< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

  نظر صاحب مدارک در نجاست ميته
  جلد 2 صفحه 268 مي فرمايد روايات دال بر نجاست ميته نيست اکثريت اين روايات دلالت دارند بر حرمت اکل و عدم جواز صلاه بر اجزاي ميته نجاست مساوي با مانعيت نيست ابريشيم نجس نيست مانع صلاه است تراب و خاک نجس نيست ولي خوردنش حرام است پس مدلول روايات اين است و از سوي ديگر در بعضي از روايات که امده است که امر به غسل ما اصابه الميته ممکن است معناي اين غسل ازاله الودگي باشد بر طرف کردن قذارت دليل بر نجاست نداريم اين روايات استفاده نمي شود اين فرمايش صاحب مدارک بود
  ادعاي اينکه نظر شيخ صدوق هم نظرش بر عدم نجاست ميته است
  بعد به تعبير سيدالاستاد ايشان مي خواهد از تفرد بيرون بيايد مي فرمايد که شيخ صدوق هم فتوا بر عدم نجاست ميته داده است وسائل الشيعه جلد 2 باب 34 از ابواب نجاسات حديث 5 شيخ صدوق روايتي را نقل مي کند مي فرمايندکه باسناده محمد بن علي بن الحسين شيخ صدوق در اين روايت سئل الصادق عليه السلام عن جلود الميته يجعل فيه اللبن و الماء‌و السن ماتري فيه فقال لا باس بان تجعل فيها ما شئت من ماء‌او لبن او سن و تتوضو منه و تشرب اينجا مطلب کامل شد مانع صلاه هست اما نجس نيست روايتي که امده است نفرموده شيخ صدوق که روي جايي که شيخ صدوق بفرمايد قال الصادق و يا سئل الصادق سند پيش ايشان کامل و مضبوط دلالت هم کامل در حد صريح ممکن است بگوييد که روايت نقل مي کند فتوايش معلوم نيست براي اين مطلب هم سيد صاحب مدارک دليل و مدرکي دارد که ايشان در اوئل همين کتاب فقيه که اين روايت را در فقيه نقل کرده مي فرمايد رواياتي که اينجا نقل مي کنم طبق همين روايات فتوا مي دهم پس فتوايش هم همين است اين روايت و اين شيخ صدوق فتوا و ان حد روايات ديگر قول صاحب مدارک با اين استنباط اشکال را که خوب فهميديم
  رد ادعاي فوق توسط صاحب جواهر و ديگران
  الان براي رفع اين اشکال به اين نکات توجه کنيم مرحوم صاحب جواهر در کتاب جواهر الکلام جلد 5 صفحه 299 تا 300 و مرحوم سيد الحکيم در مستمسک العروه الوثقي جلد 1 صفحه 303 و 304 و سيد الاستاد در تنقيح العروه جلد 2 صفحه 420 و 21 اين مطلب را شرح مي دهند هر سه منبع را گفتم به خاطر اين است که متقارب المحتوا هستند عبارات فرق مي کند صاحب جواهرمي فرمايد فرمايش صاحب مدارک به هيچ وجه قابل استلزام نيست براي اينکه نجاست ميته در فقه جزء‌ضرورتهاست پس از که حکم در قالب ضرورت قرار گرفت قابل خدشه نيست قابل شبهه و اشکال نيست و رواياتي که درباره نجاست ميته امده است در حد تواتر است ابوابي که روايات دال بر نجاست ميته وجود دارد به عنوان نمونه ابواب ماء مطلق باب 3 و 4 17 و 18 و 19 ابواب نجاسات باب 34 باب 61 و باب 72 ابواب اطعمه محرمه باب 43 و 44 ابواب ما يکتسب باب 6 روايات همان طوري که فقيه همداني فرمودند اين حکم از ان احکامي است که به اين اندازه غناي مدرک حکمي شايد در فقه وجود ندارد کتاب مصباح الفقيه صفحه 15 اين قوت مدرک
  بررسي روايت نقل شده از شيخ صدوق در اين باره
  و اما روايتي که را شيخ صدوق نقل مي کند اولا طبق فرمايش سيد الاستاد اين روايت مرسل است روايت که نقص ارسال را داشته باشد از اعتبار ساقط است هر چند در اين رابطه برگرديم به مبنا طبق مبناي سيد الاستاد اين است نکته رجالي را براي شما عزيزان گفته ايم ما درباره اثبات اعتبار يک مرتبه جمود مي کنيم به صحت و توثيق روات اين يک مطلبي است که سيد الاستاد اين مطلب را اعلام نمي کند اما عملا مشيش همين است روات اگر توثيق نداشته باشد اعتبار ديگر امکان ندارد اما بحث رجال براي ما مي گويد که شما وثوق به صدور پيدا کنيد موضوع حجيت خبر وثوق به صدور است وثوق به صدور گاهي توثيق روات است ان راه مستقيمش است گاهي از طرق ديگر و ما گفتيم جمع کردن امتيازات يکي مي بينيم متن خيلي قوي است بعد در جوامع هم روايي هم امده و بعد موافق صريح قران هست سه تا امتياز شد مرسل باشد مرسل به معناي ساقط که نيست مرسل به معناي اين است که بعضي از روات افتاده بنابر مبناي علم رجال مرسل را فورا از دائره ساقط نمي کنيم و الا خيلي روايات مرسل است جمع کثيري از روايات مرسلات است که مي افتاد بنابراين جزء‌امتيازات نقل صدوق است که خودش در اوائل من لا يحضر مي گويد در بحث رجال يکي از بحثهايمان کتاب شناسي و اعتبار کتاب است مي گويد که در اين کتاب رواياتي را جمع نمي کنم مگر بين خودم و خدا به ان اعتماد دارم ببينيد بعد از
  اين نکته دوم اين است که خود صدوق موثق است شيخ رجال است توثيق صدوق بلا اشکال مورد قبول است بنابراين سندي که صدوق مخصوصا بگويد قال الصادق يا سئل الصادق عليه السلام سند معتبر است علي المبناست اشکال سندي انچنان اشکال محکمي نيست بر مي گردد به اشکال مبنايي و اما اشکالات ديگر
  سوال مي فرموديد کتاب من لا يحضر در رديف کتاب کامل الزياره هست جواب بعضي ها هستند که اينطور مي گويند قولي هست که کتب اربعه باسرها معتبر است و سيد الاستاد اشکالاتي دارد که در کتاب من لا يحضر رواياتي هست که مسلم قابل اعتماد نيست بحث رجالي است و اما اشکالات ديگر اشکالاتي که اين روايت دارد يا اين مرسل اين است که که صاحب جواهر به همه اين اشکالات اشاره مي کند که اين اشکالات با ساده سازي از اين قرار است 1. اين روايت مرسله در برابر روايات متواتره قرار مي گيرد قانون قطعي رجالي ما اين است که روايت واحده يا خبر واحد هر چند معتبر باشند با روايات متواتره قابل معارضه نيست چون تعارض بين خبر قطعي و خبر ظني است به هيچ وجه قابل معارضه نيست خبر واحد خبر ظني است خبر متواتر خبر قطعي است اين اولا و ثانيا اين مرسل مطابق است با فتواي ابناء‌عامه که مي گويند جلود ميته با دباغه و دباغي چاک مي شود مطابق با فتواي عامه است و تعارض هم جايش اينجاست که يک طرف روايات قوي طرف مقابل يک روايت است قابل حمل بر تقيه است
  توجيه مرحوم سيد حکيم در مورد اين روايت
  سيد الحکيم مي فرمايد که اين روايت را راهي را ندارد به جزء‌اينکه حمل بشود بر جلود و ميته اي که ما لا نفس لها بر حيوانات که نفس سائله نداشته باشند مثلا از دريا حيوانابي را صيد بکنند که جلد داشته باشد و پوست قابل استفاده از انها استفاده بشود البته حمل خوب است منتها حمل به مورد نادر است حمل به مورد نادر بدون قرينه قطعيه خلاف فهم عرفي است
  توجيه صاحب جواهر در اين مورد
  و اما حمل ديگري را صاحب جواهر مي فرمايد که بهتر به نظر مي رسد و ان اين است که ممکن است سوال از سوي مردمي است که نسبت به اعمال و افعال اعراب بدوي که جاهل به مسئله بوده اند و طهارت و نجاست را تقريبا رعايت نمي کردند سوال شد از امام که اين پوستهايي که حتي پوست غنم و بقر است در دست اينها قرار دارند اينها مردم بي احتياط و يا جاهل به مسئل هستند طهارت و نجاست انچنان رعايت نمي شود اين جلود و اين لبن و سمن چه حکمي دارد امام مي فرمايد از باب حمل فعل مسلم بر صحت است که اشکالي ندارد اين وجه حمل ظاهرا درست به نظر مي رسد و با مناسبت سوال و جواب صدر اسلام و مردم عوام ان روز هم قابل انطباق است و مناسبت دارد بنابراين اين روايتي که تنها روايتي است دال بر طهارت محملي پيدا کرد و قابل معارضه با روايات متواتره نبوده و نيست نتيجه حکم به نجاست ميته يک مطلبي است که هيچ شبهه و اشکالي نيست اين اصل مطلب اين مطلب متفرعاتي دارد که به درد ما مي خورد
  چرا به سوق مسلم استناد نشده است
  سوال چرا به سوق مسلم استناد نکرد جواب سوال شده است از افرادي که گويا اولا تحت عنوان سوق مسلم قرار نگرفته يا ثانيا مسئله سوق مسلم هم براي انها جا نيافتده بدايات مسئله است ابتداي کار است و مردمو صدر اسلام و تعاملات و اما يک سوال و يک توضيح سوال و توضيح اين است درباره نجاست ميته تتبع کنيم روايتي که دلالت دارد بر اينکه هر چيزي که اصابت کند به ميته بايد از ان اجتناب بشود اين دسته از روايات دلالتشان کامل است چون حرمت اکل تنها نيست مي گويد واجب است غسل يعني نجس است وجوب غسل مساوي با نجاست است
  روايت عمار ساباطي
  از اين روايات کتاب وسائل جلد 1 ابواب ماء‌مطلق باب چهار حديث 1 موثقه عمار بن موسي الساباطي از امام صادق عليه السلام سالته عن رجل يجد في انائه فاره و توضو فيه مرارا اين سوال است سوال کردم که يک ادمي در ظرفي که از ان وضو مي گيرد و لباس مي شويد موشي را ديده انجا مرده موش داخل ظرف بوده امام مي فرمايد که اگر موش را داخل اب ديده است قبل از وضو گرفتن پس از ان وضو گرفته فعليه ان يغسل ثيابه و يغسل ما اصابه الماء‌و يعيد الوضو و الصلاه اين دلالتش کامل است بنابراين ما در جمع روايات رواياتي داريم که با کمال صراحت دلالت بر نجاست دارد نه اينکه فقط حرمت اکل ميته را اعلام بکند تا شما بگوييد که حرمت مساوي با نجاست نيست اين مطلب که کامل شد ان اشکالي که حرمت مساوي با نجاست نيست هم مرتفع شد سيد الاستاد يک مطلبي را ديگر هم براي رد نظر صاحب مدارک اعلام مي فرمايد و ان اين است مي فرمايد خود صاحب مدارک ملتزم است به نجاست بول نجاست بول که از قطعيات است مدرک نجاست بول در فقه همين مقدار است که يغسل کلما اصابه البول پس همان مقدار که درباره نجاست بول داريم و صاحب مدارک خودش به همان مقدار اعتماد مي کند درباره ميته هم موجود است روايت 1 باب 4 ابواب ماء‌مطلق و روايات ديگر اين مطلب کامل شد
  چرا به ايه قران در باب نجاست ميته استناد نشده است
  فقها درباره نجاست ميته از نصوص و اجماعات و ضرورت استفاده کرده اند چرا از ايه قران استفاده نمي کنند سوالي است سوره مائده ايه 3 حرمت عليکم الميته والدم و لحم الخنزير و ما اهل لغير الله به و المنخنطقه و الموقوذه تا اينکه مي فرمايد الا ما ذکيتم اين سه تا فراز براي ما کافي است ظاهرش روشن است براي اينکه اين ايات دال بر حرمت اکل است جهت حرمت اکل است اما شما مي توانيد از اين ايه براي اثبات نجاست هم استفاده کنيد و ان اين است که اول يک مانع از سر راهتان برداريد و يک مقتضي پيدا کنيد که مويد باشد ايه شماره 3 سوره مائده و ان اين است که حرمت عليکم الميته حرمت اکل را مي گويد حرمت اکل هم نسبت به تراب هم هست خاک هم خوردنش حرام است و نجس نيست بنابراين اين حکم اکل است مستلزم و ملازم با نجاست نيست اما جوابي که از اين اشکال مي توانيد بدهيد اين است که حرمت و حليت اکل از متقابليني است که تقابل بين حرمت و حليت تقابل تقابل عدم و ملکه است قابليت مي طلبد چيزي که قابليت دارد ايجابش احلت سلبش حرمت بنابراين براي تراب اينها بحث حرمت و حليت فقهي نمي کنند حرمت تشريعي و حرمت فقهي نمي کنند ان حرمتش از باب ضرر است از باب حرمت و حليت تشريعي درباره اطعمه و اشربه که امده است به تراب و اهجار ربطي ندارد پس اشکال شما که گفتيد تراب غير ماکول است و محرم الاکل هست و نجس نيست هيچ اشکالي وارد نمي کند ان مطلبي ديگري است مانع را که رد کرديم مقتضي وجود دارد که اين حرمت اينجا مستلزم يا متضمن نجاست هم باشد بخاطر تنسيق سياقي که دارد سياق ايه حرمت عليکم الميته و الدم و لحم الخنزير در لحم خنزير که محرم الاکل هستند نجس هم هستنتد با وحدت سياق مي توانيم استفاده کنيم که از حرمت که حرمت اکل مطابقه استفاده مي شود تضمنا نجاستش هم قابل استفاده است استفاده نجاست از ايه حرمت بعيد نخواهد بود
  مضافا بر اين در استعمالات و مخصوصا در قاعده عدم تزکيه که مي رسيم درباره عدم تزکيه را دو تا حکم را فقها اعلام مي کنند نجاست و حرمت اکل قاعده تزکيه حامل دو تا حکم است حرمت اکل و نجاست ان حرمت اکل و نجاست را در قاعده عدم تزکيه مستند مي کنند به ايه حرمت عليکم الميته و الدم و لحم الخنزير بنابراين از عموم حرمت هم از حرمت اکل ميته هم مي توانيم نجاست را استفاده کنيم اما در مجموع يک بحث فقهي و علمي بلا ثمره عملي است چون نجاست ميته از نصوص واجماعات تا حد ضرورت به اثبات مي رسد احتياج به استفاده از ايه نداريم بحث محضا جنبه علمي به خودش مي گيرد که از ايه حرمت هم مي شود استفاده کرد يا نمي شود که گفتيم بعيد نيست که از حرمت و عموم تحريم بالمطابقه حرمت اکل و بالتضمن نجاست را استفاده کنيم تا اينجا اصل مسئله
  فروعات بحث
  و اما اين مسئله فروعي داردکه محل ابتلاست و قابل توجه است اجزايي که از ميته جدا مي شود و اجزاي حيوانات که از حيوانات زنده جدا مي شود و اجزاي ريز و کوچکي که از خود جسم انسان جدا مي شود مثل پوست لب و پوست پا و غيره ايا اينها هم محکوم به نجاستند يا نيستند يک مسئله بگويم منظور ازنجاست ميته که تا حالا گفتيم ميته حيوانات بود اما ميت انسان چه حکمي دارد طبق نص خاص ميته انسان محکوم به نجاست است اين انساني که مي بينيم تا زنده است محکوم به طهارت است وقتي که از دنيا برود قبل از غسل ميته اش محکوم به نجاست و اگر دست با رطوبت به ميت برسد غسلش واجب و غسل مس ميت هم واجب است اين مطلب را در نص خاص مي بينيم کتاب وسائل جلد 2 باب 34 از ابواب نجاسات حديث اول صحيحه ابراهيم بن ميمون سالت اباعبدالله عن رجل يقع ثوبه علي جسد الميت قال ان کان غسل الميت فلا تغسل ما اصاب ثوبک منه و ان کان لم يغسل فاغسل ما اصاب ثوبک منه بنابراين ميته از لحاظ حکم به نجاست شامل ميت انسان هم مي شود مسئله متفرعاتي داردکه براي جلسه اينده
 
 
 
 
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo