< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

98/10/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شک در نماز ظهر در اثناء نماز عصر / شک در اصل نماز / شکوک در نماز

مسئله 4: «لو شك في أثناء صلاة العصر في أنه صلى الظهر أم لا‌فان كان في وقت الاختصاص بالعصر بنى على الإتيان بالظهر، و إن كان في وقت المشترك بنى على عدم الإتيان بها، فيعدل إليها».[1]

در این مسئله، بحث در این است که در اثناء نماز عصر، شک کند که نماز ظهر خوانده یا خیر، در اینجا دو فرض وجود دارد:

فرض اول: شک در وقت اختصاصی به نماز عصر

مثلا ده دقیقه به غروب خورشید (وقت اختصاصی نماز عصر) مشغول خواندن نماز عصر است و شک می کند که نماز ظهر را خوانده یا خیر.

در اینجا این فرد باید نماز را تمام کند و حق عدول نیت به نماز ظهر را ندارد، بخاطر یکی از وجوه اربعه ای (تجاوز، استصحاب، روایت سرائر و اصل برائت) که قبلا در مسئله 2 بیان شد. یعنی این فرد تکلیف به نماز ظهر در این زمان ندارد.

فرض اول: شک در وقت مشترک

مثلا دو ساعت به غروب آفتاب، شروع به نماز عصر می کند و در بین نماز عصر شک می کند که نماز ظهر را خوانده یا خیر که دو نظریه وجود دارد.

در این فرض، دو نظریه وجود دارد:

نظریه اول: اکثر بلکه مشهور فقهاء می فرمایند: در اینجا باید نیت را به نماز ظهر عدول بدهد و فرق ندارد در کجای نماز می باشد.

ادله نظریه اول:

دلیل اول: قاعده اشتغال؛ اول ظهر یقین به اشتغال ذمه به نماز ظهر در وقت دارد و در حال حاضر شک در خواندن نماز ظهر دارد و قاعده اشتغال می گوید نماز ظهر را باید بخواند و در ما نحن فیه باید نماز ظهر را مقدم کند که این تقدم با عدول نیت حاصل می شود.

دلیل دوم: استصحاب عدم اتیان جاری می باشد.

دلیل سوم: در اینجا روایاتی وجود دارد که مفاد آنها این است که از امام سوال می کند من نماز ظهر را فراموش کردم و در بین نماز عصر یادم می آید که نماز ظهر را نخواندم، در این روایات می گوید همین نماز را به عنوان نماز ظهر قرار بده، یعنی عدول از نماز عصر به نماز ظهر کن:

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا نَسِيتَ صَلَاةً أَوْ صَلَّيْتَهَا بِغَيْرِ وُضُوءٍ وَ كَانَ عَلَيْكَ قَضَاءُ صَلَوَاتٍ فَابْدَأْ بِأَوَّلِهِنَّ فَأَذِّنْ لَهَا وَ أَقِمْ ثُمَّ صَلِّهَا ثُمَّ صَلِّ مَا بَعْدَهَا بِإِقَامَةٍ إِقَامَةٍ لِكُلِّ صَلَاةٍ وَ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَ إِنْ كُنْتَ‌ قَدْ صَلَّيْتَ الظُّهْرَ وَ قَدْ فَاتَتْكَ الْغَدَاةُ فَذَكَرْتَهَا فَصَلِّ الْغَدَاةَ أَيَّ سَاعَةٍ ذَكَرْتَهَا وَ لَوْ بَعْدَ الْعَصْرِ وَ مَتَى مَا ذَكَرْتَ صَلَاةً فَاتَتْكَ صَلَّيْتَهَا وَ قَالَ إِذَا نَسِيتَ الظُّهْرَ حَتَّى صَلَّيْتَ الْعَصْرَ فَذَكَرْتَهَا وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ أَوْ بَعْدَ فَرَاغِكَ فَانْوِهَا الْأُولَى ثُمَّ صَلِّ الْعَصْرَ...».[2]

منها: «وَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع‌ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ صَلَاةً حَتَّى دَخَلَ وَقْتُ صَلَاةٍ أُخْرَى فَقَالَ إِذَا نَسِيَ الصَّلَاةَ أَوْ نَامَ عَنْهَا صَلَّى حِينَ يَذْكُرُهَا فَإِذَا ذَكَرَهَا وَ هُوَ فِي صَلَاةٍ بَدَأَ بِالَّتِي نَسِيَ وَ إِنْ ذَكَرَهَا مَعَ إِمَامٍ فِي صَلَاةِ الْمَغْرِبِ أَتَمَّهَا بِرَكْعَةٍ ثُمَّ صَلَّى الْمَغْرِبَ ثُمَّ صَلَّى الْعَتَمَةَ بَعْدَهَا وَ إِنْ كَانَ صَلَّى الْعَتَمَةَ وَحْدَهُ فَصَلَّى مِنْهَا رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ ذَكَرَ أَنَّهُ نَسِيَ الْمَغْرِبَ أَتَمَّهَا بِرَكْعَةٍ فَتَكُونُ صَلَاتُهُ لِلْمَغْرِبِ ثَلَاثَ رَكَعَاتٍ ثُمَّ يُصَلِّي الْعَتَمَةَ بَعْدَ ذَلِكَ».[3]

منها: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ أَمَّ قَوْماً فِي الْعَصْرِ فَذَكَرَ وَ هُوَ يُصَلِّي بِهِمْ أَنَّهُ لَمْ يَكُنْ صَلَّى الْأُولَى قَالَ فَلْيَجْعَلْهَا الْأُولَى الَّتِي فَاتَتْهُ وَ يَسْتَأْنِفُ الْعَصْرَ وَ قَدْ قَضَى الْقَوْمُ صَلَاتَهُمْ».[4]

منها: «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أَنْ يُصَلِّيَ الْأُولَى حَتَّى صَلَّى‌ الْعَصْرَ قَالَ فَلْيَجْعَلْ صَلَاتَهُ الَّتِي صَلَّى الْأُولَى ثُمَّ لْيَسْتَأْنِفِ الْعَصْرَ الْحَدِيثَ».[5]

و بقیه روایات این باب.

این روایات یک کبرای کلی را می گوید که صغرای آن نسیان نماز ظهر یا علم به عدم اتیان نماز ظهر است ولی ما نحن فیه مورد شک است. اما فقهاء می گویند این روایت در شک هم جاری است. به این بیان که در ما نحن فیه یک استصحاب جاری می شود و استصحاب چند خصوصیت دارد، مثل جعل المتیقن بمنزلة المعلوم، تنجیز و... حال یکی از خصوصیات این است که همان کاری که علم می کند، استصحاب هم همین کار را می کند و در ما نحن فیه به وسیله استصحاب عدم اتیان می گوئیم، شک در عدم الاتیان به منزله علم تعبدا است و وقتی علم شد، یکی از مصادیق آن روایت می شود و روایات در اینجا جاری می شود.

اشکال اول: شاید ماخوذ در این روایات، قطع موضوعی باشد و استصحاب نازل منزله قطع موضوعی نمی شود. چون کله تذکر و... علم را دخیل در موضوع دانسته است.

جواب: وقتی تذکر در مقابل نسیان قرار می گیرد، قطعا علم طریقی می باشد نه موضوعی.

نظریه دوم: مرحوم آقای حکیم و مرحوم کاشف الغطاء و مرحوم شیرازی در تعالیق بر عروه می فرمایند: در اینجا لازم نیست نیت را به نماز ظهر عدول دهد و نماز را تمام کند و صحیح می باشد و نماز ظهر اداءا و قضاءا واجب نیست.

ادله نظریه دوم:

دلیل اول: روایت سرائر می گوید که خواندن نماز ظهر در اینجا واجب نمی باشد.

دلیل دوم: قاعده تجاوز می گوید که خواندن نماز ظهر در اینجا واجب نمی باشد و با بودن این قاعده نوبت به استصحاب نمی رسد.

مرحوم نراقی در مستند به این دو دلیل اشاره کرده است اما قبول نکرده است، ایشان بعد از نقل روایت سرائر می فرمایند: «فمقتضاه و إن كان عدم الفعل مع الشك في الوقت أيضا إذا دخل في صلاة أخرى، و هو أيضا مقتضى أخبار المضيّ بعد دخول الغير»،[6] این عبارت هر دو دلیل را می گوید.

حال ما باید ببنیم دلیل حاکم بر ادله نظریه اول وجود دارد یا خیر که جلسه بعد خواهد آمد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo