< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت‌الله مرتضوی

94/09/03

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فوریت نماز/نماز طواف/افعال عمره

برای نظریه دوم که عدم وجوب فوریت نماز طواف باشد به صحیحه علی بن قطین استدلال شده است در این صحیحه نهی از نماز طواف بعد الطواف شده است.

وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَخِيهِ الْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الَّذِي يَطُوفُ بَعْدَ الْغَدَاةِ- وَ بَعْدَ الْعَصْرِ وَ هُوَ فِي وَقْتِ الصَّلَاةِ- أَ يُصَلِّي رَكَعَاتِ الطَّوَافِ نَافِلَةً كَانَتْ أَوْ فَرِيضَةً قَالَ لَا.

أَقُولُ: حَمَلَهُ الشَّيْخُ عَلَى تَأْخِيرِ رَكْعَتَيِ الطَّوَافِ عَنِ الْفَرِيضَةِ الْحَاضِرَةِ.[1]

و فیه:

جواب اول: بین این صحیحه و صحیحه محمدبن مسلم که حدیث 1 باب 76 است عموم و خصوص مطلق است. این صحیحه دلالت بر عدم وجوب در طواف واجب و طواف مندوب دارد و صحیحه محمد بن مسلم دلالت بر وجوب در خصوص طواف واجب دارد لذا حمل مطلق بر مقید می شود.

جواب دوم: این صحیحه دلالت بر جواز تاخیر ندارد بلکه دلالت بر عدم اتیان نماز طواف در این وقت دارد. نهی از اتیان است نه جواز تاخیر و بینهما فرق.

مراد از این صحیحه این استکه این شخص که در وقت نماز طواف است نمازش را بخواند؟ امام علیه السلام می فرمایند: نخواند. نه اینکه جائز باشد تاخیر بیندازد.

این معنا از مرحوم فیض در وافی آمده است.

بيان‌:

قال في الإستبصار و ذلك لعدم جواز ركعتي الطواف إلا بعد أن يفرغ من الفريضة الحاضرة. أقول و الأولى أن يحمل وقت الصلاة فيه على وقت صلاة الطواف يعني له وقت يمكنه أن يصلي فيه صلاة الطواف قبل الطلوع أو الغروب و إنما نهاه ع لمكان التقية‌.[2]

 

طبق این معنا قهرا این سوال پیش می آید که چرا در این وقت نماز طواف را نخواند علت نهی چیست؟ حدائق از مرحوم فیض نقل می کند که این بخاطر تقیه است.

لکن این کلام مرحوم فیض ناتمام است زیرا بین عامه در شرط بودن موالات در نماز و طواف اختلاف است. حنفیها موالات را شرط می دانند و تاخیر را مکروه می دانند و بعضی تاخیر را جایز می دانند اما کسی قائل به حرمت فوریت نیست تا تقیه معنا داشته باشد.

 

جواب سوم: کما عن الشیخ این صحیحه ناظر به تزاحم بین نماز طواف و نماز فریضه می باشد و چون وقت فریضه ضیق بوده است امام علیه السلام فرموده است نماز طواف را به تاخیر بیانداز.

این وجه را صاحب وسائل از شیخ در تهذیب حکایت می کند.

فَالْوَجْهُ فِي هَذَا الْخَبَرِ مَا تَضَمَّنَهُ مِنْ أَنَّهُ كَانَ وَقْتَ صَلَاةٍ فَرِيضَةٍ فَلَمْ يَجُزْ لَهُ أَنْ يُصَلِّيَ رَكْعَتَيِ الطَّوَافِ إِلَّا بَعْدَ أَنْ يَفْرُغَ مِنَ الْفَرِيضَةِ الْحَاضِرَةِ.[3]

این وجه اضعف الوجوه است زیرا در این روایت تزاحمی وجود ندارد و این حمل تبرعی است.

 

جواب چهارم: بر فرض مفاد کلمه لا در این حدیث جواز التاخیر باشد، نه نهی از اتیان و بر فرض اینکه نسبت تباین باشد نه مطلق و مقید -یعنی معنای کلمه لا ، اخّرها باشد که در این صورت با حدیث 3 و 5 که لا توخرها[4] آمده است تعارضشان، تعارض به تباین است- باز هم قانون در تعارض به تباین، تساقط است و هر باید از هر دو طائفه دست برداشت و وقتی هر دو طائفه ساقط شدند، به اطلاقات مانند ح1 که صحیحه محمد مسلم است(با حمل حین غربت بر عدم خصوصیت و قضیه اتفاقیه) و موید به حدیث 5 است رجوع می شود که دلالت بر وجوب فوریت دارد.

چرا حضرت امام احتیاط کرده و فتوی به وجوب فوریت نداده است؟ شاید بخاطر این باشد که این حدیث در مقام بیان نفی کراهت باشد مانند ح3 و اطمینان به وجوب فوریت برای ایشان پیدا نشده است. لذا قائل به احتیاط شده اند.

 

نکته:

تجب در روایت فقط حکم تکلیفی است یا حکم وضعی هم دارد؟ اگر فوریت را انجام نداد و ده روز بعد انجام داد نماز او صحیح است ولی معصیت کرده است یا نمازش هم باطل است.

 

در این فرع هم دو نظریه است:

نظریه اول: فقط حکم تکلیفی است.

چون نماز طواف یکی از واجبات است و این ترک، باعث فعل حرام می شود، و معصیت کرده است.

و با شک در شرطیت، اصل عدم شرطیت است. چرا نماز و سعی باطل باشد؟ اصل عدم بطلان سعی و نماز است.

نماز طواف یکی از واجباتی است که ظرفش حج است پس ترک واجب کرده است و دلیل بر بطلان طواف و سعی او نداریم.

نظریه دوم: به دنبال تکلیف وضع هم است یعنی کما اینکه اتصال واجب است، شرط برای صحت نماز و طواف و سعی هم است.

 

دلیل نظریه دوم:

صلاة طواف جزء طواف است و ترک جزء مبطل عمل است لذا وقتی نماز انجام نشد طواف هم باطل است

قائلین به این مدعی به سه روایت صحیحه استدلال کرده اند.

 

منها: مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ تُقْضَى الْمَنَاسِكُ كُلُّهَا عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ- إِلَّا الطَّوَافُ فَإِنَّ فِيهِ صَلَاةً وَ الْوُضُوءُ أَفْضَلُ.[5]

فان فیه صلاة یعنی صلاة جزء طواف می باشد لذا اگر نماز با تاخیر انجام داد نماز باطل است چون در غیر محله آمده است و طواف باطل است زیرا جزئش نیامده است و سعی باطل است یخاطر اینکه ترتیب رعایت نشده است.

منها: وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى‌ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَشْهَدُ شَيْئاً مِنَ الْمَنَاسِكِ- وَ أَنَا عَلَى غَيْرِ وُضُوءٍ قَالَ نَعَمْ- إِلَّا الطَّوَافَ بِالْبَيْتِ فَإِنَّ فِيهِ صَلَاةً.[6]

 

این وجه اضعف الوجوه است زیرا در جمله (ان فیه صلوه) سه احتمال دارد:

نماز طواف احد الاجزاء طواف است.

نماز طواف واجب مستقل است لکن ظرفش طواف است.

لازمه ی طواف، صلاة است بخاطر همین نمی تواند طواف بدون طهارت باشد لذا محقق فرموده است: و من لوازمه ركعتا الطواف.

خلاصه اینکه با وجود این سه احتمال نمی توان از این عبارت جزئیت صلاة طواف را برای طواف ثابت کرد خصوصا که در متون فقیه نماز طواف را جدا کرده اند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo