< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

95/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: منتهای وقوف/وقوف در مشعر/سومین عمل/اعمال حج تمتع

دلائل نظريه دوم:

براي نظريه دوم، به چند دليل و مويد استدلال شده است:

دليل اول: موثقه اسحاق بن عمار[1] و... كه در باب 23 از ابواب مشعر آمده و كلام نسبت به آن گذشت.

دليل دوم: استدلال به اصل عدم وجوب وقوف تا طلوع خورشيد کما فی الجواهر[2] ، در نتيجه براي منتها حد خاصي در نظر گرفته نشده است.

مويد اول: صحيحه معاوية بن عمار بنا بر مسلك جواهر كه كلمه «حتي يشرق الثبير» به معناي روشن شدن باشد و كنايه از طلوع خورشيد نمي باشد.

فیه: اين حرف خلاف حديث و طريق صدوق در علل است.

مويد دوم: روايتي كه ينابيع[3] از فقه الرضا نقل مي كند كه وقوف قبل از انفجار صبح حرام است، كه معناي آن اين است كه بعد از انفجار و روشن شدن، جايز است.

فیه: اعتماد به كتاب فقه الرضا در غايت اشكال است.

مويد سوم: صحيحه هشام بن حكم كه در اين صحيحه آمده تجاوز از وادي محسر حرام است و مراد از تجاوز، خارج شدن است. اما دخول در وادي، اشكال ندارد به اينكه وادي مستقل است و نه جزء مني است و نه جزء مشعر است. پس خروج از مشعر قبل از طلوع خورشيد جايز است و مي تواند به وادي محسر برود.

روايت: «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‌ لَا تُجَاوِزْ وَادِيَ‌ مُحَسِّرٍ حَتَّى تَطْلُعَ الشَّمْسُ».[4]

فانا نقول: تجاوز، گاهي به معناي ورود به وادي محسر است و گاهي به معناي خروج از وادي محسر است.

مهم دليل اول است و دليل دوم فايده ندارد چون دليل ديگر داريم و مويدات، نهايتا مويد هستند. پس اين احاديث، دليل كساني كه مي گويند حد مشعر، طلوع خورشيد است را رد می کند.

بعضي از فقهاء مي گويند اين احاديث نص در جواز خروج از مشعر قبل از طلوع خورشيد است.

بعضي ديگر از فقهاء مثل آيت الله خويي مي فرمايند اين احاديث دلالت بر جواز خروج ندارد نه نصا و نه ظاهرا.

ظاهرا والله العالم هر دو ادعا نادرست است، بلكه ظاهر اين روايات جواز خروج از مشعر قبل از طلوع خورشيد را مي رساند. و اين با دو ملاحظه روشن مي شود:

ملاحظه اول: واقفين در مشعر سه دسته هستند: يك گروه نزديك وادي محسر خيمه مي زنند و گروه ديگر وسط مشعر خيمه مي زنند و دسته سوم كساني هستند كه ابتداي مشعر از طرف عرفات، خيمه مي زنند. پس همه يك نواخت و يك زمان به وادي محسر نمي روند.

ملاحظه دوم: اين رواياتي كه در باب 15 مشعر است «ان افيض من جمع»،[5] در معناي افاضه اختلاف است، اكثر مفسرين و فقها و لغويين مي گويند افاضه به معناي خروج است. مرحوم آيت الله خويي مي گويند افاضه به معناي حركت از مكاني است كه فرد ايستاده است.

بنا بر معناي دوم، كسي كه آخر وارد مشعر شده است، با جمع كردن وسايل، افاضه صورت گرفته است.

 

حال ادعاي ما اين بود؛ اينكه گفته شود، اينكه روايات دلالت نداشته باشد، صحيح نيست، بر مبناي اين است كه «افاض» شامل هر سه دسته اي است كه در ملاحظه اول گفته شد. و وجهي براي تقييد اين اطلاق به دورترين يا حد وسط يا نزديكترين نقطه به وادي محسر نيست. در نتيجه روايت مي تواند دلالت بر اين داشته باشد كه بعضي از افراد كه نزديك وادي محسر هستند، قبل از طلوع خورشيد خارج شوند.

همچنين نمي توانيم بگوئيد كه اين روايت نص است، باز هم به اطلاق (شامل هر سه دسته ملاحظه اول شوند) صحيح نيست، چون جماعتي كه دورترين نقطه از وادي محسر هستند، قبل از طلوع خورشيد به وادي محسر نمي رسند، بله نزديكترين گروه به وادي محسر، قبل از طلوع خورشيد مي رسند. پس روايت نص نيست، چون معلوم نيست كه دو دسته قبل از طلوع خورشيد خارج شوند.

پس اين روايت نه نص است و نه اينكه مي توان گفت بالكل دلالت ندارد. در نتيجه كل روايات باب 15 دلالت بر جواز دارد و اين به نحو ظهور است و نتيجه اين مي شود كه به اعتبار بعضي از مصاديق دلالت بر جواز دارند.

در نتيجه بايد ببينيم صحيحه معاويه يا موثقه اسحاق، كدام معتبر است.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo