< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

90/01/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 دامه بحث از اعيان نجسه
 نجاست مني
 ما از اعيان نجسه مني را بحث کرديم و کامل شد مني و ملحقات مني را گفتيم مني از اعيان نجسه است و مذي و ودي و وذي ترشحاتي است که نجس نيستند و ناقض هم نيستند و نصوص در اين رابطه در حد استفاضه وجود دارد اختلاف هم بين فقهاي اهل بيت نيست مگر از ابناء عامه و فقط ابن جنيد نظر مخالفي فرموده براي تاييد مطلب که ما گفتيم وذي و ودي و مذي نه نجس است و نه ناقض بعضي از عزيزان که دکتر و دانشمند و فاضل هستند گفتند که از لحاظ علمي مذي و ودي و وذي ربطي به بول مني و ندارد مسيرشان جداست ترشحاتي است ربط به بول و مني هم ندارد اين از ان جهت مويدي است
 - ايا در زنان هم خروج مني و استبراء‌وجود دارد
  اما بحث نسبتا جديد اينجا تداعي شد که عنوان کنيم مني و استبراء‌اختصاص به مردان ندارد اين يک بحث مهمي است ايا بانوان هم استبراء‌لازم دارند و محتلم مي شوند و مني درباره بانوان اصلا امده که از همين اهل خبره پزشکي نظري گرفتيم که مني درباره نسوان مشکل دارد خروج مني از بانوان از لحاظ علمي کاري است که علم قبول ندارد اين را بحث مي کنيم زمينه بحث که معلوم شد در اين رابطه دو وجه يا حتي دو قول وجود دارد
 قول اول خروج مني و استبراء‌مختص به مردان است
  وجه اول اين است که مني و استبراء‌اختصاص به رجال دارد
 دلائل قول اول
  در اين رابطه ادله اي وجود دارد دليل اول لغت ما به لغت نامه ها که مراجعه مي کنيم مني را مي گويد ماء‌الرجل ابن منظور در لسان العرب مي گويد المني ماء‌الرجل مصباح المنير مي گويد شي معروف نياز به معني ندارد براي زنها مني بکار نرفته در لغت اين يک نکته مطلب دوم در ايه قران سوره قيامت ايه 37 الم يک نطفه من مني يمني اين مني مستند شده است به رجال نطفه هم ازمني مرد افريده مي شود که در يمني که يراق في الرحم که ريخه مي شود در رحم بانوان اين دو تا نکته در اصطلاح که مراجعه کنيم اصطلاح فقه هر کجا بحث از نجاست لباس به توسط مني و امثال اين مسائل که ديده مي شود مقصود مني رجال هست
 سوال از ايه شريفه چگونه استفاده مي کنيد جواب الم يک نطفه من مني يمني في رحم زنها مني از رجال ريخته مي شود در رحم زنها ان مني در اين ايه مخصوصا براي مرد بکار رفته يمني به معناي ريخته شده در رحم زن به معناي رشد نيستپس دليل اول لغت دليل دوم قران دليل سوم اصطلاح فقها چهارم دليل علمي همين اهل خبره فرموده اند که از لحاظ علمي مني از رحم زن بيرون نمي ايد واديهايي هست در باطن زن که از قسمت رحم که نطفه منعقد مي شود يک وادي هست که ماء‌الرجل که وارد مي شود انجا و لقاح صورت مي گيرد مني از زن از لحاظ علمي خارج نمي شود اين هم دليل چهارم تمام اينها خلاف مشهور است و خلاف فتوا هم هست البته قول ضعيف داريم و اما نصوص رواياتي است که سند صحيح دلالت هم واضح مبني بر اينکه از زنها اگر ترشحاتي امد و انزال صورت گرفت غسل بر انها واجب نيست نتيجه اش مي شود عدم خروج مني اين نصوص را مي خوانيم نصوص متقابل است نصوص صحاح هم هست به يک نص اشاره کنيم که به عنوان نمونه باشد کتاب وسائل جلد 1 باب 7 از ابواب جنابت حديث 21 و حديث 22 در حديث 21 مي فرمايد از اقا امام صادق عليه السلام اذيبه بن زراره نقل مي کند حديث مضمره است درباره زني که محتلم مي شود اين قسمتش را بخوانم احتملت و ليس لها بعل قال عليه السلام لا ليس عليهن ذلک غسل ندارد و قد وضع ذلک عليکم حديث استشهاد مي کند ايه قران وقد وضع الله ذلک عليکم خداوند احتلام و جنب شدن را بر شما مردان اختصاص داده قال و ان کنتم جنبا فاطهروا و لم يقل ذلک لهن ان کنتن نگفته است بنابراين زنها محتلم نمي شوند احتلام باب افتعال از ماده حلم يعني خواب اصل احتلام خواب ديدن است در عرف فقه خواب ديدن مجامعت است و بعد هم انزال اصل معنايش اين است احتلام مساوي با انزال است در عرف شرع محتلم براي مردان مستلزم انزال است در هر صورت احتلم دارد جنب نمي شود چون جنب را قران گفته ان کنتم نگفته ان کنتن اين معنا را که گرفتيد درباره خانمها هم امده احتلمت يعني خواب مجامعت را مي بيند و لي انزال مني نمي شود اين روايت از يک سو که خودش روايت است از سوي ديگر استدلال به ايه قران هم به عمل امده
 قول دوم عدم احتلام زنان
 و اما قولي از فقها هست که بانوان محتلم نمي شوند سيد يزدي مي فرمايد از قول و القول بعدم احتلامهن ضعيف قول هست ما نياز داريم در بحثمان وجهي داشته باشيم و قولي داشته باشيم حالا ضعيف کار نداشته باشيد سيد اعتراف فرمود که و القول بعدم احتلامهن ضيعف اين وجه اول خلاف مشهور است و ادله اش ادله نستا قوي بود حالا برويم به سمت راست برويم که فتوا چيست و فقها چه مي گويند اما وجه دوم که مي گويند بانوان محتلم مي شوند سيد يزدي در کتاب عروه جلد اول در ضمن فصل في الجنابه مسئله 6 مي فرمايد المراه تحتلم کالرجل وحينئذ اذا انزلت عنها الماء‌يجب عليها الغسل اين فتواي صريح سيد يزدي است و از فقها هم کسي فقهاي ال البيت کسي مخالف در اين رابطه نديديم محل وفاق اين طرح مسئله
 استدلال قائلين قول دوم
  اما ادله درباره ادله اولا ان موانع را از سر راهمان برداريم مانع اول که به عنوان دليل گفته مي شودتعبير اهل لغت بود در اصول که خوانده ايد که اهل لغت اعتباري ندارد حجيت قول لغوي بحثي بود فقط صفحات از کتاب را فرا گرفت هيچ دليل اصولي براي حجيت قول لغوي اربابان اصول قائل نيستند اين اولا و ثانيا بر فرضي که بگوييم که قول لغوي از باب خبره اعتبار دارد تصريح لغت اعتبار دارد نه ظهور جايي که اهل لغت بيايد بگويد مني فقط مختص به رجال است اين تصريح است ممکن است بگوييم اعتبار دارد اگر بگويد مني هو ماء‌الرجل ظهور دارد تصريح نيست ظهور قول لغوي حجيت ندارد ببينيد حجيت خود قول لغوي است و حجيت ظهور قول لغوي است ظهور قول لغوي که حجيت ندارد ظهور قول لغوي که حجيت ندارد چون ما حجيت ظهور را به مقدمات حکمت و مولا در مقام بيان باشد و قرينه ترک استفصال از اين باب استفاده مي کرديم ان سري بحثها درباره اقول لغوي که جا ندارد ظهورش قطعا حجت نيست پس قول لغوي را بگيريد اين قسمت خالي کنيد مانع دوم سيد الاستاد (ره) مي فرمايد زبان حال و قال اولا اين روايت مرسل است هيچ اعتبار قانوني ندارد و بعد از که اين روايت مرسل بود خود روايت از اعتبار مي افتد و روايت که از اعتبار افتاد از ايه شريفه که ما استفاده مي کنيم ايات قران خطابات براي مومين و مومنات به طور عمده با ضمير مخاطب مذکر مي ايد ياءايها الذين امنوا الي اخر خطابات قراني هميشه جمع مذکر تعبيرات دارد به شکل که جمع را يک بار براي مذکر رجال يک براي نساء‌به تفصيل ذکر بکند در خطابات نداريم بنابراين ان که اصلا هيچ گونه دلالتي ندارد بر اينکه جنب شدن اختصاص به رجال داشته باشد اين مانع هم رفت مانع سوم که اصطلاح بود اصطلاح فقها بحث مي شود مني منصرف است به مني رجال بله ريشه اش معلوم است اين انصراف که از حاق لفظ که نيست اين انصراف مسلم به خاطر اغلبيت افراد است و خروج و بيرون امدن مني به طور اغلب و کثير از رجال هست و محل ابتلا و ترشحات هم بيشتر از رجال هست و مورد سوال و بحث امده اين اطلاق در اصطلاح فقها که مني به مني رجال بکار مي رود به اعتبار اغلبيت در مصداق هست چيزي بسيار روشني است و هيچ ابهامي در کار نيست تعيين معناي حقيقي از اين استعمال به دست نمي ايد و اما مانع چهارم که ايه قران بود من مني يمني دو تا سوال اينجا هست يک سوالش مي شود از مسائل مستحدثه سوال مي شود مختصصات علمي فقهي مي گويند که لقاح و انعقاد نطفه به توسط ماء‌رجل و ماء‌نساء‌صورت مي گيرد چرا گفته شده من مني فقط مستند شده است به مني رجال اين يک سوال اينجا پيش مي ايد از همين سوال علمي و بعد هم ايه قران مي گويد من مني يمني حقيقت بحث اين است که اين ايه دلالت ندارد بر اينکه مني مختص رجال است بلکه حکايت مي کند حکايت از تحقق نسل به تقدير الهي حق و تکوين نسل به اين شکل است که مني رجل ريخته مي شود در رحم زنها اين شکل قضيه را اول مني رجال مي ايد در رحم بعد انجا يراق که ريخته شد لقاح از ترکيب هر دوست قران نفي ترکيب نکرده تا اشکال بشود که نطفه از لقاح و ترکيب نه از تنها نطفه و مني رجال نه مني يمني يمني که ريخته شد در رحم يعني لقاح يعني انجا که ريخته شد پس از عمليات لقاح نطفه بوجود مي ايد نطفه را گفته است پس از مني که يمني اگر مي گفت من مني بدون يمني اشکال علمي سوال وجود داشت البته ان سوال هم جواب داشت که مي گفتيم به اعتبار اصلي گفته است اولين حرکت به سوي نطفه مني رجل هست واما بعد از که گفته است مني يمني لقاح صورت گرفته و انگهي نطفه بوجود مي ايد اين اشکال که که گذاشتيم کنار خود اين ايه واقعيت تکوين نسل را بيان مي کند اما دلالت بر اختصاص نسبت به رجال اصلا ندارد مانع پنجم يا رد دليل پنجم قول به عدم احتلام بانوان راي علمي که گفته شده است که مني از رحم زنها بيرون نمي ايد اين مطلب علمي است ديگر پس محتلم نمي شوند پس بنابراين که محتلم نشوند از ترشحاتي که در خواب ببينند نه نجاستي در کارهست نه غسل همين دليل اخرش هم كار را مشکل مي کند منتها ما قبل از که دليل اخر را شرح و توضيح بدهيم دليل بر احتلام را بيان کنيم سه چهار تا مانع را که کنار گذاشتيم الان ادله 1. اجماع فقها بر اين است که بانوان محتلم مي شوند فتوا را هم که ديديد 2.نصوصي که در اين باب امده نصوص در حد استفاضه همين کتاب وسائل جلد 1 باب 7 از ابواب جنابت از حديث 1 تا حديث 18 هفده روايت هم که تقريبا بيشتر از ده تا روايت دلالت دارند بر احتلام يک روايت را از باب مثال بخوانيم روايت شماره 5 صحيحه حلبي از امام صادق سند کاملا محکم و درست عن عده من اصحابنا عليهم الرضوان عن احمد بن محمد بن عيسي اشعري عن ابن ابي عمير عن حماد بن عثمان عن الحلبي عن ابي عبد الله عليه السلام قال سالته عن المراه تري في المداب ما يري الرجل با قرائن قال ان انزلت فعليه الغسل و ان لم تنزل فعليه عليه الغسل انزال به معناي بيرون امدن مني هست محتلم مي شود بعد از که در خواب مجامعت را خواب ببينيد اگر مني بيرون بيايد واجب است بر او زن که غسل کند دلالت کامل دارد بر احتلام حدود يازده تا روايت روايتي را مرحوم صدوق نقل مي کند در کتاب مقنه روايت شماره 9 اين باب روي ان المراه اذا احتملت فعليه الغسل اذا انزلت فان لم تنزل فليس عليها شيئا اين روايت هر چند مرسل بود ولي مرسل صدوق است روايت صحاح و دلالتش کامل نصوص در حد مستفيض حکم مفتا به و اجماع هم که هست شک در مسئله نداريم حالا ان موانع وجه عدم احتلام داشت يا وجوهي که اقامه مي کرد که رد کرديم اما يک دليلش باقي ماند که دليل علمي بود الان نصوص مقابل را مي خوانيم و جمع بين نصوص و ان اشکال علمي هم حل بشود تا اينجا نصوصي بود دال بر احتلام خوشبخانه در همين باب نصوصي است دال بر عدم احتلام صاحب وسائل در همين باب پنج تا روايت وجود دارد واين روايتها سندهاي درستي هم دارد حد اقل چند تا از اين روايت سندش صحيح است که از جمله روايتي که سند صحيح دارد صحيحه عمر بن اذينه ابن اذينه که از اجلا و ثقات روايت 21 از اين باب مي فرمايد المراه تحتلم في المنام فتحريق الماء‌الاعظم فقال ليس عليها غسل صريح است که غسل ندارد قال ليس عليها غسل و همين طور روايت ديگر مثل پنج تا روايت چند تا روايت از اين پنج تا روايت صحيح از جمله روايت شماره 20 هم صحيحه عمر بن زيد است و روايت شماره 18 هم ان هم روايت عمر بن يزيد است که سند معتبر است خوب حالا ما اين روايت را چه کار کنيم تا قضيه علمي هم معلوم بشود سيد الاستاد مي فرمايد که اين روايات که معارضه مي کنند بنابر مبناي مشکلي ندارد مبناي مشهور اين است که از رواياتي که دلالت دارند بر عدم وجوب غسل و احتلام اعراض کرده اند و بعضي از ان روايات ممکن است تقيه صادر شده باشد بنابر مسلک مشهور که اعراض شده باشد ان روايات يک دائره کامل در اطرافشان کشيده مي شود و از اعتبار خارج است اما مي فرمايد بر مسلک ما که اعراض مشهور و عمل مشهور را برايش اعتبار قائل نيستيم تعارض مي کند بعد از تعارض که تساقط کردند مراجعه مي کنيم به عمومات انزال مني اختصاص به رجال ندارد عموم انزال هم شامل رجال مي شود و هم شامل نساء‌اين مطلبي بود که سيد فرمود و از معارضه روايات دال بر عدم احتلام بيرون رفت
 تحقيق مطلب
 و اما انچه تحقيق مطلب است و سيد طباطبايي مي فرمايد و صاحب وسائل بين اين دو دسته روايات جمع کرده است اين را بخوانيم و دقت کنيم مطلب کامل مي شود حقيقت مطلب اين است که تعارض اصلا نيست اين روايات با ديد و دو جهت و دو نوع بيان امده صاحب وسائل وجه اين تحقيق را اشاره مي کند در اواخر اين باب مي فرمايد اين پنج تا روايت ممکن است حمل بشود بر موارد شبهه يعني رطوبتي است که شک مي کند اين رطوبت مني ويا ترشحات ديگر حمل مي شود بر عدم وجوب غسل يا حمل مي شود بر اين که مني از خانمها به سادگي خارج نمي شود عبارتش را ببينيد اين عبارت خيلي عبارت علمي هم هست دانشمندان که خبره مي خواهد علمي اعلام بکند بله فقهاي ما دارند اين عبارت صاحب وسائل است قلما يخرج من فرجها لانه يستقر في رحمها بنابراين همان مطلبي که علوم پزشکي گفت که داخل رحم مستقر است صاحب وسائل هم که تمام دار و ندارش از روايت است مي فرمايد مني در رحم نسوان مستقر است و قلما يخرج بنابرابن الان يک جمع بسيار جالب و مطابق باعلم با اشاره صاحب وسائل که مي فرمايد مني از رحم نسوان خارج نمي شود قلما يخرج اين مطلب را کامل شد و مطلب را براي ما روشن شد لذا روايات که دو دسته امده است پيداشد ان رواياتي که مي فرمايند غسل بر نسوان واجب مي شود اذا انزلت فرضي است از لحاظ علمي که بنده پرسيدم گفتند خيلي مشکل است به صورت نادري ممکن است خارج بشود ما را کافيه کم و زيادش را کاري نداريم همين که ثابت شد صاحب وسائل ما فرموده بود شما علم چيزي اضافه نداريد قلما يخرج ان دسته که مي فرمايند که غسل بر انها واجب است فرضي مي گويند اذا انزلت و ان دسته اي که مي گويد غسل بر انها واجب نيست به طور اغلب به طور معمول و متعارف احتلامها و ترشحات که علمي به انزال پيدا نکند حکم عدم احتلام است پس دو دسته از روايت فتوا را براي ما روشن ساخت که قولي که گفته مي شود المراه تحتلم درست است و لو مصداقش نادر باشد روايت هم به دو قسم امده است تعارضي در کار نيست ان شاء‌الله مويد و موفق باشيد
 
 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo