< فهرست دروس

درس تفسیر استاد مروارید

88/11/07

بحث نکاح

جلسه:یازدهم

بحث‌درموردآیه شریفه«وَ أَنكِحُواْ الْأَيَامَى‌مِنكمُ‌ْ‌وَ‌الصَّالِحِينَ‌مِنْ عِبَادِكمُ‌ْ وَ إِمَائكُمْ[1]»بود.

خلاصه جلسه گذشته این بود که مراد ازآیه این است که«به نکاح درآورید پسران ودختران مجرد خود را »ومنظوراز«ایامی» مرد یا زنانی است که همسرندارند و«انکحوا» فعل دو مفعولی است که یک مفعول آن در اینجا حذف شده است.

بحث درمورد مفردات آیه بود. فعل «انکحوا» به لحاظ هیأت ، امر است و دراين مقام دوبحث مطرح است:

بحث اول:

مخاطبین‌این‌امر(به‌نکاح‌درآورید دختران وپسران خودرا)چه کساني هستند؟

گفته شد که به مناسبت حکم وموضوع ،طبع مطلب این است که مخاطب این امر،اولیاء دختران وپسران هستند چه اولیای شرعی باشد یا اولیای عرفی ،اگر پدری هست،خطاب متوجه پدران است ؛ پدر،جد وگاهی که پدرنباشد،کسی که ولایت عرفی دارد مثل عمویی که سرپرستی آن فرزندان را دارد.

درهرصورت مرادازاولیا،اولیای شرعی وعرفی است که اینها مأمور هستند مردان وزنان مجرد راکه تحت حمایت خود هستند تزویج کنند ومراد «اولادکم» نیست بلکه «ایامی» است یعنی مردان وزنان مجرد خود را که تحت حمایت شما هستند واین خطاب به اولیا است و در مورد « والصالحین من عبادکم وامائکم» خطاب آیه به موالی است که بنده ها سرپرستی شان با موالی است.

بحث دوم:

آیا ازاین امر،وجوب استفاده می شود؟ به یک تعبیردیگری اگربخواهد بحث منظم شود ،دو بحث مطرح می شود :

1- آیا ازاین آیه کریمه ،ما می توانیم حکم نکاح را استفاده کنیم به لحاظ محبوبیت یا وجوب یعنی بگوییم ازآیه کریمه استفاده می شود که نکاح در شریعت، امرواجبی است ویا حداقل امرمحبوب وراجحی است؟

2- حکم انکاح (به نکاح درآوردن) که ازآیه استفاده می شود که لازم باشد یامحبوب باشد؟ به تعبیر دیگر بگوییم این که از آیه استفاده می شودوظیفه ای درارتباط با اولیاست چون خطاب به اولیااست ومدلول مطابقی هم دررابطه با اولیا است (وانکحوا الأیامی) وبحث مطرح می شودکه امروجوبی است یا ندبی؟ یعنی آیا اولیا وظیفه دارند به نحو وجوب که «ایامی» را به ازدواج درآورند یا این کاربه لحاظ شرع، مندوب ومطلوب است؟

اگربخواهیم جمود کنیم برظاهرامر، ظهور امر در وجوب است و قرينه اي براستحبابش نیست، بنابراين اولياء موظفند به این که اقدام کنند برای نکاح وتزویج الأیامی ، درکلمات دیگران مثل مرحوم محقق اردبیلی«ره» و... به عنوان قدیقال ، گفته شده ولو ظهور امر در وجوب است ولی کانه قائلی نداریم به این که به عنوان تکلیف وجوبی مطرح شده باشد که بر اولیا این کار لازم باشد واین کار را بکنند کأنّ این ادعا یک نحوه شهرتی بر خلاف است که مطلوب است و اگر اولیا براین کار اقدام نکردند یک واجبی را ترک کرده باشنداصلاً این روشن نیست اما جای آن است که انسان بگوید چه اشکالی دارد کما این که احتمال داده شده که اگر شما بگویید ظهورامر دروجوب است حال اگرپدری تمکن دارد ومی تواند از جهت مالی فرزندش را تأمین کندوفرزندش تمکن مالی ندارد،کسی قائل شود که از وظایف شرعی پدر این است که اقدام کندبه ازدواج فرزندش ، باحفظ شرائط تکلیف وچه بسا این مسأله ارتباط پیدا کند با مسأله وجوب نفقات وبحث مطرح است که آیا برپدر واجب است که مثلا نفقه تزویج پسرش را فراهم کند؟ آیا این جزء نفقات واجب است؟ ویا نسبت به دخترها که آیا برپدر واجب است که نفقه تزویج دختر را ادا کند به نحو وجوب شرعی؟ چون عرفی که هست وعرف ، پدرها را مسئول می داند ، اما در شرع مطرح است که آیا خرج دامادی پسر جزنفقات واجب است یا نه؟ که انشاء الله در بحث نفقات واجب آنرا مطرح می کنیم، ولی در هرحال این آیه کریمه بی ارتباط باآن بحث نیست وفعلاً درحکم خود نکاح بحث را مطرح کردیم ولی اگر از آیه استفاده شود، نسبت به اولیا که تکلیف دارند که مقدمات نکاح فرزند را فراهم آورند، طبیعتاً این جزء نفقاتی است که پدری می تواند آن را انجام دهد.و احتمال دارد که مراد آیه ، کل مومنین باشد که همه مجردین را به تزویج درآورند ولی قدرمتیقن نسبت به اولیاء است.

مثلا طبیعت مقاتله ازوظایف حاکم است واین طورنیست که همه مسلمین اسلحه بردارند وبه جنگ روند ولوخطاب به مومنین باشد ولی چون طبیعت حکم ولایتی، حکومتی است لذا می گویند که حاکم شرع مأمور است که این کاررا انجام دهد ولی درمسأله نکاح این طور نیست . مسأله نکاح یک مسأله شخصی است وطبعاً باید مخاطب به تناسب موضوع وحکم عمل کند که مخاطب چه کسی است وتناسب حکم وموضوع چه اقتضا می کند وآن چه که فعلاً فقها مطرح کردند و در کلمات آنها هست این که خطاب مربوط به اولیا است؛ چه اولیاءعرفی وچه اولیاء شرعی وفعلاً بیش از این نمی توانیم استظهار کنیم.

سوال:آیا علما وفقها هم جزء اولیاء مطرح می شوند؟

جواب:فقیه جزءاولیا مطرح می شود اما نسبت به اموراجتماعی و... ولی نسبت به امورشخصی نه،و معلوم نیست ولایت که هست مربوط به همان امورسیاسی ، اجتماعی به همان دایره وسیعش یا اختلافاتی که هست ولی هیچیک ازعلما قائل نیستند که ولایت برامورشخصی دارد تصریح کردند.

سوال:پس چرا درسیره عملی اهل بیت «علیهم السلام» آمده است که حضرت علی «علیه السلام» برای زنان بیوه ،شوهر وهمسرپیدا می کردند؟

جواب:آن‌مسئله‌دیگری است چراکه ولی نسبت به اشخاص بی سرپرست این وظیفه رادارد،ولی نسبت به افرادی که خودشان سرپرست دارند که امام علیه السلام این کاررا نمی کردند چراکه زنی که سرپرست نداشت به حضرت مراجعه می کردویا مرد تنهایی به حضرت پناه می آورد وحضرت آن ها را به تزویج هم درمی آوردند.(السلطان ولی من لاولی له)امافرض کنیدکه پدری هست واموال طفلش زیرنظر اوست آیاحاکم شرع حق دارد دراموال اودخالت کند؟خیر هیچ کس قائل به دخالت حاکم شرع دراین موردنیست.

پس مقام اول درارتباط بااین است که آیاتکلیف نسبت به اولیاء ثابت است یانه؟ازجهت ظهورآیه بعدی نداردکه انسان برای اولیاء وپدرها وامثال اینها که سرپرست افرادی می باشند نسبت به آن ها تکلیفی اثبات کندکه باشرایط خاص خودش نسبت به تزویج ایامی بی تفاوت نباشند.

مقام دوم بحث که بیشترروی این جهت بحث مطرح می شوداین است که حکم خودنکاح از آیه شریفه استفاده می شودیاخیر؟ازآیه شریفه استفاده می شود که نکاح امرمحبوب است یاواجب؟

علمااین طورمطرح کردندکه ظهور عرفی(انکحوا) دراین است که خودنکاح حداقل امرمطلوبی ومستحبی است درنزدشارع، واومی خواهدکه آن امرانجام شود وبه همین دلیل اولیاء را امربه نکاح کرده است،یعنی ازامربه نکاح محبوبیت خودنکاح استفاده می شود.

درجواهر[2]به بیان علمی این طور استظهار می کنند:

فإن أمر الأولياء شرعا أو عرفا والسادات بانكاح الأيامى أي العزاب من الأحرار مطلقا وخصوص الصالحين من العبيد والإماء والترغيب فيه ليس إلا لفضيلة النكاح ورجحانه في نفسه ، وكون الانكاح سببا لوجوده ومؤديا إلى حصوله،فلو لم يكن النكاح مندوبا إليه ولا مرغبا فيه لزم أن يكون مقدمة المباح مندوبة من حيث إنها مقدمة له، وفساده ظاهر این که خداوندمتعال اولیاء را امرکرده است که ایامی رابه نکاح درآورید،معلوم است که خود نکاح فضیلت دارد وامرراجحی است چراکه انکاح سبب وجود نکاح می شود؛یعنی این که مثلامااحتمال دهیم که شاید نکاح امر محبوبی نباشد ولی خودانکاح محبوب باشدوشارع به اولیاء بگویدکه بر شمالازم ویامستحب است که تزویج ایامی رامحقق کنید این ازسیاق آیه فهمیده نمی شودومستبعداز فهم عرف است وبلکه صاحب جواهر فرموده اندکه مقدمه امرمباح معنا نداردکه به لحاظ مقدمیت محبوب باشد.بالاخره اگر مولا سبب حصول شیئی راامرکند (ذی المقدمه)تاآن کار واقع شود(مقدمه)،ودرواقع وقتی به مقدمه امرشود به لحاظ مقدمیت این حتما دلالت دارد براین که ذی المقدمه محبوب است .

بحثی که در اصول مطرح می شود دررابطه باوجوب مقدمه ،عکس این مطلب است وآن این که آیا وجوب ذی المقدمه یدل علی وجوب المقدمه:دررابطه بااین بحث برخی اشکال مطرح می کنندکه وجوب ذی المقدمه دال بروجوب مقدمه نیست واگروجوب هم باشد یک سنخ وجوب عقلی وارشادی وامثال اینهاست.ولی اینجا مسئله به عکس است یعنی آیا وجوب مقدمه به لحاظ مقدمیت یامحبوبیت مقدمه دلالت برمحبوبیت ذی المقدمه می کند؟

درپاسخ می گوییم که اگرمولا شیئی را به عنوان مقدمیت چیزی ازانسان درخواست کند،ظهورعرفی دارد ومعلوم است که مولا ذی المقدمه را می خواهد ودرواقع هدفش تحقق ذی المقدمه است به عنوان مثال مولایی به عبدش امرمی کندکه مقدمات پذیرایی مهمان رافراهم کن ومعلوم می شودکه پذیرایی مهمان درنزد مولا مطلوب ومحبوب است که امربه مقدمات نموده است؛یعنی ازامربه مقدمه درحقیقت امربه ذی المقدمه رااستفاده می کنیم واین مطلب از فهم عرف دورنمی باشد.

درمانحن فیه که شارع می فرماید( انکحوا) سبب ازدواج فرزندان رافراهم کنید معنایش این است وعرف می فهمدکه شارع می خواهداین زوجیت وتزویج در خارج محقق شودوالا معنا ندارد که زوجیت امری باشدکه مولا نسبت به آن بی تفاوت باشد.یعنی به نکاح وتحقق زوجیت مولا هیچ اراده ای نداشته باشدو در نزداو این امرمباح،وفعل وترکش مساوی باشدودر عین حال مقدمه اش را امر کند،این مطلب خلاف فهم عرف است.

امربه مقدمه وتزویج مختلف است چراکه گاهی اولیاء خودشان تزویج می کنندوگاهی وسایلش رافراهم می کنندو ازامر به تحقق استظهار می شودکه حداقل نکاح امر مستحب فی نفسه وراجح ،که مولا درصدد این برآمده که نکاح راواجب کند یا مستحب؟بالاخره دلالت می کندکه مصلحت ومحبوبیت در آن نتیجه و ذی المقدمه است که مولا مقدمه اش راواجب یا مستحب می کندومصلحت است نه ارشاد.مولا خواسته است که این امر انجام شود وماننداین است که مولا می خواهد نماز در خارج محقق شود وامر به وضو می کندووضومصلحتش به خاطرذی المقدمه(نماز) است وفی نفسه مطلوبیت وثواب دارد به آن ملاک ومصلحت.

به عنوان مثال:امر به نماز نسبت به صبی،وقتی مولا می گوید بچه هارا وادار به نماز خواندن کنید.ازهمین مطلب برخی مشروعیت نماز و محبوبیت آن را نسبت به صبی استفاده می کنند که وقتی به سن 7 سالگی رسیدند آن هارا وادار به نماز خواندن کنید ،پس معلوم می شود که نمازامری است که دارای مصلحت و محبوبیت می باشد حتی نسبت به صبی و همین وادار کردن ثواب دارد چون مطلوب مولاست.


[1]
سوره نور/32


[2]،
ج29،کتاب‌النکاح،ص8و9شیخ‌جواهری،جواهرالکلام،چاپ دوم،دارالکتب الاسلامیه

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo