< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

96/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هدي/ اعمال مني/پنجمين عمل/اعمال حج تمتع

فرع سوم از مسئله 15: فروش لباس برای هدی

سیدنا الاستاذ می فرمایند: «ولا يجب بيع لباسه كائنا ما كان».[1]

این فرع در متون فقهیه به دو نحو عنوان دشه است:

نحوه اول: «کانا ما کان» یا «مطلق الثیاب».

نحوه دوم: شرایع می گوید: «لا یجب به ثیاب تجمل فی الهدی».

سبب این اختلاف، اختلاف روایات مورد بحث است.

در مرسله علی بن اسباط، ثیاب تجمل استفاده می شود از صحیحه بزنطی، مطلق ثیاب استفاده می شود. و کسانی که می گویند ثیاب تجمل، اعتماد مرسله علی بن اسباط کرده اند و کسانی که می گویند کانا ما کان، اکتفا به صحیحه بزنطی کرده اند.

دلیل بر عدم وجوب بیع ثیاب:

در اینجا گفتیم دو قول است یا مطلقا یا به اکتفا به بیع ثیاب تجمل، حال دلیل این قول صحیحه بزنطی است: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي‌ نَصْرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُتَمَتِّعِ يَكُونُ لَهُ فُضُولٌ مِنَ الْكِسْوَةِ بَعْدَ الَّذِي يَحْتَاجُ إِلَيْهِ فَتَسْوَى بِذَلِكَ الْفُضُولِ مِائَةَ دِرْهَمٍ يَكُونُ مِمَّنْ يَجِبُ عَلَيْهِ فَقَالَ لَهُ بُدٌّ مِنْ كِرَاءٍ وَ نَفَقَةٍ قُلْتُ لَهُ كِرَاءٌ وَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ بَعْدَ هَذَا الْفَضْلِ مِنَ الْكِسْوَةِ فَقَالَ وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ كِسْوَةٌ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ هَذَا مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ‌ فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيامُ ثَلاثَةِ أَيَّامٍ فِي الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ».[2]

این روایت صحیحه است اگرچه در تهذیب[3] تا «عن احمد بن محمد» آمده و بعد از چیزی نیامده اما این حدیث در حدائق آمده «عن احمد بن محمد بن عیسی» که کلمه عیسی اضافه شده است که از نظر نقل اشتباه است چون ایشان از تهذیب نقل کرده است در حالی که در تهذیب این کلمه نیست. اما از نظر واقع صحیح است. چون از بزنطی دو احمد بن محمد، روایت دارند، یکی احمد بن محمد خالد و دیگری احمد بن محمد عیسی و به نظر می رسیده در این سند، دومی باشد.

در این روایت اگرچه فروش لباس مقدمه وجودیه هدی است و مقدمه وجودیه هدی واجب است، اما در خصوص لباس، نص می گوید که واجب نیست و قاعده در این روایت تخصیص خورده است.

اما مشکله این روایت وجود دارد و آن اینکه در این روایت آمده «وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ كِسْوَةٌ بِمِائَةِ دِرْهَمٍ» منظور چیست؟

در جواب باید گفت چند احتمال دارد:

احتمال اول: احتمال دارد منظور این باشد که اگرچه با صد درهم پول هدی در بیاید، اما لازم نیست خود را به زحمت بیندازد و مفلس شود.

احتمال دوم: احتمال دیگر این است که با این پول، نمی توان یک گوسفند خرید.

اشکال: چند قرینه است که این احتمال دوم را رد می کند:

قرینه اول: در زمان صدور روایات، گوسفند، صد درهم نبوده و شاهد روایاتی است که از امام سوال شده ما به گرانی گوسفند برخوردیم، چه کنیم و در این روایات، گرانی را به 7 درهم گفته اند.

قرینه دوم: اگر سائل می داند که با این پول نمی توانسته هدی بخرد، چرا آمده و سوال کرده؟

قرینه سوم: امام در جواب اینکه فرد می گوید لباسهایم را بفروشم، امام می گوید: شما نفقه نمی خواهی، نفقه سفر را نمی خواهی؟ حال اگر این پول قیمت گوسنفد نبوده، این فرمایش امام جا نداشت.

پس باید گفت این روایات ظهور در احتمال اول دارد و باید گفت از نظر سند صحیح است و از نظر دلالت ظهور دارد.

پس فرمایش سیدنا الاستاذ تمام است.

نکته: صحیحه بزنطی، چندین موید دیگر هم دارد:

موید اول: مرسله علی بن اسباط

این روایت مرسله و نمی تواند دلیل باشد و همچنین عمل مشهور، جبران ضعف سند کند، چون شاید مشهور به صحیحه تمسک کرده باشند.

موید دوم: اگر کسی بدهکار به دیگری باشد،آیا فروش لباس برای ادای دین لازم است؟ همه گفته اند این کار لازم نیست.

اما این هم موید است چون این بحث هم صغرویا مورد بحث است و هم کبرویا که قبلا بحث شده است.

موید سوم: روضه المتقین می گوید اگر لباس ها را بفروشد، به حرج می افتد و نمی تواند بدون لباس به وطن برگردد.

این موید صحیح نیست. چون روایات اینجا در جایی است که فرد احتیاج داشته باشد و همچنین امکان د ر بعضی از موارد فرد احتیاج نداشت باشد.

موید چهارم: این فرد واجد هدی نیست و فروش لباس واجب نیست.

جواب این موید جلسه قبل گذشت که منظور از واجد، تمکن است و فرد با فروش لباس، تمکن حاصل می شود برای او.

موید پنجم: در آیه «ما استیسر من الهدی» آمده و کسی که پول ندارد، آیه شاملش نمی شود.

جواب این موید این است که با فروش لباس، آیه شاملش می شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo