< فهرست دروس

درس تفسیراستاد مروارید

89/07/21

بسم الله الرحمن الرحیم

 تفسير آيه لاتنکحوا مانکح آبائکم من النساء الا ما قد سلف انه کان فاحشه و مقتا
 
 الحمد لله رب العالمین صلی اله علی محمد و آله الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
 خوب صحبت در آیه مبارکه بود و لاتنکحوا مانکح آبائکم من النساء الا ما قد سلف انه کان فاحشه و مقتا
 توضیحاتی در رابطه با آیه کریمه دادیم که ما حصل ظاهر آیه این شد که آن زنهایی که پدران تزویج کردند آن زنها بر فرزند حرام است زوجه پدر منکوحه عبد معقوده عبد زوجه عبد اینها عبارت اخری از یک مطلبه که استفاده می شود از ظاهر آیه کریمه و بعد یک فروعی درباره آیه ذکرکردیم از جمله درجلسه قبل و عرض شد که این آبائی که در این جا آمده اعم است از آباء مع الواسطه و یا آباء بلا واسطه پدر ، پدر پدر، جد ، خلاصه خود اب یعنی فردی که از نطفه او فرزندانی متولد می شوند چه با واسطه چه بدون واسطه و عرض شد که بعضی روایات هم این را تایید می کند که روایت را خواندیم ، اتفاقا مورد استدلال آیه کریمه در ارتباط با سادات جد مادری می شود یعنی سادات از طریق حضرت زهرا (سلام الله عليها) متصل می شوند به پیامبر(ص). و به همین آیه کریمه استدلال شده بود که ازواج پیامبر بر ذریه پیامبر از حضرت زهرا(سلام الله عليها) حرام است. این جهت فعلا فقها هم مورد اشکال نیست .
 فرع دیگری که دررابطه با آیه مطرح است. شاید آن دفعه هم اشاره شد بحثی است که اگر مردی با زنی زنا کند این زن مُزنیٌ بها بر پسر آن مرد حرام است یا نه؟ این به لحاظ فقهی مورد اختلاف است چون در رابطه با آیه کریمه صحبت می کنیم در جواهر از مجمع البیان مرحوم طبرسی و قبل از ایشان از تبیان شیخ طوسی نقل کرده اند حرمت اینها را و استدلال اینها را به آیه کریمه که به آیه هم استدلال شده .در ذیل آیه کریمه سوره نساء استدلال کرده اند به (لاتنکحوا ما نکح آبائکم من النساء) که لا تنکحوا ما نکح اقتضاء می کند که آن زنی که موردزنا واقع شده منکوحه عبد صادق است و لاتنکحوا شامل این هم می شود. نکاح نکنید آن زنهایی را که پدران شما نکاح کرده اند،کانّه پایه استدلال این است که مانکاح را بایدیا خصوص وطی معنا کنیم ، لاتنکحوا ما نکح یعنی لاتنکحوا ما وطئ ، من وطئ آبائکم و یا قارب آبائکم یاباید مثلا به معنی اعم بگیریم از وطئ و تزویج که اگر یکی از این دو تا مطلب را بپذیریم خوب جابرای استدلال به آیه است ولی قبلا بحث شد که ظهور آیه کریمه به سبب مقام و سایر استعمالاتی که ماده مانکح و انکح امثال اینها درآیه کریمه ذکر شده و روایاتی که در تفسیر آیه ذکر شده این جور برداشت شد که لاتنکحو ما نکح مراد تزویج است لاتتزوجواما تزوجه آبائکم من النساء چون خودلاتنکحوا اول در آن بحثی نیست لاتنکحوا مانکح آبائکم مرادش این نیست که شما مقاربت نکنید با آن کسانی که پدران شما مقاربت کردند بحث در این است محرمات تزویج را دارند صحبت در این نیست که بخواهندیک کسی را که پدر تزویج کرده شما با آن مقاربت نکنید چه تناسبی دارد که تزویج آن اشکال ندارد فقط شارع ناظر به حکم مقاربت دارد این بعید است از سیاق آیه که لاتنکحوا اول را حمل کنیم که لاتتعوا این تناسبی ندارد، که مثلا به آن مس نکنید، که صحبت حرمت مقاربت باشد. تبعا لاتنکحوا اول به معنای همان لاتتزوجوا است، به این مناسبت دیگر آن ما نکح آبائکم به همین معنا خواهد بود، یعنی لاتتزوجواما تزوج آبائکم
 ما اگر بخواهیم ما نکح را فقط معنی مقاربت معنابکنیم که با سیاق اول جور نمی آید به اضافه که اصلامخالف باروایات هم است یعنی رویاتی که درذیل آیه کریمه آمده است همش درباره تزویج است من جمله آن روایتی که از اولاد حضرت زهرا (س) وارد شده بود که حضرت احتجاج می کنند، که ازواج پیغمبر برای ما یعنی ائمه حرام است استدلال به آیه کریمه می کندآنجا صحبت تزویج است نه صحبت مقاربت آن هم ازواج آن نه کسانی که پیغمبر با آنها مقاربت کرده ، البته زواجات پیغمبر با آنها مقاربت هم می شده اما آن چه که تکیه شده با آن تزویج است در روایات هم همین آمده که ازواج پیامبر با آنها تزویج ائمه(ع) حرام است. چون مشمول ما نکح آبائکم پس مانمی توانیم معنای مانکح را اختصاص بدهیم به وطی معنی اعم هم خیلی وجه روشنی ندارد چون معنای جامعی ندارد معنی جامع بین وطی تنها و زوجیت یک جوری که خواسته باشه شامل شود مزنیه بهارا جامعی ندارد بله جامعش این است که هر زنی که موطوئه واقع بشود چه به زنا و چه به غیر زنا و چه به تزویج
 ( کل امرئه موطوئه سواء کان متزوجه او غیر متزوجه ) خوب این باروایات جور درنمی آید با خود کلمه نکاح هم که انصراف(مانکح به تزویجه) با این خیلی تناسب ندارد و با با لا تنکحوا هم تناسب ندارد که لاتنکحوااول هم به معنی تزویج بود. و لذا نوعا فقها و اینها استضهار می کنند از آیه کریمه که این لاتنکحوا ما نکح هر دو در باره تزویج است یعنی لاتتزوجوا ما تزوجا آبائکم از این جهت استفاده حکم از آیه کریمه حکم زنا را بخواهیم از آیه کریمه استفاده بکنیم این محل اشکال است فقط مسئله ای که هست بحث روایی در این جا مطرح است.
 پس ما نمی توانیم به آیه استشهاد کنیم یعنی آیه روشن نیست در این مطلب حد اقل ظهوری ندارد که بخواهد تمسک بشود، روایات در این جا هست که آن خودش بحث مفصلی دارد، که آیا اموری که به مساهرت حرام است در فقه چیزهایی به خاطر مساهرت حرام می شود مثل مادر زن ، دختر زن و زن پسر و زن پدر که چهار عنوان است بحثی است در فقه که آیا زنا جای مساهره را می گیرد چون این احکام مربوط به زوجه است ،
 مثلا می گوئیم حلائل ابنائکم حلیله این یعنی زوجه این یا امهات نسائکم مادرهای زنهایتان ربائبکم ( دختر زن)
 این چهار تا مریوط به زوجه است بحث فقهی این است که آیا وطی غیر مشروع صفاح و زنا در این جا جای زوجیت می نشیند یا نه این بحث کلی آن است که اگر ما گفتیم جای زوجیت می نشیند معنایش این است که این چهار عنوان بر زنا هم مترتب می شود، فرض کنید مثلا می گوئیم حلیله این یعنی زوجه این بر انسان حرام است خوب اگر زوجه این نبود ابن با یک زنی العیاذ بالله زنا کرده خوب این زنی که پسر انسان با آن زنا کرده بر پدر حرام می شود یا نه ؟ که آیا زنا جای زوجیت را می گیرد یا نه؟ و همین طور در مادر زن، فرض کنید یک شخصی با یک زنی زنا کرده آیا جایز است مادر آن را بگیرد یا نه؟ همین طور دختر زن حرام است حالا با یک زن زنا کرده آیا دختر آن هم حرام است؟ صحبت روی مزنی بها است که جای آن می خواهد بنشیند. یک مثال بزنم تا مطلب روشن بشود یک نفر با دختری ازدواج می کند که زنازاده است مادرش زانیه است آن مادر زن او محسوب می شود ظاهرا محرم هم هست این از محل بحث ما خارج است ما می خواهیم زنا را جای زوجیت بنشانیم دقت فرمودید این محل اختلاف است بین فقها که آیا زنا جای زوجیت می نشیند یا نه ؟ این مورد کلام است که بحث ما هم هست البته روایات در این جا مختلف است و تقریبا یک نحو تعارضی بین روایات هست
 ولی مثل صاحب جواهر و خیلی از اعاظم قائل به حرمت شدند و فتوا دادند که اگر کسی با زنی زنا کند دختر او و مادر او حرام می شود یا در این مسئله ما نکح ما آبائکم اگر پدر انسان با یمک زنی زنا کرد بر فرزند حرام است اینها را مثل صاحب جواهرفتوا داده اند به خاطر بعضی از روایات که هست که خوب روایات تعارض دارند بعضی احتیاط واجب دارند و بعضی احتیاط مستحب مثل آقای سیستانی ظاهرا روایات معارض را اخذ کردند روایات مانعه را حمل کردند بر کراهت و استحباب ترک امثال اینها در هر حال چون مربوط به آیه کریمه بود فقط همین مقدار خواستیم عرض کنیم و لو فقها استدلال به آیه کردند ولی استدلال به آیه در این جا روشن نیست در آن روایاتی هم که در باره حرمت آمده اشاره به آیه نشده دقت فرمودید خود این حکم مستقل فقهی است که محل کلام و اختلاف مي باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo