< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

95/03/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: وقوف اضطراری عرفات/وقوف در عرفات/اعمال حج تمتع

کلام در این بود اگر کسی نسیانا وقوف اختیاری عرفه را درک نکرد آیا وقوف اضطراری بر او واجب است؟ (یا می تواند بدون وقوف اضطراری عرفات به مشعر برود و وقوف اضطراری عرفه برای عذر های خارجی مانند مرض و ... می باشد)؟

معروف و مشهور می گویند: وقوف اضطراری عرفه برای ناسی اختیاری، ثابت است. بر ناسی هم واجب است که در شب دهم، در عرفات حاضر باشد.

صاحب حدائق می گوید: دلیل بر وجوب وقوف اضطراری برای ناسی نداریم.

دلیل مشهور بر وقوف اضطراری برای ناسی:

اولا: اجماعی که در ریاض آمده است که از غیر واحدی از فقها نقل شده است.

ثانیا: عموم علتی است که در صحیحه حلبی آمده است که حاصل آن این است که بر مطلق معذور از وقوف در عرفات، وقوف اضطراری بر او واجب است و ناسی نیز احدالمعذورین است، بلکه اقوی المعذورین است. چرا که ناسی اعذر از جاهل است. جاهل خطاب واقعی دارد اما خطاب ظاهری ندارد اما ناسی نه خطاب ظاهری دارد و نه خطاب واقعی.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَأْتِي بَعْدَ مَا- يُفِيضُ النَّاسُ مِنْ عَرَفَاتٍ- فَقَالَ إِنْ كَانَ فِي مَهْلٍ- حَتَّى يَأْتِيَ عَرَفَاتٍ مِنْ لَيْلَتِهِ فَيَقِفَ بِهَا- ثُمَّ يُفِيضَ فَيُدْرِكَ النَّاسَ فِي الْمَشْعَرِ قَبْلَ أَنْ يُفِيضُوا- فَلَا يَتِمُّ حَجُّهُ حَتَّى يَأْتِيَ عَرَفَاتٍ- وَ إِنْ قَدِمَ رَجُلٌ وَ قَدْ فَاتَتْهُ عَرَفَاتٌ- فَلْيَقِفْ بِالْمَشْعَرِ الْحَرَامِ- فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْذَرُ لِعَبْدِهِ- فَقَدْ تَمَّ حَجُّهُ إِذَا أَدْرَكَ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ- قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ أَنْ يُفِيضَ النَّاسُ- فَإِنْ لَمْ يُدْرِكِ الْمَشْعَرَ الْحَرَامَ- فَقَدْ فَاتَهُ الْحَجُّ فَلْيَجْعَلْهَا عُمْرَةً مُفْرَدَةً- وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ.[1]

ثالثا: اطلاق روایاتی است که می گوید: کسی که وقوف اختیاری عرفه را درک نکرده است، یاتی فی اللیل قلیلاً. این اطلاق شامل ناسی و جاهل و برودت و حرارت و مرض و هم عذر داخلی و هم خارجی است فقط از این اطلاق متعمد خارج است.

 

دلیل بر نظریه دوم: (ناسی وقوف اضطراری ندارد.)

در هیچیک از این روایات وقوف اضطراری ناسی نیامده است، پس وجوب وقوف اضطراری برای ناسی دلیل ندارد.

می فرمایند من جانب اشاره به ناسی نشده است ومن جانب آخر ناسی از مصادیق معذور نمی باشد، چرا که نسیان ناسی، از شیطان است کاری که مربوط به شیطان است، عذر محسوب نمی شود.

و كأنه بناء منه على ما قدمنا نقله عنه في كتاب الصيام‌من دعواه ان النسيان من الله (تعالى). و قد بينا ثمة ضعفه، و ان النسيان انما هو من الشيطان كما تكررت به آيات القرآن. و بالجملة فإن الناسي من حيث حصول العلم له أولا فعروض النسيان له انما هو لإهماله التذكر و عدم الاعتناء بإجرائه على البال. و من أجل ذلك يضعف القول بمعذوريته، و ان كان ظاهر كلامه هنا و كذا كلام غيره زيادة معذوريته على الجاهل.[2]

این کلام صاحب حدائق چند بُعد دارد.

بعد اول: اینکه می فرمایند که مکررا نسیان در قرآن به شیطان نسبت داده شده است.

این کلام صحیح است چراکه اقلا در سه آیه نسیان به شیطان نسبت داده شده است.

فَأَنساه الشيْطنُ ذِكرَ رَبِّهِ فَلَبِث فى السجْنِ بِضعَ سِنِينَ[3]

فَإِنى نَسِيت الحْوت وَ مَا أَنسانيهُ إِلا الشيْطنُ أَنْ أَذْكُرَهُ وَ اتخَذَ سبِيلَهُ فى الْبَحْرِ عجَباً[4]

وَ إِمَّا يُنسِيَنَّك الشيْطنُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكرَى مَعَ الْقَوْمِ الظلِمِينَ[5]

این آیات می گوید که نسیان ناسی بخاطر شیطان و فعل شیطان است.

در این آیات مباحث کلامی متعددی است که از مورد بحث خارج است.

بعد دوم: آیا این آیات دلالت بر حصر دارد، یا اختصاص به موارد خود دارد؟ انما النسیان من الشیطان مطلقا است ، یا اینکه اختصاص به مورد خود دارد؟

در این مساله سه احتمال وجود دارد.

احتمال اول: ما عن الحدائق مطلقا نسیان فعل شیطان است.

احتمال دوم: ما عن الطبرسی فی المجمع و حکی عن الحدائق که همه جا نسیان فعل خداست. خداوند انسان را به نسیان وادار می کند.

احتمال سوم: نسیان در انسانها گاهی به وسیله شیطان است و گاهی به خاطر اراده ذات باری تعالی است. و گاهی هم بخاطر امور خارجیه است مثلا فرزند او مرده است، و این موجب فراموشی شده است یا پیری موجب فراموشی می شود بلکه مطلق مشاغل وقتی از حد متعارف خارج شود موجب فراموشی می شود.

اضف الی ذلک که روایات متعدده ای داریم که معصومین علیهم السلام 5 یا 9 یا 10 چیز را از اسباب نسیان شمرده اند.

مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عَمْرٍو وَ أَنَسِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ جَمِيعاً عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ فِي وَصِيَّةِ النَّبِيِّ ص لِعَلِيٍّ ع قَالَ: يا علي : تسعة أشياء تورث النسيان : أكل التفاح الحامض ، وأكل الكزبرة والجبن وسؤر الفأرة ، وقرأة كتابة القبور ، والمشي بن امرأتين ، وطرح القملة ، والحجامة في النقرة ، والبول في الماء الراكد.. يَا عَلِيُّ تِسْعَةُ أَشْيَاءَ تُورِثُ‌ النِّسْيَانَ‌ أَكْلُ التُّفَّاحِ الْحَامِضِ وأَكْلُ الْكُزْبُرَةِ(گشنیز)وَ الْجُبُنِّ وَ سُؤْرِ الْفَأْرَةِ وَ قِرَاءَةُ كِتَابَةِ الْقُبُور وَ الْمَشْيُ بَيْنَ امْرَأَتَيْنِ وَ طَرْحُ الْقَمْلَةِ وَ الْحِجَامَةُ فِي النُّقْرَةِ(نزدیک مخچه) وَ الْبَوْلُ فِي الْمَاءِ الرَّاكِدِ يَا عَلِيُّ الْعَيْشُ فِي ثَلَاثَةٍ دَارٍ قَوْرَاءَ وَ جَارِيَةٍ حَسْنَاءَ وَ فَرَسٍ قَبَّاءَ .[6]

نظر استاد: اقوی الاحتمالات احتمال سوم است لذا کلام مرحوم صاحب حدائق که نسیان مطلقا من الشیطان است صحیح نیست اما بعد اول که فرمودند آیات دلالت بر این دارند که نسیان من الشیطان است صحیح است.

بُعد سوم کلام ایشان نیز نا تمام است بر فرض که نسیان فعل شیطان باشد، این فعل شیطان مثل فعل فلان شخصی است که نمی گذارد حاجی به عرفات برود در هر دو مورد این ناسی معذور است در اولی عمل شخصی باعث این عذر شده است و در دوم، اغواء شیطان در حدی است که این فرد از حکم عرفه فراموش کرده است لذا صاحب ریاض رضوان الله تعالی علیه فان النسیان من اقوی الاعذار. چون در نسیان رفع واقعی است بخلاف بقیه اعذار مانند اضطرار خصوصا در مالایعلمون که یقینا رفع واقعی نیست.

و إن كان تركه ناسياً تداركه ليلًا و لو إلى الفجر متصلًا به إذا علم أنه يدرك المشعر قبل طلوع الشمس؛ لما مرّ من الإجماع و الصحاح فيمن لا يتمكن من الوقوف نهاراً أجزأه ليلًا. و هي و إن قصرت عن التصريح بالناسي إلّا أنه مستفاد من التعليل في بعضها بأن اللّه تعالى أعذر لعبده [للنسيان ، فإنّ النسيان من أقوى الأعذار.[7]

پس کلام حدائق که می گوید که نسیان فعل شیطان است پس معذور نیست نا تمام است.

ظاهرا و لله العالم ما افاده سیدناالاستاد مثل سائر فقها بر معذور بودن ناسی و لزوم وقوف اضطراری تمام است. و فرقی بین وجوب وقوف اضطراری بین موانع خارجی مثل سرما وگرما و مرض و بین فراموشی حکم إما موضوعا و إما حکما نیست.

بعضی از محققین در مورد این علت مناقشه دیگری غیر ما فی الحدائق دارند.

مناقشه این است که می گویند: این جمله تعلیلیه(فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْذَرُ لِعَبْدِهِ)، علت برای وجوب وقوف در عرفات نیست. بلکه این جمله، علت برای کفایت ادراک اختیاری مشعر است. پس برای ناسی وجوب وقوف اضطرای دلیل ندارد.

به عبارت دیگر از این تعلیل استفاده می شود که وجوب وقوف اضطراری عرفه بر کسانی است که عذر خارجی مثل مرض و...داشته اند اما کسی که ناسی بوده است لازم نیست وقوف اضطراری عرفه را انجام دهد و بلکه می تواند مستقیما به مشعر برود چون فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعْذَرُ لِعَبْدِهِ.

فیه:

اولا: این کلام خلاف ظاهر علل و معالیل می باشد زیرا وقتی علتی ذکر می شود ظاهرش این است که این علت مربوط به ماقبل است و ذکر علت برای ما بعد بسیار کم است بلکه اول علت ذکر می شود بعد معلول ذکر می شود مانند لاتاکل الرمان لانه حامض.

ثانیا: بر فرض اینکه کلام شما صحیح باشد این مطلب موجب اجمال این روایت می شود لکن دلیل ما بر وجوب وقوف اضطراری بر ناسی منحصر به این روایت نیست بلکه دو دلیل دیگر نیز ذکر شد و همین دو دلیل برای اثبات مدعی کافی است.

نظر استاد:

وقوف اضطراری برای معذور است و در بین اعذار فرقی بین اعذار خارجی و داخلی و نسیان و جهل نیست.

فقط در جاهل بحث دیگری داریم که جاهل مقصر چون تقصیر کرده، لانه عامد از دائره عذر خارج است.

پس در وقوف عرفات دو وقوف است. 1- وقوف اختیاری که از مبدا تا غروب است 2- وقوف اضطراری که از مغرب تا قُبیل طلوع فجر است به مقداری که اختیاری مشعر فوت نشود.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo