب تکفين امده پس از تکفين حالت الوده شدن جسم ميت را که بيان کرده در مقام بيان تفصيل هم داده از خروج لبن از ذرء‌صحبتي نيست اين اطلاق به عنوان ترک استفصال در مقام بيان دلالت دارند بر اينکه لبن ذرء‌مرئه پاک است اين دو تا دليل دليل سوم اولويت در صورتي که لبن شاه ميته پاک باشد بر اساس استثناء‌قطعا ميت انسان از ميته شاه از طهارت و پاکي ذاتي بالاتري برخوردار است لذا مرحوم کاشف الغطاء مي فرمايد که ميت انسان طاهر العين است طهارت ذاتي دارد به دلائلي يا بر اساس علت و ملاکي که ما نمي دانيم قبل از غسل بعد از سرد شدن حکم به نجاست امده و اما بعد از تطهير حکم به طهارت کل جسم ميت ثابت و تصريح شده و دليلي بر نجاست اصلا وجود ندارد
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo