< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

94/12/11

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شک در اشواط اثناء اشواط/سعی/افعال عمره

مسألة 12 لو شك و هو في المروة بين السبع و الزيادة كالتسع مثلا بنى على الصحة، و لو شك في أثناء الشوط أنه السبع أو الست مثلا بطل سعيه، و كذا في أشباهه من احتمال النقيصة، و كذا لو شك في أن ما بيده سبع أو أكثر قبل تمام الدور.[1]

 

فرع دوم در مساله دوازده: حکم شک در اثناء شوط

فروض شک در اثناء شوط:

شک تارة بملاحظه نقیصه است مانند شک بین 5 و هفت قبل از رسیدن به مروه و تارة بملاحظه زیادی است مانند شک بین هفت و نه قبل از رسیدن به مروه و ثالثة شک در نقیصه بملاحظة و شک در زیادی بملاحظة اخری مانند شک در هفت و نه فقط بوده است.

در کل این فروض می فرمایند سعی باطل است.

دلیل:

اولا: استدلال به صحیحه سعید بن یسار

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ سَعِيدِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ مُتَمَتِّعٌ- سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ سِتَّةَ أَشْوَاطٍ- ثُمَّ رَجَعَ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ هُوَ يَرَى أَنَّهُ قَدْ فَرَغَ مِنْهُ- وَ قَلَّمَ أَظَافِيرَهُ وَ أَحَلَّ ثُمَّ ذَكَرَ أَنَّهُ سَعَى سِتَّةَ أَشْوَاطٍ- فَقَالَ لِي يَحْفَظُ أَنَّهُ قَدْ سَعَى سِتَّةَ أَشْوَاطٍ- فَإِنْ كَانَ يَحْفَظُ أَنَّهُ قَدْ سَعَى سِتَّةَ أَشْوَاطٍ- فَلْيُعِدْ وَ لْيُتِمَّ شَوْطاً وَ لْيُرِقْ دَماً- فَقُلْتُ دَمَ مَا ذَا قَالَ بَقَرَةٍ- قَالَ وَ إِنْ لَمْ يَكُنْ حَفِظَ أَنَّهُ قَدْ سَعَى سِتَّةً- فَلْيُعِدْ فَلْيَبْتَدِئِ السَّعْيَ- حَتَّى يُكْمِلَ سَبْعَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ لْيُرِقْ دَمَ بَقَرَةٍ.[2]

کیفیت استدلال:

حضرت می فرمایند اگر حافظ اقل هستی سعی صحیح است مثلا اگر یقین دارد شوط ششم را انجام داده است و شک در انجام شوط هفتم دارد سعی صحیح است.

توضیح ذلک:

ما دو نوع متیقن داریم یک متیقنی که قابل اشاره است مثل اینکه می دانم این ظرف خاص نجس است و یک متیقنی داریم که مردد است و قابل اشاره نیست مثل اینکه اصل نجاست را می دانیم اما نمی دانیم کدام ظرف نجس است حال در این روایت حضرت متیقنی را ملاک قرار داده اند که متیقن قابل اشاره باشد در این صورت شخص حافظ محسوب می شود اما اگر متیقن داشته باشد ولی قابل اشاره نباشد این شخص حافظ نیست و سعیش باطل است و در فرض ما نحن فیه متیقن قابل اشاره نداریم لذا سعی باطل است.

مراد امام علیه السلام در این روایت حفظ طرف اقلی است که بتوانید به آن اشاره کنید نه متیقنی که از دوران بین شیئین باشد.

فرق است بین اینکه فقط متیقنی باشد یا متیقنی باشد که قابل اشاره باشد.

حضرت می فرمایند هر گاه ساعی متیقن مشخص دارد که می تواند به آن اشاره کند متیقن را ملاک قرار دهد و مشکوک را انجام دهد.

حدائق شک را معنا کرده اند ماحصل این است که اگر اقل مشار الیه است سعی صحیح است و الا باطل است.

(اقول: در جلسه درس اشکال شد که همیشه در جائی که دوران بین اقل و اکثر است ما یک متیقنی داریم که قابل اشاره است و قیاس به متیقن در متباینین، قیاس مع الفارق است کما اینکه در جلسات قبل حضرت استاد صحیحه سعید بن یسار را اینگونه توضیح دادند که مراد از حافظ جائی است که یقین به اقل دارد و شک در اکثر دارد و مراد از غیر حافظ شخصی است که اصلا نمی داند چند شوط انجام داده است طبق این تفسیر این روایت نمی تواند دلیل بر فرض ما نحن فیه باشد که اقل متیقن است.

لکن ممکن است به شکل دیگری روایت را تفسیر کنیم تا بتواند دلیل بر فرض مانحن فیه باشد باینکه بگوییم مراد از حافظ شخصی است که توهم کرده است سعی را تمام کرده است لکن بعدا یقین کرده است که شش شوط انجام داده است نه هفت شوط و مراد از غیر حافظ کسی است که ابتداءً یقین به هفت داشته و از مسعی خارج شده است لکن بعدا شک کرده است که شش شوط انجام داده است یا هفت شوط در این فرض امام علیه السلام فرمودند سعی باطل است و این فرض با فرض مانحن فیه تطبیق دارد زیرا ما هم در این فروض شک بین اقل و اکثر داریم فقط تنها اشکالش این است که فرض ما در بین مسعی است و فرض روایت خارج از مسعی این شک حاصل شده است. لعل این تفسیر با ظاهر روایت هم بیشتر سازگاری دارد. انتهی)

و یود ذلک ادعای اجماعی که جمله ای از فقهاء مانند مستند ذکر کرده اند.

و إن كان في الأثناء استأنف السعي وجوبا، على ما قطع به الأصحاب كما في المدارك ، بل بالإجماع كما في المفاتيح ، أو الاتّفاق كما في شرحه. لا لما قيل من وقوع التردّد بين محذوري الزيادة و النقصان و كلّ منهما مبطل ، لمنع كون الزيادة أو النقيصة المحتملة محذورا، مع أنّ الأصل عدم الزيادة.[3]

 

و یوید ذلک ما غیر واحد منهم صاحب الجواهر

بخلاف ما إذا كان في الأثناء، فإنه لا خلاف بل و لا إشكال في البطلان، لتردده بين محذوري الزيادة و النقيصة اللتين كل منهما مبطل[4]

 

گفتیم کلام صاحب جواهر موید است زیرا لقائل ان یقول که زیادی یقینی مبطل است نه زیادی محتمل کما اشار الیه المستند.

توضیح ذلک:

این محذور زمانی است که دو اصل با هم تعارض کنند مثل اطراف علم اجمالی که اصل طهارت اگر در هر دو ظرف جاری شود تعارض می کنند اما اگر در یکی اصل جاری شود مانعی از جریان نیست مثل اینکه یکی از دو ظرف قبلا نجس بوده است در مانحن فیه هم نسبت به زیادی اصل عدم جاری می شود اما در طرف اقل اصل جاری نیست.

 

بقی شیء

آیا شک بین شش و هفت در خارج قابل فرض است یا نه؟

جهت اشکال این است که اگر شک در اثناء است یا به سمت مروه می رود یا به سمت صفا می رود طبعا اگر به سمت صفا می رود باید یقین داشته باشد که این شوط ششم است و اگر به سمت مروه می رود باید یقین به هفتم داشته باشد بله اگر شک بین پنج و هفت را در زمانی که به سمت مروه می رود فرض کنیم صحیح خواهد بود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo