< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

94/12/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تقصیر در عمره تمتع/عمل پنجم/تقصیر/افعال عمره

طریق دوم برای اثبات وجب حلق در عمره تمتع در این دو مورد استفاده از کلمه عمره که در حدیث 2 و 13 از ابواب حلق و تقصیر آمده است.

وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ سَالِمِ بْنِ الْفُضَيْلِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع دَخَلْنَا بِعُمْرَةٍ نُقَصِّرُ أَوْ نَحْلِقُ- فَقَالَ احْلِقْ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص تَرَحَّمَ- عَلَى الْمُحَلِّقِينَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ- وَ عَلَى الْمُقَصِّرِينَ مَرَّةً وَاحِدَةً.[1]

قبلا گفتیم که کلمه عمره چهار فرض را شامل می شود.

عمره تمتع که ملبد و معصق نباشد.

عمره تمتع که ملبد و معصق باشد.

عمره مفرده که ملبد و معصق نباشد.

عمره مفرده که ملبد و معصق باشد.

در این حدیث امام علیه السلام در جواب می فرمایند رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای کسی که حلق کرده است سه بار ترحم کرده است و نسبت به کسی که تقصیر کرده است یک بار ترحم کرده است این بیان امام علیه السلام کنایه از تخییر بین تقصیر و حلق است لکن حلق افضل است.

بر این اساس این روایت در موارد اربعه مذکورة که ذکر کردیم دلالت بر وجوب حلق دارد الا ما خرج بالدلیل(در جائی که ملبد یا معقص نبوده است.)

و فیه:

اولا این حدیث دلالت بر وجوب تعیینی حلق ندارد- که مختار جناب شیخ بود- بلکه دلالت بر وجوب تخییری حلق دارد.

ثانیا: این حدیث اطلاق ندارد بلکه فقط عمره مفرده من عقص را می گوید زیرا در عمره تمتع و عمره مفرده بدون عصق و لبد قطعا حکمش وجوب تقصیر است -کما اینکه شیخ هم همین را می گویند- و در عمره مفرده با عصق و لبد حکمش وجوب حلق می باشد پس این روایت نباید شامل این سه فرض شود با توجه به اینکه مراد از کلمه بعمرة، عمره مفرده بوده است پس این حدیث اطلاقی ندارد تا گفته شود این اطلاق با صحیحه معاویه چه نسبتی دارد آیا عموم و خصوص مطلق است که که صاحب حدائق فرموده است یا عموم خصوص من وجه است که مرحوم نراقی فرموده است.

 

اما حدیث دوم که غالبا به آن استدلال شده است صحیحه هشام می باشد.

وعنه ، عن النضر بن سويد ، عن هشام بن سالم قال : قال أبو عبدالله ( عليه السلام ) : إذا عقص الرجل رأسه أو لبده في الحج أو العمرة فقد وجب عليه الحلق.[2]

تقریب استدلال به این روایت برای مدعی:

کلمه فی الحج او العمره اطلاق یا عموم دارد و همه اقسام چهار گانه ای را که ذکر کردیم شامل می شود لذا باید نسبت این حدیث با صحیحه معاویه سنجیده شود.

و فیه: اظن باینکه این حدیث ارتباطی به ما نحن فیه ندارد لا اقل از اینکه اجمال داشته باشد.

توضیح ذلک:

قبلا شاید ده سال پیش در بحث اقسام حج گفتیم هر گاه کلمه حج در روایات ذکر شود مراد عمره تمتع هم می باشد زیرا عمره تمتع ولو عمل مستقل است اما احد الجزئین می باشد لذا وقتی که کلمه عمره در کنار حج قرار بگیرد طبعا مراد فقط عمره مفرده می باشد و شامل عمره تمتع نمی شود و در این روایت عمره در کنار حج ذکر شده است پس کلمه عمره در این روایت ظهور در عمره مفرده دارد در نتیجه دو قسم از اطلاق خارج می شود یکی عمره تمتع با تعصیق و تلبید و یکی عمره تمتع بدون تعصیق و تلبید پس این روایت اطلاق ندارد و فقط شامل عمره مفرده می شود و حکم عمره مفرده بعدا خواهد آمد پس این روایت اطلاق ندارد تا بخواهیم نسبتش را با صحیحه معاویة بن عمار بسنجیم چه بگوییم اجمال دارد یا اختصاص به عمره مفرده داشته باشد.

خلاصه بحث این شد که دو طریقه برای اثبات نظریه مرحوم شیخ بیان شد یکی موضوعیت ملبد و معصق که ح3 و 9 و 8 بود و دیگری استفاده از کلمه عمره که ح2 و 13 بود و نتیجه این شد که در مرحله اولی از مراحل ثلاثه، کلام مرحوم شیخ طوسی ناتمام است.

اما بر فرض اینکه این روایات اطلاق داشته باشد چه باید کرد.

گفیم جمله و من عقص او لبد که در تهذیب آمده است کلام شیخ مفید نیست زیرا طبق نقل ینابیع در مقنعه کلمه قصر آمده است لذا این عبارت از جناب شیخ طوسی می باشد کما اینکه در نسخ متعدد مقنعه هم کلمه حلق نیامده است.

پس بین قدماء این فتوی منحصر به شیخ است و کسی دیگری به آن قائل نشده است اگر چه بین متاخرین قائل داشته باشد در نتیجه متقدمین به عموم این روایت عمل نکرده اند و عموم این روایت حجیت ندارد لذا دیگر نوب به نسبت سنجی بین این روایت و صحیحه معاویة بن عمار نخواهد رسید.

نتیجه اینکه لیس فی المتعة الا التقصیر بدون معارض دلالت بر وجوب تعیینی تقصیر در عمره تمتع با عصق و لبد و بدون عصق و لبد دارد خصوصا که در این روایت حصر با کلمه الا بیان شده است زیرا عمومیت، دلیل ندارد و بین حجت و لاحجت تعارضی وجود ندارد.

قبلا گفتیم تقصیر فی الجمله واجب است با توضیحی که داده شد می توان گفت که تقصیر مطلقا در عمره تمتع واجب است زیرا اگر چه چند اختلاف وجود داشت-وجوب تعیینی است یا تخییری، وجوب مطلق است یا در خصوص ملبد و معصق است- ولی همه حل شد.

نتیجه اینکه ما افاد سیدنا الاستاذ بقوله: يجب بعد السعي التقصير... و لا يكفي حلق الرأس فضلا عن اللحية [3] تمام است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo