< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

94/11/04

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: طهارت از حدث و خبث/شروع از صفا /سعی/افعال عمره

کلام در این بود آیا طهارت از خبث از مستحبات سعی است یا نه؟

اثبات استحباب رفع خبث در حال سعی از چهار راه ممکن است استفاده شود.

طریق اول اثبات استحباب طهارت در سعی: فتوی جماعتی بر استحباب این عمل

کما عن النراقی فی المستند: الطهارة عن الخبث‌ في الثوب و البدن، لفتوى الجماعة.[1]

چون جماعتی از فقها، فتوا به استحباب رفع خبث در حال سعی داده اند، همین مقدار کفایت می کند در استحباب رفع خبث.

این طریق اقلاً دو اشکال دارد.

اشکال اول:

صرف وجود فتوی کفایت نمی کند بلکه باید این صغری به کبرای اخبار من بلغ اضافه شود تا اسحتباب اثبات شود باینکه بگوییم اخبار من بلغ شامل فتوای مجتهدین هم می شود لکن اخبار من بلغ اثبات استحباب را نمی کند.

اشکال دوم:

بر فرض که مفاد اخبار من بلغ استحباب فعلی باشد که بلغ فیه الثواب است. این با فتوای فقیه تطبیق نمی کند. چرا که اغلب روایات من بلغ، من بلغه ثواب دارد. کسی که چنین کارک ند این مقدار ثواب می برد و ... وعده ثواب بر فعل است که غایه الامر روایت ضعف سندی دارد.

روایتی که می گوید در غسل جمعه ثواب است و در شانه کردن ریش ثواب دارد، در حالیکه فتوای فقیه چنین نیست که اخبار از ثواب کند بلکه می گوید که نماز جمعه واجب است به ثوابش کاری ندارد یا می گوید که غسل شب اول ماه مستحب است نمی گوید که ثواب چنینی دارد.

خلاصه اینکه بر فرض اینکه اخبار من بلغ اثبات استحباب کند اما شامل فتوای فقیه نمی شود.

طریق دوم اثبات طهارت در سعی: عظمت مکان

صاحب جواهر می فرمایند بعضی گفته اند که طهارت از خبث از مستحباب سعی است ولی دلیلی بر این استحباب پیدا نکردم.

ولی شاید دلیلش این باشد که عظمت سعی با توجه به عظمتی که در قرآن از او یاد شده دلالت کند که این کار مهم باید بدون خبث محقق شود.

و فیه:

اشکال اول:

این حرف را در عرفات و هنگام قرآن خواندن هم می شود زد که عظمت قرآن یا سرزمین عرفه اقتضاء می کند که با حال عدم طهارت از خبث محقق نشود و لا قائل به.

اشکال دوم: دلیل بر این امر نداریم که بخاطر عظمت یک امر مستحب است آن عمل با طهارت از خبث صورت گیرد.

طریق سوم اثبات استحباب طهارت درسعی: روایات دال بر استحباب طهارت به نحو مطلق

در بسیاری از روایات در اسلام وارد شده است که مفاد این روایات استحباب رفع خبث است.

انظر بحارالانوار[2] [3] و مستدرک[4]

بعضی از این روایات صحیح است. مثلا جمله(تنظفوا بالماء) اقل امر این است که مستحب باشد.

وَ فِي الْخِصَالِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع فِي حَدِيثِ‌الْأَرْبَعِمِائَةِ قَالَ: مَنْ كَانَ عَلَى يَقِينٍ فَشَكَّ فَلْيَمْضِ عَلَى يَقِينِهِ فَإِنَّ الشَّكَّ لَا يَنْقُضُ الْيَقِينَ الْوُضُوءُ بَعْدَ الطَّهُورِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ فَتَطَهَّرُوا وَ إِيَّاكُمْ وَ الْكَسَلَ فَإِنَّ مَنْ كَسِلَ لَمْ يُؤَدِّ حَقَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ تَنَظَّفُوا بِالْمَاءِ مِنْ نَتْنِ الرِّيحِ الَّذِي يُتَأَذَّى بِهِ تَعَهَّدُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ مِنْ عِبَادِهِ الْقَاذُورَةَ الَّذِي يَتَأَنَّفُ بِهِ مَنْ جَلَسَ إِلَيْهِ إِذَا خَالَطَ النَّوْمُ الْقَلْبَ وَجَبَ الْوُضُوءُ إِذَا غَلَبَتْكَ عَيْنُكَ وَ أَنْتَ فِي الصَّلَاةِ فَاقْطَعِ الصَّلَاةَ وَ نَمْ فَإِنَّكَ لَا تَدْرِي‌ لَعَلَّكَ أَنْ تَدْعُوَ عَلَى نَفْسِكَ.[5]

جامع این روایات در حدیث نبوی است که به دنبال این جمله آمده است که النظافه من الایمان یا النظافه من اخلاق الانبیاء.

وَ قَالَ ص: تَخَلَّلُوا فَإِنَّهُ مِنَ النَّظَافَةِ وَ النَّظَافَةُ مِنَ الْإِيمَانِ وَ الْإِيمَانُ وَ صَاحِبُهُ فِي الْجَنَّةِ‌[6]

کل این روایات دلالت می کندکه یکی از آداب اسلامی در اسلام، رفع خبث است.

پس در حال سعی رفع خبث از مستحبات در اسلام است.

این طریق از دو طریق دیگر بهتر است.

و فیه:

اشکال در این طریق:

بحث ما در مستحبات در حال سعی است ولی این طریق مطلق رفع خبث را می گوید مستحب است. البته یکی از مصادیق او تطهیر از خیث در حال سعی است لکن سعی خصوصیتی ندارد.

خلاصه اینکه اگر چه این طریق دلالت رفع خبث در حال سعی می کند ولی شامل تمام امورات می شود و اختصاص به سعی ندارد. پس اثبات خصوصیات با این طریق نمی شود.

 

طریق چهارم اثبات طهارت از خبث در سعی: استشهاد امام بر عمل اسماء بنت عمیس

این طریق ظاهرا اقوی از کل است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحَائِضِ- تَسْعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ فَقَالَ- إِي لَعَمْرِي قَدْ أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَسْمَاءَ بِنْتَ عُمَيْسٍ- فَاغْتَسَلَتْ وَ اسْتَثْفَرَتْ وَ طَافَتْ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ. [7]

ولو اسحاق بن عمار فطحی است ولی ثقه است.

در این حدیث شخصی از امام سوال کرد که خانمی حیض شد چه کند در حال سعی؟ آیا سعی برای او جائز است؟ امام می فرمایند: مانعی ندارد و بعد مطلبی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که اسماء بنت عمین حیض شد و رسول الله صل الله علیه و اله فرمودند که با این حال سعی کند.

در این روایت فاغتسلت، قطعا غسل حیض نبوده است. این اغتسال به قول امام صادق علیه السلام کار اسماء بنت عمیس را شرح می دهد که اسماء رفت شستشو داد. و به دنبال شستشو محکم کاری کرد و واستثفرت دلالت بر محکم کاری می کند یعنی چیزی قرار داد که موجب بیشتر آلوده شدن بدنش نشود.

درست است که فعل معصوم حجت است نه غیر معصوم، ولی می شود گفت که این کار اسماء حکایت از مذهب شیعه و فعل و سیره مستمره بین مسلمین دارد. این فعل اسماء حاکی از سیره مستمره مسلمین است که خصوصا مورد نقل و استشهاد امام علیه السلام است.

 

تتمه ای از درس دیروز:

گفتیم در باب 11حدیث 2 تعارض با ادله مجوزه می کرد که دو اشکال دارد.

وَ بِالْإِسْنَادِ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الْعَزِيزِ الْعَبْدِيِّ عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ طَافَ بِالْبَيْتِ- أُسْبُوعاً طَوَافَ الْفَرِيضَةِ ثُمَّ سَعَى بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ أَرْبَعَةَ أَشْوَاطٍ ثُمَّ غَمَزَهُ بَطْنُهُ فَخَرَجَ فَقَضَى حَاجَتَهُ ثُمَّ غَشِيَ أَهْلَهُ قَالَ يَغْتَسِلُ ثُمَّ يَعُودُ وَ يَطُوفُ ثَلَاثَةَ أَشْوَاطٍ وَ يَسْتَغْفِرُ رَبَّهُ وَ لَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ قُلْتُ...[8]

 

اشکال اول: اشکال سندی، که عبدالعزیر العبدی است که توثیق نشده است.

اشکال دوم: اشکال دلالی. اینکه صفاء و مروه ازشعائر است و لاجناح چه میشود؟

 

فرع سوم در مساله 3: پوشاندن عورت شرط صحت سعی نیست.

حضرت امام می فرمایند اگر عاریاً سعی کند، سعی او صحیح است.

دلیل بر صحت سعی:

چون دلیل براشتراط ستر عورت در جائی که ناظر محترم نیست نداریم و اصل عدم شرطیت ستریت عورت است.

 

دوشنبه 5 /11/94 (14ربیع الثانی) جلسه هفتادم موضوع: «چهارم اعمال عمره تمتع، سعی، طهارت در سعی»

فرع چهارم: و إن كان الأحوط الطهارة من الحدث

کنوک

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo