< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مصطفوی

88/08/02

بسم الله الرحمن الرحیم

  ما حصل بحث گذشته اين شد که کلمه طهور به معناي مطهريت، درست است و صيغه مبالغه هم اگر بگيريم با توجيهي که آمد مشکلي نخواهد داشت. هر چند سيدالخويي وفاقاً لزمخشري و غيره به معناي اسم آلت، ما يتطهر به، بکار مي‌گيرند. آيه دوم که گفته شد: «وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ»، از باب تفعيل است و اشکالي که در کلمه طهور در آيه اول داشتيم در آيه دوم وارد نيست. سيد خويي پس از اينکه دلالت اين دو آيه را نسبت به مطلوب کامل مي‌داند، اشکال ديگري دارد و بر اساس آن اشکال مي‌فرمايد كه به اين دو آيه درباره اثبات مطهريت ماء استدلال نمي‌توان کرد. اشکال ايشان اشکال جهتي است. گفتيم كه در يک خطاب شرعي نياز داريم که سه اصل را کامل کنيم: اصالة الصدور، اصالة الظهور، اصالة الجهت. صدور آيه قرآن که سند الاسناد است. و ظهور آن هم «لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ» کامل بود.ايشان در جهت اشکال مي‌کند، مي‌فرمايد اين دو تا آيه در جهت ازاله اقذار عرفيه آمده است. چرک، کثافت عرفي، قذارت عرفي در آن زمان زياد بوده است مخصوصاً آيه دوم که در واقعه بدر بوده است در حالت جنگ خون وجراحت و چرک و اوصاخ، اين آيه آمده است که آبي بعنوان نعمت خداوند به شما عنايت مي‌کند که اين آلودگيها را شما بزدائيد و پاک کنيد، جهتش اين است. جهت بيان حکم شرعي ندارد. مي‌فرمايد حقيقت شرعيه در زمان نزول آيه ثابت نبوده است. معناي طهارت در آن زمان، طهارت شرعي مصطلح نبوده است و همينطور نجاست هم طبق اصطلاح شرعي در آن صدر اول مصطلح ‌نبوده است. اضافه مي‌کند ايشان که در قرآن اصلاً از نجاسات اسم نبرده است. فقط يکجا آمده است «إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ» مي‌فرمايد آنجا هم نجس حرفي دارد. معلوم نيست به معناي نجاست باطني باشد يا نجاست ظاهري و اقذار. اينجا بعنوان «بين القوسين» بگوئيم که: دليلی که بر نجاست کفار از قرآن داريم همين آيه است. اين آيه را اگر بر دلالتش اشکال کنيم ديگر دليلي بر نجاست کفار کتابي وجود ندارد. لذا بعضي از فقهاء که حکم به طهارت کفار کتابي داده‌اند. يکي دو تا هم نيستند، فقهاي اخير، از جمله سيدمحسن حکيم دليلشان اين است که اين آيه دلالتش بر نجاست کفار کتابي کامل نيست. حداقل اختلاف و ترديد وجود دارد و دلالت با ترديد قابل تمسک نيست.بنابراين سيد الاستاد مي‌فرمايد که از اين دو تا آيه براي مطهريت ماء نمي‌توانيم استفاده کنيم هر چند دلالتشان کامل بود ولي جهتش کامل نيست. اين تمام حرف ايشان است. يک «نعم» و استدراکي دارد ايشان که دقت کنيد. مي‌فرمايد: نعم، بعضي از طهارتهاي حدثيه در قرآن الحاق شده است به اين طهارت عرفيه. به ازاله اقذار. مانند غسل جنابت. ان کنتم جنباً فطّهرّوا. همينطور در آيه وضو. اذا قمتم الي الصلوة فاغسلوا وجوهکم و ايديكم تا ان لم تجدوا ماءاً فتيمموا صعيداً طيباً. (يريد الله ليطهرکم هم متمم خوبي است) طهارت حدثيه که مربوط به غسل و وضو مي‌شود در قرآن الحاق به طهارت عرفيه شده است، تصريح شده است. دلالت کامل است. توسط ماء انجام مي‌شود غسل و وضو. تمام حرف ايشان اين بود شکر الله مساعيهم جميله وقدس الله انفسهم زکيه. ليکن اگر دقت فرماييد و انظروا الي ما قيل کنيد: احتمال آنرا هم بدهيد که از ضعفا حرف شنيدني گاهی بگوش مي‌رسد. با يک دقت مختصر، تحقيق اين است که جهت آن هم درست است اين دو آيه. مشکل جهت هم نداريم، اولاً: در کفايه خوانديم، در بحث خطابات شفاهيه، که خطابات قرآن يکي از احتمالاتش اين است که مخاطبش فقط پيامبر صلي الله عليه وآله باشد. موجه اليه فقط آنحضرت باشد. از لحاظ ادبيات مخاطب قطعا پيامبر صلي الله عليه وآله است چون خطاب و وحي مستقيماً به آنحضرت داده مي‌شود. از منظرهاي ديگر تفصيلي ممکن است بگوئيم مخاطب کلي مردم است و همه. نظر صاحب کفايه اين است که مخاطب مستقيم پيامبر صلي الله عليه وآله است. پيامبر صلي الله عليه وآله انسان الکل است، وجه الکل است. آينه تمام انسانها است. از او خطاب به ديگران تسري مي‌يابد و نشر مي‌يابد. اين بيان ايشان است. نکته اي از بيان ايشان قابل توجه است. از لحاظ ادبيات و بلاغت وحی مستقيم به پيامبر است ظاهرش اين است .اگر خطاب، مستقيم به پيامبر صلي الله عليه وآله باشد بحث اثبات حقيقت شرعيه وعدم اثبات حقيقت شرعيه معنا ندارد. پيامبر صلي الله عليه وآله تمام معاني شرعي را در ذهن مبارکشان دارد قرآن هم به پيامبر صلي الله عليه وآله خطاب شده است، معناي شرعي هم حاضر است، طهور هم همان طهوري را مي‌گويد که در شرع است اين اولاً.
 ثانياً: بحث ديگري را هم مرحوم صاحب کفايه دارد. در بحث ثبوت حقيقت شرعيه، مي‌فرمايد يکي از احتمالات اين است که مصطلحات شرعيه در شرايع سابقه هم وجود داشته است. معناي شرعي خودش را داشته است. آيات قرآن: يا ايها الذين امنوا کتب عليکم الصيام كما كتب علي الذين من قبلكم في‌الشرايع السابقه، معنايش اين است ديگر. يا آياتي درباره حج، صلاة، زکوة. در شرايع سابقه اشاره دارد حج حضرت ابراهيم صلاه و زکوه. در صورتي که حقايق شرعي قبل از شريعت اسلام در شرايع سابقه وجود داشته است، مي‌گوئيم حقيقت شرعيه ثابت است اما حقيقت شرعيه في شرع واحد نيست بلکه في الشرايع است. پس براي اين مطلب که حقيقت شرعيه بايد ثابت بشود در قالب وضع تعيني، لازم نداريم بلکه مي‌گوئيم حقيقت شرعيه در شرايع ثابت است نه در شرع واحد. بنابراين ايشان که مشکلي در استدلال اعلام داشتند مبني بر اينکه حقيقت شرعيه ثابت نيست، مي‌گوئيم حقيقت ثابت است منتها نه در شرع ما بلکه در شرايع. نکته سوم، ثالثاً: جواب اصلي تر: طهارت و نجاست از احکام وضعيه است. احکام وضعيه هم جنبه عرفيت و عقلانيت دارد. شما که خودتان مي‌فرماييد که اين طهور که در قرآن آمده است، براي ازاله اقذار عرفيه است، همين براي ما کافي است. چون ازاله اقذار عرفيه همين تطهير نجاساتي است که اسم آن را عوض کرده ايم. اقذار که خود ايشان مثال مي‌زند به خون، آلودگيهاي جسماني انسان، تطهير شرعي هم نسبت به همين‌ها است.
  نجاسات و طهارات احکام وضعيه هستند
  ازاله اقذار در عمل همين طهارت شرعي است. لذا ما گفته‌ايم يک مطلب را، ثابت شده است آن، هر چيزي که خيلي مطلوب است بين عقلا ثابت شده است که واجب است، هر چيزي که از نظر عقلا و عرف خيلي زشت و نکوهيده است حرام است. مثلا: امانتداري بين عقلاي عالم خوب است واجب است. خيانت بين عقلاي عالم زشت و حرام است. در وضع و احکام وضعيه که گفته‌ايم ريشه آن عقلانيت و عرف است. آرامش وامنيت و نظافت اينها همه چيزهاي عقلايي است که عنوان شرعي روي آن آمده است. اقذار عرفيه را نجاسات، ازاله اقذار را طهارت ناميده اند.جز اين نيست شاهد بر اين مدعا که مطلب خيلي محکم شود، شما فرموديد طهارت حدثيه الحاق شده است. طهارت حدثيه از قلمرو ديد عرف بيرون بوده است نيازي به بيان داشته است.طهارت حدثيه که نياز به بيان ويژه شرع داشته است، شرع و قرآن بيان کرده است اما طهارت خبثيه که فقط طهور و تطهير از آنها آمده است با همان تشخيص عرف کافي است. با آمدن طهارت حدثيه در قرآن، بحث طهارت از حدث و خبث کامل شد خبث آنرا شما مي‌گوئيد بعنوان ازاله اقذار در نظر گرفته است، حدث از شرعيات خاص شرع است، شرع بيان کرده است و طهارت حدثيه غير از غسل و وضو نيست. تتمه ديگر مي‌گوئيم و مطلب کامل است. ممکن است شما بگوئيد ازاله اقذار، يک مقدار مطلب مجمل، مختصر و کلي گويي است. شرع بايد مفصل بيان کند. تفصيلي داده نشده است.
  جواب: تمام مطالب و حقايق شرعي و احکام ديني در قران بشکل موجز و کلي بيان شده است. خود صلاة مگر شرح داده شده است. شرح آن همان ضميمه بودن عترت با قرآن است شرح آن عترت است و سنت. به اعتبار صادر مي‌گوئيم سنت و به اعتبار مصدر مي‌گوئيم عترت. بنابراين کل مسائل شرعي در قرآن همينطور کلي و مختصر و موجز آمده است. اين سبک قرآن است. اسلوب اصلي کتاب الله العزيز است. تا اينجا مطلب کامل شد و ابهامي باقي نماند. نکته ديگري را مرحوم سيد الخويي اضافه مي‌کند. درباره آيه دوم ايشان اشکالي را مطرح مي‌کند. از آيه دوم و آيه اول استفاده مي‌شود که اين ماء آبي است که نازل مي‌شود از سماء. ظهور دارد در ماء‌ مطر است. مطهر بايد ماء مطر باشد. «انزلنا من السماء ماء ليطهرکم به» پس در دلالت بر ماء عيون نمیکند اشکال را خودشان جواب مي‌دهد.
  جواب اول: تناسب حکم و موضوع، مکانت و جايگاه ماء و آب و نعمت بودن آن مي‌طلبد که منحصر به ماء سماء نباشد. هر کجا ماء هست اثر زدايش آلودگيها را داشته باشد. جواب اصلي که از خود دلالت لفظ مي‌دهد ايشان، اين است: ضمير «به» بعد از يطهر به ماء مي‌رسد که آن ماء پس از نزول روي زمين عنوان گرفته و ضمير به آن مراجعه شده است بنابراين منظور ماء است هر چند ريشه آن نزول از سماء باشد و حتي گفته مي‌شود که کل مياه ريشه آن از سماء آمده است اما الان که عنوان آن محقق شده است در زمين، ضمير آن آيه بعنوان مطهر به ماء روي زمين اشاره مي‌کند. اين مطلب تمام شد. دو تا آيه داشتيم درباره مطهريت ماء که فقهاء در ضمن استدلال کرده بودند، سيد الخويي مفصل در ابتدا دو تا آيه را عنوان فرمودند. پس مدرک مطهريت ماء اين دوآيه است. هر چند گفتيم مطهريت ماء در فقه از ضروريات است نيازي به استدلال نداريم ولي خود استدلال براي آدم يک فوايد متعدد مسيري مي‌دهد. قواعد را بلد مي‌شويم قدرت استدلال فهم و برداشت از آيات و روايات. پس از استدلال به اين دو‌آيه، منحصراً ايشان، اشاره اي مي‌کند به روايات مي‌گويد مطهريت ماء از روايات بطور واضح استفاده مي‌شود. اولين مسئله روايت سند آن است بعد دلالت بعد جهت. خوشبختانه روايات باب، استغناء از سند دارد، زيرا هر جا روايات بحث در حد متواتر بود ديگر دنبال تحقيق سندي نرويم، نيازي نيست. روايات باب در حد تواتر است قطعاً. خود سيد خويي هم مي‌فرمايد تواتر اجمالي درباره مطهريت ماء محقق است. تواتر اجمالي اين است که در ابواب مختلف در موارد مختلف با الفاظ مختلف که در کل مطهريت ماء مورد اطمينان يا علم قرار مي‌گيرد. روايات سه چهار دسته است.
  دسته اول رواياتي است که طهارت ماء را بالخصوص بيان مي‌کند. الماء طاهر حتي تعلم انه قذر. گفته مي‌شود اصالة الطهارتي که قاعده فقهيه براي اشياء مشکوک الطهارة ثابت است يک قاعده طهارت درون قاعده طهارت است. خود ماء يک قاعده طهارت ويژه هم دارد. آن کل اشياء است که: کل شي طاهر حتي تعلم انه قذر. درباره ماء بخصوص آمده است. الماء طاهر حتي تعلم انه قذر. اگر گفته شد که قاعده درون قاعده کجاست يا قاعده طهارت بعلاوه قاعده طهارت کجاست؟ اينجاست.
 دسته دوم: رواياتي است که درباره‌ي ماء کر آمده است. اذا بلغ الماء قدر کر لاينجسه شي.
 دسته سوم: درباره تطهير البسه و ظروف آمده است با ماء که قابل تطهير است.
 دسته چهارم: الماء يطهر ولايطهر. اين عنوان روايت. آب مطهر است و پاک کننده است و پاک شونده نيست.
  سوال مي‌شد که چرا آب پاک شونده نيست؟ آبي که آلوده شود به دريا و نهر و رودخانه بيندازيد پاک مي‌شود. آنجا يک توجيه بعضي فضلا داشتند و آن اينکه اين تتمه دارد: الماء يطهّر ولايطهّر بغير الماء. جواب اينها نيست. اين جواب اقناعي بود. اين تتمه‌ «لا يطهّر بغيره» را شايد بعضي فضلاء در تتمه حديث آورده‌اند که شما به مشکل برنخوريد.
 جواب اصلي: معناي روايت بيان نوعيت است. مطهّرات يک نوع است. مطهّرات يک نوع ديگر است. ماء فقط نوعيت آن، مطهّرات است. از مطهّرات نيست که آلوده باشد نيازي داشته باشد مطهّري بيايد آلودگي آنرا بزدايد. در مقام بيان نوعيت است. الماء يطهّر يعني از اين باب است، نه از بابي که شما فکر مي‌کنيد جزء مطهّرات آلوده است که چيزي به آن وصل کنيد تا پاک شود. جواب اصلي را گرفتيد. ماحصل بحث: طهارت ماء، مطهريت آن از آيه بالمطابقه و طهارتش بالتضمن يا التزام، ثابت است بالضروره. آيات قران هم دلالتي دارند روايات هم در حد تواتر. هيچ اشکالي در کار نيست که ماء طاهر و مطهّر است. ماء مطلق. اما ماء مضاف در حد ذات طاهر است اما مطهّريت آن محل کلام است يا قطعاً مطهّر نيست. موجز بحث اين است: اغلب يا اکثريت قريب به اتفاق بر اين هستند که مضاف مطهّر نيست اما اختلاف نظرهاي جزئي از مرحوم کاشاني و غيره در کار هست که بعضي از مياء مضاف مي‌تواند مطهّر هم باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo