< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

99/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: جاهل به حکم شک / شک در رکعت / شکوک در نماز

مسئله 7: «لو عرض له أحد الشكوك و لم يعلم الوظيفة فان لم يسع الوقت أو لم يتمكن من التعلّم في الوقت‌تعيّن عليه العمل بالراجح من المحتملات لو كان أو أحدها لو لم يكن، و يتم صلاته و يعيدها احتياطا مع سعة الوقت، و لو تبيّن بعد ذلك أن عمل الشك مخالف للواقع يستأنف الصلاة لو لم يأت بها في الوقت، و إن اتسع الوقت و تمكن من التعلّم فيه يقطع و يتعلّم و إن جاز له إتمام العمل على طبق بعض المحتملات ثم التعلم، فان كان موافقا اكتفى به، و إلا أعاد، و إن كان الأحوط الإعادة حتى مع الموافقة».[1]

در این مسئله، در واقع پنج فرع عنوان شده است:

فرع اول: مصلی در نماز ظهر شک می کند که سه رکعت خوانده است یا چهار رکعت، حال این مصلی گاهی حکم شک بین 3 و 4 را یاد نگرفته است.

و گاهی این فرد حکم را یاد گرفته است اما الان فراموش کرده است که باید چه کند، نمی داند نماز را قطع کند یا بناء را بر 4 بگذارد یا بناء را بر 3 بگذارد.

حال گاهی آخر وقت نماز است و اگر نماز را قطع کند، وقت اجازه نمی دهد دوباره نماز بخواند و گاهی وقت است اما سواد مراجعه به رساله ندارد و یا اهل علمی نیست که از او سوال کند.

پس اگر وقت باشد یا نباشد، این فرد تمکن از علم پیدا کردن به مسئله ندارد.

در اینجا این سوال است که مصلی چه باید کند؟

گفته شده در اینجا چند صورت دارد:

صورت اول: اگر مصلی در ذهنش 51 درصد یا بیشتر خطور می کند که بناء را بر اکثر باید بگذارد، باید همین کار را بکند و بعدش یک نماز احتیاط هم می خواند. یعنی هر طرف راجح بود، همان را انجام می دهد

صورت دوم: دو طرف 50 درصد است، نمی داند بناء را بر اقل بگذارد یا بر اکثر یا قطع، در اینجا اطاعت احتمالیه می کند و می گوید من نماز را تمام می کند به قصد عبادت.

سیدنا الاستاد می فرمایند: «لو عرض له أحد الشكوك و لم يعلم الوظيفة فان لم يسع الوقت أو لم يتمكن من التعلّم في الوقت‌تعيّن عليه العمل بالراجح من المحتملات لو كان أو أحدها لو لم يكن، و يتم صلاته و يعيدها احتياطا مع سعة الوقت».[2]

این فرع اول از مسئله است که این فرد در حال نماز است و وظیفه خودش را نمی داند، در اینجا چه باید کند که می فرمایند اگر یک طرف راجح است، اطاعت ظنیه کند و اگر طرف راجح نیست، اطاعت احتمالیه کند به قصد عبادت و نماز را تمام می کند.

پس در فرع اول در یک صورت اطاعت ظنیه می کند و در یک صورت اطاعت احتمالیه می کند و به یک طرف احتمال اخذ می کند و نماز را تمام می کند.

دلیل بر فرع اول: کبرای این حکم را در اصول خوانده اید، مراتب اطاعت بر چند چیز است: اطاعت یقینیه، اطاعت ظنیه و اطاعت احتمالیه، حال آیا عقل می گوید همه اینها کفایت می کند از اطاعت یا اینکه عقل می گوید فقط اطاعت یقنیه کفایت از اطاعت می کند.

اکثر محققین می گویند همه اینها اطاعت است اما در طول هم است، یعنی اطاعت ظنیه در صورتی اطاعت است که اطاعت یقینیه ممکن نباشد و اطاعت احتمالیه در صورتی اطاعت است که اطاعت یقینیه و ظینه ممکن نباشد.

حال در ما نحن فیه، فرد راهی برای احتیاط ندارد و اگر نماز را رها کند و دوباره بخواند، نماز قضا می شود، پس این فرد از یک طرف راهی به جز اطاعت ظنیه ندارد و از طرف دیگر حرمت قطع نماز هم وجود دارد، چون شک بین 3 و 4 از شکوک صحیحه است.

پس حکم فرع اول و دلیل بر این حکم روشن شد.

فرع دوم: این فرد نماز را تمام کرد، حال چه بکند؟ آیا واجب است برود سوال کند یا مراجعه به ادله کند تا وضع را بدند که این کاری که انجام داده است درست بوده یا خیر؟

در اینجا می فرمایند واجب است برود مسئله را یاد بگیرد، دلیل بر این حکم باید بحث شود که تعلّم احکام واجب است یا خیر و بر فرض که واجب است، چه مقدار واجب است؟ آیا مسائل مورد ابتلائیه یاد گرفتن آنها واجب است یا همه مسائل را واجب است یاد بگیرد که ما این کلی بحث را بحث نخواهیم کرد و فقط نسبت به ما نحن فیه که لازم است بحث می کنیم.

حال در اینجا یادگرفتن واجب است، چون اطاعت ظنیه مقید به عدم تمکن اطاعت واقعیه است و اطاعت احتمالیه مقید به عدم تمکن از اطاعت واقعیه و اطاعت ظنیه است، حال این فرد بعد از نماز تمکن دارد که سوال کند حکم شک بین 3 و 4، آیا بناء بر 3 است یا بناء بر 4 است.

حال بعد از یاد گرفتن گاهی مجتهد می گوید کار درست را انجام داده ای که بناء را بر اکثر گذاشتی و نماز احتیاط خواندی و نماز صحیح است و گاهی مجتهد می گوید کار درست را انجام نداده ای که در این صورت نماز را باید اعاده کند.

البته نسبت به فرض اول (که موافق واقع بوده است)، دو قول است:

قول اول: اکثر علماء می گویند نیاز به اعاده نیست و همان نماز کفایت می کند.

قول دوم: مرحوم آقای بروجردی[3] [4] و آقای خوانساری[5] می گویند باید احتیاط کند و نماز را اعاده کند.

منشاء اختلاف این است که آیا قصد جزمی در عبادت لازم است یا خیر که اگر بگوئیم لازم است، این نماز کفایت نمی کند چون قصد ظنی یا احتمالی داشته است و اگر بگوئیم لازم نیست که همین قول درست است، این نماز کفایت می کند.

پس تا به حال معلوم شد که حکم کسی که در نماز نداند حکم شکش چیست که گفتیم باید به طرف راجح اگر وجود دارد عمل کند و اگر ندارد به یک طرف عمل کند و بعد سوال کردن واجب است و اگر موافق با واقع بود، نمازش صحیح است و اگر مخالف با واقع بود، نمازش را اعاده کند.

پس تا به حال دو فرع از مسئله 7 بیان شد.

سیدنا الاستاد به فرع دوم با این عبارت اشاره می کند: «و لو تبيّن بعد ذلك أن عمل الشك مخالف للواقع يستأنف الصلاة لو لم يأت بها في الوقت».[6]

فرع سوم: سیدنا الاستاد می فرمایند: «و إن اتسع الوقت و تمكن من التعلّم».[7]

خود این فرع، دو فرض دارد که در جلسه بعد بیان خواهد شد.


[4] «لا يترك».

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo