< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

94/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موالات در سعی/سعی/افعال عمره
مسألة 6 يعتبر عند السعي إلى المروة أو إلى الصفا الاستقبال إليهما، فلا يجوز المشي على الخلف أو أحد الجانبين، لكن يجوز الميل بصفحة وجهه إلى أحد الجانبين أو إلى الخلف، كما يجوز الجلوس و النوم على الصفا أو المروة أو بينهما قبل تمام السعي و لو بلا عذر.[1]
تقدم الکلام در مساله سوم از سعی باینکه آیا رفع نجاست خبثیه در حال سعی مستحب است یا نه؟
طرق اثبات استحباب تقدم الکلام، طریق چهارم- که لعل بهترین طرق بود- حدیث سوم از باب 89 بود که کلمه اغتسلت در این حدیث آمده است تقریب استدلال به این کلمه ایضا تقدم الکلام در این ارتباط دو رایت دیگر وجود دارد.
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَائِضِ تَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَقَالَ إِي لَعَمْرِي قَدْ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَيْسٍ- فَاغْتَسَلَتْ وَ اسْتَثْفَرَتْ وَ طَافَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَة[2]
ح1 باب 84 و ح6 که لعل این دو حدیث اوضح از حدیث سه از باب 89 باشد دلیل بر اوضیحت این است که کلمه اغتسلت در این دو حدیث در کلام امام علیه السلام است اما در حدیث سوم در کلام امام علیه السلام نیست و حداقل امر، استحباب است.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ صَبِيحٍ وَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ وَ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ كُلُّهُمْ يَرْوُونَهُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ الْمَرْأَةُ الْمُتَمَتِّعَةُ إِذَا قَدِمَتْ مَكَّةَ ثُمَّ حَاضَتْ تُقِيمُ مَا بَيْنَهَا وَ بَيْنَ التَّرْوِيَةِ- فَإِنْ طَهُرَتْ طَافَتْ بِالْبَيْتِ وَ سَعَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ إِنْ لَمْ تَطْهُرْ إِلَى يَوْمِ التَّرْوِيَةِ اغْتَسَلَتْ وَ احْتَشَتْ ثُمَّ سَعَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- ثُمَّ خَرَجَتْ إِلَى مِنًى- فَإِذَا قَضَتِ الْمَنَاسِكَ وَ زَارَتْ بِالْبَيْتِ- طَافَتْ بِالْبَيْتِ طَوَافاً لِعُمْرَتِهَا ثُمَّ طَافَتْ طَوَافاً لِلْحَجِّ ثُمَّ خَرَجَتْ فَسَعَتْ فَإِذَا فَعَلَتْ ذَلِكَ فَقَدْ أَحَلَّتْ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ يُحِلُّ مِنْهُ الْمُحْرِمُ إِلَّا فِرَاشَ زَوْجِهَا فَإِذَا طَافَتْ طَوَافاً آخَرَ حَلَّ لَهَا فِرَاشُ زَوْجِهَا
أَقُولُ هَذَا مَحْمُولٌ عَلَى تَجَاوُزِ نِصْفِ الطَّوَافِ لِمَا يَأْتِي أَوْ عَلَى الِاسْتِحْبَاب[3]
سند تا حفض بختری مشکلی ندارد و ایشان تارة روایت را از علاء نقل می کند و اخری از عبد الله بن صالح نقل می کند که هیچ کدام از این دو توثیق نشده اند ولکن حفص به دو طریق دیگر این روایت را از امام صادق نقل کرده است؛ طریق عبد الرحمن بن حجاج و طریق علی بن رئاب در نتیجه روایت صحیح است و دلالتش هم به ضمیمه اجماع واضح است.
اما روایت ششم موید است.
وَ عَنْهُ عَنْ سَلَمَةَ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِي مَنْصُورٍ عَنْ عَجْلَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مُتَمَتِّعَةٌ قَدِمَتْ فَرَأَتِ الدَّمَ كَيْفَ تَصْنَعُ قَالَ تَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ تَجْلِسُ فِي بَيْتِهَا فَإِنْ طَهُرَتْ طَافَتْ بِالْبَيْتِ- وَ إِنْ لَمْ تَطْهُرْ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ- أَفَاضَتْ عَلَيْهَا الْمَاءَ وَ أَهَلَّتْ بِالْحَجِّ وَ خَرَجَتْ إِلَى مِنًى فَقَضَتِ الْمَنَاسِكَ كُلَّهَا فَإِذَا فَعَلَتْ ذَلِكَ فَقَدْ حَلَّ لَهَا كُلُّ شَيْ‌ءٍ مَا عَدَا فِرَاشَ زَوْجِهَا قَالَ وَ كُنْتُ أَنَا وَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ صَالِحٍ- سَمِعْنَا هَذَا الْحَدِيثَ فِي الْمَسْجِدِ- فَدَخَلَ عُبَيْدُ اللَّهِ عَلَى أَبِي الْحَسَنِ ع فَخَرَجَ إِلَيَّ فَقَالَ قَدْ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رِوَايَةِ عَجْلَانَ- فَحَدَّثَنِي بِنَحْوِ مَا سَمِعْنَا مِنْ عَجْلَان‌[4]
افاضت علیه الماء به معنای همان اغتلست می باشد.
اینکه گفتیم موید است بخاطر طریق شیخ به سلمة بن خطاب است مورد اشکال است کما اینکه خود سلمة بن خطاب نیز ضعیف است.
علی ای حال فی النفس شیء زیرا هر سه روایت در مورد حائض است و نجاست حیض غیر از نجاست بول و مطلق دم است زیرا؛
اولا: خون حیض خصوصا اگر اوائل عادت باشد جریان دارد و موجب نجاست بدن هم می شود.
و ثانیا: حائض در باب حج احکامی دارد که بقیه اشخاص این احکام را ندارند و لعل که این استحباب مخصوص حائض باشد.
با این بیان، اینکه گفتیم این طریق از بقیه بهتر است ممکن است گفته شود که از بقیه طرق که صاحب جواهر و دیگران گفته اند بهتر است لکن اثبات استحباب را نمی کند بله رجاءً اشکال ندارد.
مطلب دوم: در مساله 6 نوعا فقهاء به این فرع اشاره کرده اند که آیا موالات در سعی شرط است یا نه؟ آیا مثل غسل جنابت می باشد یا نه؟
این فرع در تحریر اشاره نشده است.
در این فرع دو نظریه است:
نظریه اول: مرحوم نراقی در مستند می فرمایند که موالات در سعی معتبر نمی باشد.
نظریه دوم: حکی عن الریاض باینکه موالات در سعی معتبر می باشد.
دلیل نظریه اول:
1-اطلاقات ادله سعی از قبیل السعی بین الصفا و المروه و انحدر من الصفا الی المروه این عبارات مطلق است و نفرموده است باید پشت سر هم باشد.
2-تمسک به اصل به این بیان که اگر شک در اعتبار توالی و عدمش شود اصل عدم شرطیت، اصل عدم وجوب موالات می باشد.
3-اجماع کما ادعاه النراقی فی المستند
4-استدلال به 5 طائفه از روایات
طائفه اولی: باب 63 از طواف[5]
طائفه دوم: باب 77 از طواف[6]
طائفه سوم: باب 18 از سعی[7]
طائفه چهارم: باب 19 از سعی[8]
طائفه پنجم: باب 20 از سعی[9]
مفاد کل این طوائف این است که اگر در بین سعی، سعی را بخاطر قضای حاجت یا طواف فراموش شده یا نماز طواف فراموش شده، قطع کرد طوافش صحیح است.
صحیحه ازرق در باب 19 به عنوان دلیل ذکر نکرده اند لکن در این روایت ازرق، عبد الرحن بن یحی ازرق است که ما گفتیم وی ثقه است لذا این روایت سندا و دلالة مشکلی ندارد و دلالت بر عدم اعتبار موالات در سعی دارد.

دلیل نظریه دوم:
سعی خصوصا به ملاحظه روایاتش از این حیث که من الصفا الی المروه و از این حیث که مبدا و منتهای سعی از یک شوط تا هفت شوط می باشد این خصوصیت دلالت می کند بر اینکه سعی مرکب اعتباری من سبعة اجزاء است و کما اینکه رکوع و سجده از اجزاء مرکب ارتباطی است کذلک حرکت از صفا به مروه از اجزاء مرکب ارتباطی است پش سعی مرکب از هفت جزء است که مرتبط به یکدیگر می باشد لذا گفته شده است سعی مرکب ارتباطی است.
و من جانب آخر سعی عمل واحد است اگر چه مرکب است و من جانب ثالث اگر بین عمل واحد فاصله بافتد این عمل فاسد خواهد شد و عمل واحد صدق نمی کند، صدق عمل واحد، مشروط به اتصاص اجزاء به یکدیگر می باشد مثلا اگر صبح رکوع کند و ظهر سجده کند به این عمل واحد نمی گویند اگر در جائی هم حکم به صحت شده است مانند غسل، بخاطر نص خاص می باشد.
خلاصه اینکه با نبود دلیل خاص با توجه به متفاهم عرفی و متعارف از کلمه سعی، اعتبار توالی می باشد شاهد بر این مطلب سوالاتی است که در روایات ذکر شده است در ذهن سائلین این بوده است که شاید موالات معتبر است لذا در صورتی که فاصله شده است از معصوم سوال کرده اند.
بعضی هم به تاسی از معصومین تمسک کرده اند که اشواط سعی را پشت سر هم انجام داده اند.
و من جهة ثالثة همه روایات سعی در بیان اصل وجوب سعی است و کم است که در بیان خصوصیات باشد لذا اطلاق محکمی وجود ندارد و اشتغال یقینی یستدعی فراغ یقینی و قدر متیقن اعتبار توالی است.




BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo