< فهرست دروس

درس تفسیراستاد مروارید

90/07/27

بسم الله الرحمن الرحیم

 وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ [1]
 بحث در آیات فقهی حجاب و نظر بود و رسیدیم به بحث مستثنیات حجاب زن که آیا از بعضی آیات استفاده می شود که برخی از زنان از حکم حجاب استثناء شده اند ؟(و القواعد من النساء)
 مقصود از قواعد:
 گفتیم قواعد را به معنی زنان مسنّی که وضعیت ظاهری شان طوری است که امید ازدواجشان نیست لایرغب فی نکاحهنَّ، . خود قواعد اجمالی دارد ، برخی قواعد را قعدن عن الحیض،قعدن عن النکاح گفته شده است و بالاخره زنانی که مسنّ هستند در امر نکاح و ... بازنشسته اند ،هر دو قید باید لحاظ گردد هم مسنّ بودن و هم عدم امید به ازدواجشان ،چون ممکن است برخی از زنان اگرچه سن و سالی دارند اما رغبت به نکاحشان است ،آنها از موضوع این آیه خارجند .
 لیس علیهن جناح ان یضعن ثیابهن :
 در قرائتی مِن ثیابهنَّ وجود دارد که در مجمع ، قَرَاَ ابوجعفر و ابوعبدالله (علیه السلام)که یضعن من ثیابهن و روی ذلک عن ابن عباس و ابن جبیر.
 در تفاسیر عامه هم در جامع الاحکام القرآن( تفسیر قرطبی که تفسیر کاملی است اما عمدتا روی آیات الاحکام تکیه دارد و مفسرش قرطبی مالکی است )، در آنجا ذیل آیه کریمه این عبارت آوده شده است : قرا ابن مسعود و ابی و ابن عباس که ان یضعن من ثیابهن .در این تفسیر اسمی از اهل بیت (علیهم السلام)برده نشده است ،اینها را مطرح کرده که اینها گفته اند با مِن خوانده شده است .
 اگر در آیه طبق قرائت مشهورمِن نباشد، بحث مطرح می شود که ظهور آیه در این است که همه ی جامه هایشان را بردارند یا بعضی را ؟
  در همان مورد گفتیم که ثیاب که جمع بسته شده بخاطر جمع نساء است بجای ثوب ،ثیاب گفته که نساء جمع است ،پس بر فرض که مِن نباشد استفاده ی اطلاق کردن درست نیست .علاوه برا ینکه مناسبت، اقتضای این را ندارد که فرض کنیم زن مسنّه بجز عورتینش عاری باشد ،ولو برخی از فقها گفته اند که مقصود تمام لباسهاست یعنی می شود که زن مسنه عاری باشد .
 مخصوصا با قرائت همراه با مِن که از بسیار ی نقل شده است:در این صورت شبهه ی اطلاق منتفی است چرا که من تبعیضیه می شود . و اگر بخواهد بجز و جه و کفینش را آزاد بگذارد باید از روایات استفاده نماییم:
 روایاتی پیرامون قواعدنساء :
 تفسیر برهان و نور الثقلین خیلی از روایات این باب را آورده اند اما من روایتی از وسائل [2] می خوانم : ،اولین روایتی که بنده می خوانم که من در آن است که صحیحه است و در کافی هم نقل شده است :
 روایت اول :
 از کافی شریف ،از علی ابن ابراهیم عن ابیه عن حماد ابن عیسی عن حریز ابن عبد الله سجستانی (که باید سیستانی باشد که اینها همه ثقات هستند) عن ابی عبد الله (علیه السلام) انه قرا یضعن مِن ثیابهن، (که حضرت این نحو قرائت کرده اند که): قال الجلباب و الخمار اذا کانت المراه مسنهً ، من ثیابهن .
 اینکه من ثیابهن چه ثیابی است ؟ فرموده اند : جلباب و خمار ، گفتیم جلباب لباس وسیعی که یا سرتاسر را می پوشاند مثل چادر ،ویا برخی از بدن را می پوشاند.در زمان جاهلیت که جلباب را می پوشاندند اما آن را باز می گذاشتند که سینه و گردن بیرون بود لذا از ناحیه ی خداوند متعال امر شد که جلباب را به خودتان نزدیک کنید که گردن و... پوشیده شود .
 برخی از قسمتها بوسیله جلباب پوشیده می شده ،لذا در این آیه گفته شده که زن مسن نیازی به پوشیدن جلباب ندارد ،و اگر جلبابش را رها کند و برخی از اندام مثل سینه و گردن ظاهر شود ،اشکالی ندارد .
 مقصود از خمار ، مقنعه است که مسلماً موی سر را می پوشانده است.
 اگر زن مسن استثناء شد که جلباب و خمار برایش لازم نیست، یعنی مقداری از گردن و دستها تا حدی و موها که با جلباب و خمار پوشیده می شده ، اشکال ندارد که ظاهر باشند .
 این مسئله تاحدی رایج است چون زنان پیر ،حوصله ی این پوشش همراه با جلباب و خمار را ندارند( ولو اینکه الان برعکس است و زنان پیر بهتر رو می گیرند) .
 روایت دوم:صحیحه ی علی بن ابراهیم:
 روی علی ابن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن حماد عن الحلبی عن ابی عبدالله (علیه السلام) انه قرا: ان یضعن من ثیابهن .
 در حدیث اول در وسائل مِن وجود نداشت ،در تفسیر برهان مِن ثیابهن است ،البته به خود کافی هم که مراجعه کردم مِن نداشت اما نسخ مختلف است و به ذهن می رسد که اینجا مِن وجود دارد و راوی عنایت دارد که حضرت اینچنین خوانده اند ،که قرات متقنی باید باشد .
 احتمال سقوط مِن در روایتی که مِن در آن ذکر نشده وجود دارد .
 (قال الخمخار و الجلباب): که باز اینجا خمار و جلباب را گفته اند( قلت بین یدی من کان؟)پیش چه کسی جایز است؟( فقال بین یدی من کان) پیش هر کس اشکال ندارد البته بشرطی که غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ باشد.
  مثلا امکان دارد که چادر را انداخته و بقیه را آرایش و زینت زده باشد وَأَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ ،البته اگر این را ظاهر نکنند و حجابشان را حفظ کنند بهتر است .
 إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آَبَائِهِنَّ أَوْ...... [3]
 آن زینتی که زنها حق دارند اظهار کنند إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وجه و کفین مراد است ، برخی زینتهها هستند که جایز است اظهارشان لذا نمی توان گفت که پیز زن به هر نحو بتواند ظاهر شود .
 لذا روایت اول روایت محمد بن مسلم عن ابی عبد الله (علیه السلام) فی قوله عز و جل، فی و القواعد من النساء: (سوال می کند) ما الذی یصلح لهن ان یضعن من ثیابهن ؟کدام و چه جامه ای است که می توانند آن را در آورند ؟
 اما اینکه من ثیابهن سوال کرده دال بر این نیست که من در آیه باشد بلکه این نحو می فهماند که مراد حضرت چیست : (قال الجلباب )،اسمی از خمار برده نشده است و تنها جلباب ذکر شده است
 روایت سوم:
 روایت دیگر که روایت چهارم کتاب است و روایت سوم این باب:
  عن ابن ابی عمیر عن محمد ابن ابی حمزه ثمالی عن ابی عبد الله (علیه السلام) القواعد من النساء ان یضعن من ثیابهن قال تضع الجلباب وحده ،که تنها می تواند جلباب را نپوشد که این روایت و روایت محمد ابن مسلم قید وحده دارند که فقط می توانند جلباب نپوشند و بقیه ی لباسها از این حکم استثنا هستند .
 روایت چهارم:
 طایفه ی دیگر روایاتی هستند که قیدی در آن ذکر شده است (روایت ششم کتاب):
  روایت محمد بن فضیل عن السباع کنانی قال سالت اباعبد الله (علیه السلام) عن قواعد من النساء ، الذی یصلح لهن ان یضعن من ثیابهن فقال (علیه السلام):الجلباب الا ان تکون امه، فلیس لهن ان یضعن من خمارها.
  اگر زن مسنّ (وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ)آزاد است، تنها جلباب را می تواند نپوشد و اگر کنیز است خمار هم استثناء شده است و کنیز در اینجا آزادیش بیشتر است.
 با توجه به اینکه محمد بن مسلم مشترک بین ثقه و غیر ثقه است اگر بخواهیم بین دو روایت جمع کنیم ، بین کنیز و حره تفصیل قائل می شویم. لذا روایاتی که جلباب در آنها باشد، مال حره است و آنها یی که هم جلباب و خمار دارند باید مال کنیز باشند.
 نظر استاد :
 این توجیه خوبی نیست چون روایاتی که هر دو را ذکر کرده است ، تفسیری ندارند در روایاتی که ذکر شده است ،تاخیر از بیان می شود و امام (علیه السلام) جواب می دهد من کان... که در روایت داشتیم صحبتی از تفصیل نیست ،لذا اینکه ما این روایت را حمل بر کنیز کنیم حمل بر نادر است .
 نتیجه این است که این روایات را حمل بر استحباب کنیم که بالاتفاق می تواندجلباب را بپوشاند اما بهتر این است که سر پوشیده باشد و آن روایاتی که جلابب تنها ذکر شده حمل بر افضل است.مانند: اغتسل یوم الجمعه و لا باس بتغسیل یوم الجمعه.
 لذا بین روایات جمع عرفی ایجاد می شود که برداشتن جلباب جایز است اما بهتر است که به جلباب تنها اکتفا کند و خمار هم تجویز شده است .
 اما حکم به اطلاق(که تمام خمار و جلباب و سایر ثیابش را نپوشاند) مشکل است کما اینکه برخی از فقها فرموده اند .


[1] - ( النور : 60 )
[2] - کتاب نکاح باب 110 ابواب مقدمات نکاح و آدابه ج 20از چاپ جدید روایت چهارم
[3] - ( النور : 31 )

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo