< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

95/02/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مقدار رکن/وقوف در عرفات/اعمال حج تمتع

مسألة 3 الوقوف المذكور واجب، لكن الركن منه مسمى الوقوف و لو دقيقة أو دقيقتين، فلو ترك الوقوف حتى مسماه عمدا بطل حجه، و لكن لو وقف بقدر المسمى و ترك الباقي عمدا صح حجه و إن أثم.[1]

در این مساله موضوع بحث مشخص شد.

تحریر مقام و اقوال دراین موضوع بیان شد.

کلام در ادله این دو قول و ثمره این دو قول است. که علی مسلکین وقوف الی الغروب واجب است.

چه قائل شویم که مبداء از زوال است و چه قائل به این قول نشویم.

دلیل بر نظریه اول: (وجوب وقوف تا غروب)

اولا: ادعای اجماع

ثانیا: تلازم عرفیه بین دو طائفه از روایات است.

طائفه اول: تقدم الکلام که علی قولٍ وقوف من الزوال واجب است.

طائفه ثانیه: حرکت از عرفات قبل از غروب حرام است.

پس وقوف علی قولٍ از اول زوال، تا غروب واجب است. چون درروایت آمده است که در عرفات، در این زمان خاص، حضور داشته باشید.

کذالک علی مسلک آخر، وقوف از بعد زوال تا غروب واجب است.

اگر دلیل بگوید که از 1 بعد از ظهر در این مکان باشید و قبل از مغرب بیرون نروید، تلازم عرفیه است بین مبداء و منتهی این وقوف، یعنی وقوف بین الحدین واجب است.

ثالثاً: تاسی به رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز همین را اقتضاء دارد زیرا رسول الله علاوه بر وقوف در مقام بیان احکام بوده اند و ایشان از زوال تا غروب آنجا بوده اند پس مسلمانان نیز تاسیا به ایشان باید تا غروب آنجا باشند.

رابعا: روایتی است که عامه نقل کرده و به آن استدلال می کنند که در کتب خاصه نیز است که(خذوا عنی مناسککم).

علی کل حال چون این روایت معتبره نیست موید باشد.

پس چه قائل به اعتبار این روایت باشیم وچه نباشد، که نیست این روایت موید خواهد.

پس کما افاده سیدناالاستاد تبعا للمشور، وقوف بین مبداء و منتهی واجب است.

بقی فی المقام شیء: دو روایت فقها را به توهم انداخته است.

وَ قَالَ الصَّادِقُ ع وَ الْوُقُوفُ بِعَرَفَةَ سُنَّةٌ وَ بِالْمَشْعَرِ فَرِيضَةٌ وَ مَا سِوَى ذَلِكَ مِنَ الْمَنَاسِكِ سُنَّةٌ‌[2]

مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْوُقُوفُ بِالْمَشْعَرِ فَرِيضَةٌ وَ الْوُقُوفُ بِعَرَفَةَ سُنَّةٌ.[3]

توهم:

مفاد این دوحدیث عدم وجوب وقوف درعرفات است که معنای اصطلاحی(سنت) بین متاخرین استحباب است.

جواب به توهم:

اولا: هردو روایت مرسله است. هم شیخ و هم صدوق مرسله ذکر کرده اند.

ثانیا: احدی از علماء(نه عامه و نه خاصه) به این دو روایت عمل نکرده اند. فقط اختلاف در رکنیت است.

ثالثا: این کلمه فریضه و سنه در کلام متاخرین به این معنا است در حالیکه که فریضه در کلام متقدمین به این معنا نمی باشد بلکه فریضة به معنای واجباتی است که در قرآن آمده است و سنت به معنای واجباتی است که در روایات آمده است یعنی حکم مشعر در قرآن است و حکم عرفه در قرآن نیست بلکه با سنت اثبات شده است.

شاید اولین کسی که این توجیه(مراد از سنت ما ثبت بالسنة می باشد) را کرده است شیخ طوسی باشد. ولی ضرورتی به این توجیه نیست، چرا که تطبیق این توجیه با آیات قرآن محل تامل است بر فرض اینکه این کبرای کلی صحیح باشد آیا تطبقش بر عرفه نیز صحیح است یا نه؟ نیاز به بحث تفسیری دارد که اذا افضتم من عرفات دلالت بر وجوب ما نحن فیه دارد یا نه.

پس وقوف در عرفات علی مسلکین واجب است. و توهم عدم وجوب به این دو روایت مردود است.

دلیل بر نظریه دوم: (عدم وجوب وقوف تا غروب)

ما یک واجب داریم که همان مسمی است. 5 دقیقه هم واجب و هم رکن است للاصل چون نسبت به مسمی که 5 دقیقه است، که رکن است شکی نیست و زائد بر این رکن، دلیل بر وجوب نداریم. مقضای اصل برائت عدم وجوب است کما یظهر من الریاض و المستند.

فیه:

از ادله ثلاثه دانستیم که مع العلم به وجوب شکی نیست که تمسک به اصل شود.(ادله ثلاثه: ملازمه و تاسی و اجماع)

مطلب دوم: تحقیق رکنیت

آیا کل این واجب رکن است یا بعض آن؟ یعنی رکن مسمی وقوف است یا تمام این وقت رکن است؟ رکن شیء و واجب شیء آخر؟ به عبارت اخری، آیا دو حکم داریم؟ 1- حکم تکلیفی (وجوب از مبداء تا منتهی) 2- حکم وضعی(بطلان حج با ترک مسمی)

چند احتمال است.

احتمال اول: همه این زمان رکن باشد.

احتمال دوم: اصلا رکنی نداشته باشیم.

احتمال سوم: مسمی، رکن باشد.

نظر استاد: بعضی از واجب رکن است.

چون اولا اتفاق است بین عامه و خاصه که رکن در عرفات، مسمی وقوف است.

ثانیا: در روایات آمده است که من وقف فی الاراک لا حج له که در باب 23تقدم الکلام.

سه روایت در این باب داریم که حدیث 1 و 2 صحیح است و حدیث 3 که در روز چهارشنبه ادعا کردیم که ضعیف است بخاطر وجود سهل بن زیاد.

وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ:عَرَفَاتٌ كُلُّهَا مَوْقِفٌ- وَ أَفْضَلُ الْمَوْقِفِ سَفْحُ الْجَبَلِ إِلَى أَنْ قَالَ- (وَ أَسْفَلُ عَنِ الْهِضَابِ وَ اتَّقِ الْأَرَاكَ).[4]

ولی این روایت کما تری مرحوم کلینی به دو طریق نقل می کند که در یک طریق سهل بن زیاد نیست و روایت معتبرة می باشد.

ثالثا: ایضا روایات

وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَيْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ عَلِيٍّ الْحَلَبِيِّ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا وَقَفْتَ بِعَرَفَاتٍ فَادْنُ مِنَ الْهَضَبَاتِ وَ هِيَ الْجِبَالُ- فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ أَصْحَابُ الْأَرَاكِ لَا حَجَّ لَهُمْ- يَعْنِي الَّذِينَ يَقِفُونَ عِنْدَ الْأَرَاكِ. أَقُولُ: وَ يَأْتِي مَا يَدُلُّ عَلَى ذَلِكَ.[5]

وبالاسناد عن أبي بصير قال : قال أبو عبدالله ( عليه السلام ) إن أصحاب الاراك الذين ينزلون تحت الاراك لا حج لهم. رواه الصدوق مرسلا نحوه (1). قال الشيخ : يعني من وقف تحته ، فأما إذا نزل تحته ووقف بالموقف فلا بأس به ، واستدل بما يأتي[6]

به این روایات به سه طریق اثبات رکنیت شده است.

طریق اول: منطوق این روایات این است که کسی که در اراک وقوف کرده است، حج او کالعدم است. اگر وقوف در اراک کالعدم است، کسی که نه در عرفه و نه دراراک وقوف کرده، به طریق اولی حج او کالعدم است. این را مرحوم مستند مطرح کرده است.

طرق دوم: کلمه لا حج له ولو ظهور اولیه او در نفی ماهیت است. ولی ظهور ثانویه او در نفی صحت است. مراد در این روایت نفی صحت است و این عدم صحت بخاطر ترک رکنیت است. و الا اگر وقوف فقط واجب باشد، ترک واجب کرده و باید عقاب داشته باشد، نه اینکه عمل باطل باشد.

این بیان هم خالی ضعف نیست.

طریق سوم: امام علیه السلام در اینجا دو راه دارد برای بیان مطلب: اول اینکه همینطور که در روایت آمده است که لا حج له.

دوم اینکه بفرمایند که وقوف در اراک لا وقوف است.

این طریق دوم دلالت بر رکنیت نمی کند.

وهمانطور که در روایت آمده است امام راه اول را انتخاب کرده است لاحج له یا ارشاد به نفی ماهیت است و یا ارشاد به نفی صحت است لذا این حج بدون درک مسمی باطل است، پس این عمل رکن است.

اوضح از این روایات ادله جزئیت است. مقتضای ادله جزئیت این است که با ترک جزء، کل منتفی است البته ادله جزئیت در غیر مسمی تخصیص خورده است.پس مسمی رکن است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo