< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

99/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدمات / شک در رکعت / شکوک در نماز

مسئله 1: «لا حكم للشك المزبور بمجرد حصوله إن زال بعد ذلك‌و أما لو استقر فهو مفسد للثنائية و الثلاثية و الأوليين من الرباعية، و غير مفسد بل له علاج في صور منها بعد إحراز الأوليين منها الحاصل برفع الرأس من السجدة الأخيرة، و أما مع إكمال الذكر الواجب فيها فالأحوط البناء و العمل بالشك ثم الإعادة، و إن كان الأقوى لزوم الإعادة و مفسديته‌». [1]

 

اگر قول اول که اکثر فقهاء فرموده اند درست باشد، اشکال اینکه قبل از سجدتین و بعد از سجدتین از کجا آمده است، وارد نیست و از روایات آمده است، بله این لفظ در روایات نیست اما معنای آن در روایات است و حفظ رکعت، سر برداشتن از سجده دوم است و عدم حفظ، قبل از سر برداشتن از سجده دوم است.

 

مهم این است که این نظریه اول، ببینید چه مقدار محکم است.

 

کما تری صاحب جواهر حدود 8 دلیل برای این نظریه آورده است و می گویند مفاد این ادله این است که اکمال، به رفع رأس از سجده دوم است که همان اکمال سجدتین می باشد.اکثر این ادله نا تمام است.

 

دلیل اول: متفاهم عند المتشرعه این است که به کسی که سر از سجده دوم بر می دارد، می گویند رکعتش تمام شده است، اما کسی که هنوز در سجده است و لو ذکر نمی گوید، نمی گویند رکعت تمام شده است. لذا اگر ده دقیقه در سجده دوم ذکر بگوید می گویند رکعت تمام نشده است. معنای این حرف این است که متفاهم عند المتشرعه، رفع الرأس اتمام است.

 

مرحوم صاحب جواهر نسبت به این دلیل می فرمایند: «في السجدة الثانية من أي ركعة صدق عرفا أنه دعا و أطال في تلك الركعة، كما أنه يمتثل بفعله كذلك لو كان ناذرا مثلا».[2]

 

دلیل دوم: «بل لعله المنساق إلى الذهن من النصوص الواردة في سائر المقامات المشتملة على ذكر أعداد الركعات في النوافل و الفرائض و هو الذي اختاره العلامة الطباطبائي في مصابيحه حاكيا له عن جماعة من المتأخرين و عن صريح العلامة و غيره».[3]

 

دلیل دوم که مرحوم بحرالعلوم هم فرموده این است که در اسلام است که در رکعت اول فلان سوره را بخوان، در سجده فلان را بخوان، در رکوع فلان ذکر را بخوان و تمام اینها قبل از بلند شدن سر از سجده است نه بعد از آن.

 

دلیل سوم: قاعده من ادرک؛ می گویند من ادرک رکعة من الوقت فقد ادرک الوقت. مراد از رکعت در همه جا یک معنی است، یعنی اگر سجده دوم رکعت اول را تمام کند مثلا.

 

دلیل چهارم: «و لأن الركعة من الحقائق الشرعية التي ضابطها و مرجعها إلى عرف المتشرعة».[4]

 

این در حقیقت صغرای دلیل اول است که می گوید رکعت حقیقت شرعیه دارد و باید به عرف شرعیه مراجعه کنیم که در دلیل اول بیان شد، اما صاحب جواهر دو دلیل ذکر کرده است.

 

دلیل پنجم: «و لعموم الأمر بإعادة الصلاة بالشك بين الثنتين و الثلاث و الثنتين و الأربع، بل بمطلق الشك المتعلق بالثنتين، كما يستفاد من حصر الصحة في بعض المعتبرة».[5]

 

ادله ای که می گوید شک بین دو و سه، یا دو و چهار، در صحیحه است که بعد از سجدتین است.

اینجا یک مسامحه ای است که صاحب جواهر کرده است و منظور از معتبره، روایت زراره است و باز یکی از دلایل را جداگانه صحیحه زراره ذکر کرده اند.

 

دلیل ششم: «و أيضا فأجزاء الصلاة تختلف باعتبار الانتهاء و الكمال، فالأقوال منها كالقراءة و الذكر و الدعاء تنتهي بنفسها، و لا يتوقف إكمالها على الدخول في غيرها بخلاف الأفعال، فإن الإكمال فيها لا يحصل إلا بالانتقال إلى فعل آخر، فالقائم قائم ما لم يركع، و الراكع راكع ما لم يرفع، و كذا الساجد، فان السجود فعل واحد ممتد لا يتحقق الفراغ منه إلا بالرفع، سواء في ذلك السجدة الأولى و الثانية...».[6]

 

می فرمایند ما یک اقوال صلات داریم مثل قرائت و یک افعال صلات داریم مثل رکوع و سجده و... در اقوال، به مجرد اتمام قول، قول تمام می شود، مثلا با گفتن ولا الضالین، حمد تمام می شود وارد جزء بعد شود یا خیر، اما افعال اینگونه نیست و تا وارد فعل بعد نشود، هنوز در فعل قبل است، تا بلند نشود، هنوز در رکوع است. بنابراین سجده از افعال است و اگر سجده کرده است و می خواهد صدق سجده کند، باید رفع رأس باشد و در حال قیام باشد و تا ننشسته، سجده تمام نشده است.

 

دلیل هفتم: «و‌للصحيح أو الحسن عن زرارة».[7]

 

این همان دلیل پنجم است به نظر ما.

 

به نظر ما مجموع ادله ای که این نظریه را می گوید شش دلیل است.

 

اما صحیحه زراره این روایت است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ لَمْ يَدْرِ اثْنَتَيْنِ صَلَّى أَمْ ثَلَاثاً فَقَالَ إِنْ دَخَلَهُ الشَّكُّ بَعْدَ دُخُولِهِ فِي الثَّالِثَةِ مَضَى فِي الثَّالِثَةِ ثُمَّ صَلَّى الْأُخْرَى وَ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ يُسَلِّم‌».[8]

طریقه استدلال به این حدیث جلسه بعد خواهد آمد.

 

دلیل هشتم: یک دلیل دیگر هم وجود دارد که استصحاب موضوعی و حکمی است، استصحاب موضوعی این است که قبل از گفتن ذکر و رفع رأس، شک داریم که در سجده است یا خیر که استصحاب بقاء می کنیم و استصحاب حکمی به این بیان است که اگر قبل از ذکر شک می کرد، این نماز باطل بود چون شک در رکعت دوم است و مبطل است و بعد از ذکر و قبل از رفع رأس شک می کنیم که نماز باطل است یا خیر که استصحاب بقاء حکم می کنیم

 

جواهر می فرماید: «و لأن الأصل بقاء الركعة حتى يثبت الانتقال منها و الخروج عنها، و لم يثبت إلا بالرفع، فيكون الشك قبله مبطلا، و لأن حكم الشك قبل الذكر الابطال فكذا بعده قبل الرفع، استصحابا للحكم الثابت مع عدم العلم بالمزيل».[9]

اکثر این ادله قابل مناقشه است چون با ادله لفظی که حفظ الرکعتین و... نوبت به اصل و متفاهم و... نمی شود.

مهم از این ادله، صحیحه زراره است که خواهد آمد و بعضی از ادله دیگر است که خلاصه آنها این است که قبل از رأس، فارغ از رکعت دوم نشده ایم که در این صورت باید گفت هنوز شک، شک در رکعت دوم است.

مسئله ای دیگری که دیروز اشاره کردیم، کلمه احراز در حدیث 3 باب 10 و 11 از خلل است که فرق بین این دو حدیث این است که در باب 10 در کلام امام احرز آمده است و در باب 11 در کلام راوی آمده است.

 

در روایت زراره بعد الثالث دارد که این کلمه الثالث دو احتمال دارد:

 

احتمال اول: منظور ثالث حقیقی است که واقعا خود را در رکعت سوم می بیند و شک می کند، این احتمال مراد نیست، چون در این صورت شک بین 3 و 4 می شود و شک در زائد می شود اگر یقین دارد در رکعت سوم است و همچنین جواب این فرد داده نشده است.

 

بر این اساس باید این را فهمید تا مشخص شود این استدلال صاحب جواهر بدرد می خورد یا خیر.

ادامه بحث در جلسه بعد خواهد آمد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo