< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

94/11/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: نقصان سهوی در سعی/سعی/افعال عمره

دلیل نظریه دوم:- تفصیل بین قبل و بعد از نصف

دلیل اول: دو روایت در باب 85 از طواف

مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ سَلَمَةَ بْنِ‌ الْخَطَّابِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا حَاضَتِ الْمَرْأَةُ وَ هِيَ فِي الطَّوَافِ بِالْبَيْتِ وَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- فَجَاوَزَتِ النِّصْفَ فَعَلَّمَتْ ذَلِكَ الْمَوْضِعَ فَإِذَا طَهُرَتْ رَجَعَتْ فَأَتَمَّتْ بَقِيَّةَ طَوَافِهَا مِنَ الْمَوْضِعِ الَّذِي عَلَّمَتْهُ فَإِنْ هِيَ قَطَعَتْ طَوَافَهَا فِي أَقَلَّ مِنَ النِّصْفِ فَعَلَيْهَا أَنْ تَسْتَأْنِفَ الطَّوَافَ مِنْ أَوَّلِهِ‌[1]

وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُمَرَ الْحَلَّالِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ امْرَأَةٍ طَافَتْ خَمْسَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ اعْتَلَّتْ قَالَ إِذَا حَاضَتِ الْمَرْأَةُ وَ هِيَ فِي الطَّوَافِ بِالْبَيْتِ أَوْ بِالصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ جَاوَزَتِ النِّصْفَ عَلَّمَتْ ذَلِكَ الْمَوْضِعَ الَّذِي بَلَغَتْ فَإِذَا هِيَ قَطَعَتْ طَوَافَهَا فِي أَقَلَّ مِنَ النِّصْفِ فَعَلَيْهَا أَنْ تَسْتَأْنِفَ الطَّوَافَ مِنْ أَوَّلِه‌[2]

و فیهما:

اولا: هر دو حدیث ضعف سندی دارند زیرا حدیث اول اقلا لوجود سلمة بن خطاب ضعف دارد و حدیث دوم مرسله است.

ثانیا: این حدیث اخص از مدعی است زیرا این دو حدیث اختصاص به حائض دارد در حالیکه مدعی اعم از این است که ناسی حائض باشد یا نباشد.

ثالثا: این حدیث در مورد خودش تعارض بما هو اقوی دلالة و اکثر عددا می باشد که این روایات متعارضه در باب 89[3] از طواف و باب 15[4] از سعی آمده است و مفادش این است که اگر حیض در اثناء سعی محقق شد اشکالی ندارد و سعیش را تمام کند.

مرحوم خوانساری بعد از نقل این دو حدیث می فرمایند: و قد عمل بهذا المضمون جماعة من القدماء فلعلّ عملهم يكون جابرا لضعف السّند [5]

و فیه: با عمل چند نفر مانند شیخ مفید و ابوصلاح و...نمی توان گفت مشهور به این روایات عمل کرده اند.

دلیل دوم: اکمال بعد از نصف اتفاقی است زیرا اکثر علماء قائل به اکمال مطلقا می باشند و قائلین به قول دوم هم بعد از نصف قائل به اکمال می باشند پس بعد نصف اتفاقی است اما نسبت به قبل از نصف اختلافی است و دلیلی بر صحت نداریم زیرا صحیحه معاویة بن عمار معلوم نیست جمله ذیل جزء کلام امام باشد و صحیحه سعید بن یسار نیز در شوط واحد وارد شده است و دلیل بر تعدی نداریم.

فعلیه لاجل عدم الدلیل و کفایت اتمام حداقل این است که سعی را از اول شروع کند(بقصد جامع بین اکمال و استیناف)

دلیل بر نظریه سوم:

دلیل بر این نظریه ممکن است عدم الدلیل بر صحت باشد زیرا صحیحه معاویة بن عمار تقدم الکلام و اما حدیث سعید بن یسار بر فرض اینکه نسبت به تعدی از شوط واحد به چند شوط قرینه داشته باشد اما نسبت به یک شوط تعدی به نصف شوط دلیل ندارد.

نظریه استاد: ظاهرا و الله العالم نظریه اول در غایت اشکال است ولو اکثر قائل به آن باشند زیرا دلیل بر این نظریه یا صحیحه معاویة بن عمار است که تقدم الکلام باینکه شک در اینکه این جملات از امام علیه السلام است یا از جناب شیخ است مانع تمسک به روایت است زیرا شک در حجیت است و اصل عدم حجیت است و روایات باب 18 که در مورد قطع سعی بخاطر صلاة است که حدیث سوم دلالت بر وجوب اتمام دارد و شبهه ای اینکه فقط قطع سعی را می گوید جا ندارد لکن با یک روایت نمی توان گفت که ذکر صلاة از باب مثال بوده است و خصوصیت ندارد کما اینکه احادیث باب 19 که در باب قطع سعی بخاطر حاجت است دلالت بر وجوب اتمام ندارد بلکه فقط جواز قطع را می گوید.

اما نظریه سوم فی الجمله تمام است زیرا آنچه در این بحث می توان به آن اعتماد کرد صحیحه سعید بن یسار است و در این صحیحه بقرینه خارجیه-اتفاق اصحاب- می گوییم شوط واحد خصوصیت ندارد و به اشواط تعدی می کنیم و می گوییم بعد از نصف سعی باطل نیست اما نسبت به قبل از نصف دلیل بر تعدی و صحت نداریم و اشتغال یقینی یستدعی فراغ یقینی و اگر در شوط واحد قائل به صحت نشدیم در نصف شوط هم حکم همین است.

 

چه قائل به صحت شویم و چه قائل به صحت نشویم وظیفه ناسی انجام سعی است اگر خودش می تواند خودش انجام دهد و اگر نمی تواند نائب بگیرد بحث در این است که در صورت عدم تمکن دلیل بر استنابه چیست؟

یک بحث این است که دلیل بر استنابه در نسیان کل سعی چیست؟

صحیحه محمد بن مسلم با عبارت یطاف عنه دلالت بر استنابه مطلقا دارد الا اینکه از این اطلاق در صورت تمکن دست بر داشته می شود.

محمد بن علي بن الحسين باسناده عن العلاء ، عن محمد بن مسلم ، عن أحدهما ( عليهما السلام ) قال : سألته عن رجل نسي أن يطوف بين الصفا والمروة ، قال : يطاف عنه. [6]

بحث دیگر این است که دلیل بر استنابه در نسیان بعض از اشواط چیست؟

اگر صحیحه محمد بن مسلم ظهور در نسیان سعی کامل داشته باشد که ظاهرا همنطور است زیرا اظهر مصادیق نسیان سعی، نسیان سعی کامل است در این صورت چه دلیلی بر جواز استنابه وجود دارد؟

مرحوم نراقی دو دلیل اقامه کرده است.

اولویت به این بیان که اگر استنابه در کل جایز باشد بطریق اولی استنابه در بعض اشواط جایز است.

و فیه: در همه ابواب این حرف قائل ندارد مثلا کسی نگفته چون کل نماز قابل استنابه است در دو رکعت از نماز هم استنابه جایز است(لعل قیاس مع الفارق باشد نماز مرکب ارتباطی است بخلاف سعی علی قول).

من جهة کفایت سعی ناقص دلیلی ندارد بلکه خلاف اجماع است و من جهة اخری تکلیف ناسی به اتیان قطعا ساقط است زیرا در صورت تعذر تکلف بمالایطاق است و اگر تعسر دارد قاعده لاحرج دلالت بر عدم وجوب ندارد جمع بین این دو جهت به این است که بگوییم نائب بگیرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo