< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

99/06/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: صورت اول / شکوک باطله / شک در رکعت / شکوک در نماز

 

مسئله 1: «الصورة الأولى: الشك بين الاثنتين و الثلاث بعد إكمال السجدتين، فيبني على الثلاث و يأتي بالرابعة و يتم صلاته، ثم يحتاط بركعة من قيام أو ركعتين من جلوس، و الأحوط الأولى الجمع بينهما مع تقديم الركعة من قيام، ثم استئناف الصلاة».[1]

 

در مرحله اول، چند اختلاف است:

 

اختلاف اول: اختلاف از حیث عدد، 3 کما فی التحریر، 8 کما فی العروه و 338 کما فی الجواهر.

 

این اختلاف، لفظی است و در واقع اختلافی نیست، چون کسی که 3 گفته است، لا بیان است و نفی 8 را نکرده است، کسی که 8 را گفته است لا بیان است و نفی 338 را نکرده است و یکی بیان است و دیگری لا بیان است و با هم اختلاف ندارند.

 

و همچنین سیدنا الاستاد در مسئله 4 از این باب، می فرمایند: «الشك في الركعات ما عدا الصور المزبورة موجب للبطلان‌».[2]

 

می فرمایند غیر از این صور صحیحه، هر شکی بود باطل است و این نظر به صور جواهر دارد.

 

یا مرحوم سید در مسئله 3 عروه می فرمایند: «الشكّ في الركعات ما عدا هذه الصور التسعة موجب للبطلان».[3]

 

معلوم است که ایشان به فرمایش صاحب جواهر نظر داشته اند.

 

ما در اینجا نظریه سید را می پسندیم و هشت مورد باید بحث شود و اینکه سیدنا الاستاد فرموده 3 مسامحه است. در اینجا قائل به 3 نمی شویم، چون بعضی از صور هشتگانه منصوص است، اگر مسئله ای منصوص شد، باید اول رجوع به نص کرد و اگر نص نبود به قواعد عامه رجوع کرد و تا زمانی که قواعد عامه هم هست، نوبت به اصول عملیه نمی رسد.

 

و همچنین 338 فرض جواهر را بحث نمی کنیم، بخاطر دو جهت:

 

1. برخی فروض طلبگی است و در واقع اتفاق نمی افتد مثل شک بین 1 و 20 یا شک بین 2 و 50 که اینها اتفاق نمی افتد و مجرد فرض است.

2. با بحث از هشت فرض، به قانون کلی می رسیم که همه موارد جواهر را شامل خواهد شد و لازم نیست تک تک را بحث کنیم.

اختلاف دوم: مشهور بین علماء در شکوک باطله، می فرمایند این شکی در این هشت مورد اتفاق افتاد، مفسد و موجب بطلان نماز می باشد.

 

مبطلٌ را قبلا معنا کردیم که مرحوم شیروانی می فرمایند کالحدث است و مشهور می گوید عدم جواز مضی است و فرق بین این دو را بیان کردیم.

 

پس معنای کلام مشهور این است که در حال شک، مضی جایز نیست، حال به مرحوم ابن بابویه نسبت داده شده است که شک در این موارد یا بعضی از این موارد، مبطل نیست و مصلی مخیر است که نماز را دوباره بخواند یا در این موارد، بناء را بر اقل بگذارد.

 

پس اگر اختلاف دوم وجود داشته باشد (برخی مثل مرحوم بهبهانی و صاحب حدائق می گویند این اختلاف وجود ندارد)، آیا این شکوک موجب بطلان است یا خیر.

 

ادله نظریه مشهور (شکوک موجب بطلان است):

 

دلیل اول: اجماعی که در کلمات برخی از فقهاء آمده است. حکایت شده است که مرحوم صدوق فرموده است این از دین امامیه است.

 

حدائق می فرماید: «لا خلاف بين الأصحاب (رضوان الله عليهم) في انه متى شك في عدد الثنائية- كالصبح و صلاة السفر و صلاة الجماعة و العيدين إذا كانت واجبة و الكسوف- و المغرب فإنه موجب لبطلانها و نقلوا الخلاف هنا عن ابن بابويه، قال في المنتهى: انه قول علمائنا اجمع إلا ابن بابويه فإنه جوز البناء على الأقل و الإعادة».[4]

 

این عبارت، عدد را از سایر عبارات، بیشتر ذکر کرده است و این عبارت کاملا خلاف را می رساند و بعد چند قرینه ذکر می کند که نسبت به ابن بابویه صحیح نیست.

 

دلیل دوم: برخی از روایات صحیحه:

 

منها: «وَ بِالْإِسْنَادِ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ السَّهْوِ فِي صَلَاةِ الْغَدَاةِ قَالَ إِذَا لَمْ تَدْرِ وَاحِدَةً صَلَّيْتَ أَمِ اثْنَتَيْنِ فَأَعِدِ الصَّلَاةَ مِنْ أَوَّلِهَا وَ الْجُمُعَةُ أَيْضاً إِذَا سَهَا فِيهَا الْإِمَامُ فَعَلَيْهِ أَنْ يُعِيدَ الصَّلَاةَ لِأَنَّهَا رَكْعَتَانِ الْحَدِيثَ».[5]

 

و روایت دیگر این باب.

 

اصرح از همه، روایات باب 2 است:

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَ غَيْرِهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا شَكَكْتَ‌ فِي الْمَغْرِبِ فَأَعِدْ وَ إِذَا شَكَكْتَ فِي الْفَجْرِ فَأَعِدْ».[6]

 

اشکالی که اینجا است این است که سیدنا الاستاد و مدعای هر نماز دو رکعتی است مثل نماز طواف و نماز صبح، نماز جمعه، نماز عید، نماز آیات و... اما این روایت فقط نماز صبح را می گوید.

 

منها: «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يُصَلِّي وَ لَا يَدْرِي وَاحِدَةً صَلَّى أَمْ ثِنْتَيْنِ قَالَ يَسْتَقْبِلُ حَتَّى يَسْتَيْقِنَ أَنَّهُ قَدْ أَتَمَّ وَ فِي الْجُمُعَةِ وَ فِي الْمَغْرِبِ وَ فِي الصَّلَاةِ فِي السَّفَرِ».[7]

 

این نماز جمعه و نماز مسافر را اضافه کرده است.

 

منها: «وَ عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَيْسَ فِي الْمَغْرِبِ وَ الْفَجْرِ سَهْوٌ».[8]

 

این روایت مرسله است و موید می باشد، معنای این روایت این است که شک حکمی ندارد و نماز باطل است.

 

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ وَ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ السَّهْوِ فِي الْمَغْرِبِ قَالَ يُعِيدُ حَتَّى يَحْفَظَ إِنَّهَا لَيْسَتْ مِثْلَ الشَّفْعِ».[9]

 

این روایت اختصاص به مغرب دارد.

 

منها: «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ وَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ وَ غَيْرِ وَاحِدٍ كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا شَكَكْتَ فِي الْمَغْرِبِ فَأَعِدْ وَ إِذَا شَكَكْتَ فِي الْفَجْرِ فَأَعِد».[10]

 

این روایت دو مورد را می گوید.

 

منها: «وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنْ حُسَيْنِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا سَهَوْتَ فِي الْمَغْرِبِ فَأَعِدِ الصَّلَاةَ».[11]

 

این حدیث اختصاص به مغرب دارد.

 

منها: «وَ عَنْهُ عَنْ فَضَالَةَ عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَشُكُّ فِي الْفَجْرِ قَالَ يُعِيدُ قُلْتُ الْمَغْرِبِ قَالَ نَعَمْ وَ الْوَتْرِ وَ الْجُمُعَةِ مِنْ غَيْرِ أَنْ أَسْأَلَهُ».[12]

 

این حدیث توسعه دارد و حضرت ابتداءا می فرمایند نماز جمعه مثل نماز صبح است.

 

منها: «وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ زُرْعَةَ بْنِ مُحَمَّدٍ (الْحَضْرَمِيِّ) عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ السَّهْوِ فِي صَلَاةِ الْغَدَاةِ قَالَ إِذَا لَمْ تَدْرِ وَاحِدَةً صَلَّيْتَ أَمْ ثِنْتَيْنِ فَأَعِدِ الصَّلَاةَ مِنْ أَوَّلِهَا وَ الْجُمُعَةُ أَيْضاً إِذَا سَهَا فِيهَا الْإِمَامُ فَعَلَيْهِ أَنْ يُعِيدَ الصَّلَاةَ لِأَنَّهَا رَكْعَتَانِ وَ الْمَغْرِبُ إِذَا سَهَا فِيهَا فَلَمْ يَدْرِ كَمْ رَكْعَةً صَلَّى فَعَلَيْهِ أَنْ يُعِيدَ الصَّلَاةَ».[13]

 

این هم مقداری توسعه دارد.

 

منها: «وَ عَنْهُ عَنِ النَّضْرِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ السَّهْوِ فَقَالَ فِي صَلَاةِ الْمَغْرِبِ إِذَا لَمْ تَحْفَظْ مَا بَيْنَ الثَّلَاثِ إِلَى الْأَرْبَعِ فَأَعِدْ صَلَاتَك‌».[14] [15]

 

این حدیث اختصاص به مغرب دارد.

 

منها: «وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ وَ الْحَكَمِ بْنِ مِسْكِينٍ عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ شَكَّ فِي الْمَغْرِبِ فَلَمْ يَدْرِ رَكْعَتَيْنِ صَلَّى أَمْ ثَلَاثَةً قَالَ يُسَلِّمُ ثُمَّ يَقُومُ فَيُضِيفُ إِلَيْهَا رَكْعَةً ثُمَّ قَالَ هَذَا وَ اللَّهِ مِمَّا لَا يُقْضَى أَبَدا».[16]

 

این حدیث هم اختصاص به مغرب دارد.

 

این روایاتی است که استدلال برای نظریه مشهور شده است و اشکال در این است که آیا می توان از این روایات یک کبرای کلی برای هر نماز دو رکعتی درست کرد یا خیر؟ اگر این اشکال دفع شد، روایات دلالت دارد و اگر اشکال دفع نشد، همان حرف مرحوم نراقی است که اتفاق دلیل عمده است.

 

پس برای نظریه اول، دو دلیل وجود دارد: اتفاق علماء و روایات.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo