< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/08/24

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیست و یکم از محرمات احرام/ قلم الاظفار/ حکم وضعی تقلیم اظفار
امر دوم: غایت مد و کف
تقدم الکلام که اکثر فقهاء استنادا به صحیحه ابوبصیر علی طریق صدوق در (باب 12 ح2) و مرسله صدوق[1]فرمودند ما هو الواجب مد می باشد و جماعت دیگری هم می گویند ما هو الواجب کف من الطعام می باشد.
حال موضوع بحث در امر دوم این است: کسانی که کفاره را مد یا کف من الطعام می دانند غایت این مد یا کف را تا چند ناخن می دانند.
در این ارتباط دو نظریه وجود دارد:
قول اول: تا به پنج نرسیده است کف است و بعد از رسیدن به پنج، صاع من الطعام می باشد کما صرح بذلک الحلبی، یا بعد از رسیدن به پنج، شاة واجب می باشد کما حکی عن ابن جنید.
قول دوم: تا به ده نرسیده است کفاه هر ناخن مد می باشد وقتی به ده رسید دیگر کفاره مد نیست.
بررسی نظریه اول:
اما نظریه حلبی:
و فیه: می فرمایند در هیچ روایتی کلمه صاع ذکر نشده است لذا این نظریه بلا دلیل می باشد کما فی الجواهر حیث قال: و أما الصاع فلم نجد له أثرا في شي‌ء مما وصل إلينا من النصوص، و لعله أراد به صاع النبي صلى الله عليه و آله الذي هو خمسة أمداد، و حينئذ يكون موافقا للمشهور[2]
بعد صاحب جواهر می فرمایند شاید کلام حلبی موافق با قول مشهور باشد.
توضیح ذلک:
کلمه صاع سه استعمال دارد یکی صاع عراقی که شش رطل می باشد و دیگری صاع مدنی علی ما فی بعض الروایات که 5 مد می باشد و ساع النبی صلی الله علیه و آله و سلم ایضا که 5 می باشد کما فی الوسائل
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ زُرْعَةَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الَّذِي يُجْزِي مِنَ الْمَاءِ لِلْغُسْلِ فَقَالَ اغْتَسَلَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِصَاعٍ وَ تَوَضَّأَ بِمُدٍّ وَ كَانَ الصَّاعُ عَلَى عَهْدِهِ خَمْسَةَ أَمْدَادٍ- وَ كَانَ الْمُدُّ قَدْرَ رِطْلٍ وَ ثَلَاثَ أَوَاق‌[3]
نتیجه اینکه وقتی مرحوم حلبی می فرمایند در پنج ناخن یک صاع واجب است اگر صاع را پنج مد بگیریم موافق قول مشهور خواهد بود زیرا مشهور هم می فرمایند در پنج ناخن پنج مد واجب است.
اما کلام ابن جنید-وجوب شاة بعد از چهارم-
دلیل بر این نظریه:
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الْمُحْرِمِ يَنْسَى فَيُقَلِّمُ ظُفُراً مِنْ أَظَافِيرِهِ قَالَ يَتَصَدَّقُ بِكَفٍّ مِنَ الطَّعَامِ قُلْتُ فَاثْنَيْنِ قَالَ كَفَّيْنِ قُلْتُ فَثَلَاثَةً قَالَ ثَلَاثِ أَكُفٍّ كُلُّ ظُفُرٍ كَفٌّ حَتَّى يَصِيرَ خَمْسَةً فَإِذَا قَلَّمَ خَمْسَةً فَعَلَيْهِ دَمٌ وَاحِدٌ خَمْسَةً كَانَ أَوْ عَشَرَةً أَوْ مَا كَان[4] صحیحة‌
وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَمَّنْ أَخْبَرَهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي مُحْرِمٍ قَلَّمَ ظُفُراً قَالَ يَتَصَدَّقُ بِكَفٍّ مِنْ طَعَامٍ قُلْتُ ظُفُرَيْنِ قَالَ كَفَّيْنِ قُلْتُ ثَلَاثَةً قَالَ ثَلَاثَةِ أَكُفٍّ قُلْتُ أَرْبَعَةً قَالَ أَرْبَعَةِ أَكُفٍّ قُلْتُ خَمْسَةً قَالَ عَلَيْهِ دَمٌ يُهَرِيقُهُ فَإِنْ قَصَّ عَشَرَةً أَوْ أَكْثَرَ مِنْ ذَلِكَ فَلَيْسَ عَلَيْهِ إِلَّا دَمٌ يُهَرِيقُه[5]‌ مرسلة
البته حدیث سوم در خصوص نسیان می باشد اما حدیث پنجم اختصاص به نسیان ندارد لذا اگر حدیث سوم را دلیل قرار دادیم باید با قیاس اولویت اثبات مدعی شود زیرا اگر در ناسی دم واجب باشد بطریق اولی باید در ذاکر دم واجب باشد و نمی شود حکم ناسی اشد از ذاکر باشد.
از این دو حدیث بیش از پنج جواب داده شده است.
جواب اول: صاحب حدائق می فرمایند این روایت اگر چه صحیحه می باشد ولی حمل بر تقیه می شود زیرا حنفی ها و مالکی ها قائل به دم می باشند.
و الظاهر عندي حمل الخبر المذكور على التقية، لأن وجوب الشاة في الخمسة مذهب أبي حنيفة و اتباعه‌ قال في التذكرة: قال أبو حنيفة: ان قلم خمس أصابع من يد واحدة لزمه الدم، و لو قلم من كل يد أربعة أظفار لم يجب عليه دم بل الصدقة، و كذا لو قلم يدا واحدة إلا بعض الظفر لم يجب الدم. و بالجملة فالدم عنده انما يجب بتقليم أظفار يد واحدة كاملة. انتهى‌[6]
حنفی ها دو حرف دارند یکی اینکه در نسیان دم واجب است و دیگری غایت پنج می باشد ظاهر کلام حدائق چه بسا این باشد که ایشان در خصوص نسیان روایت را حمل بر تقیه کرده اند زیرا حدیث سوم در خصوص نسیان می باشد.
جواب دوم: حدیث پنجم مرسله است و حدیث سوم اگر چه صحیحه است لکن کسی به آن عمل نکرده است حتی ابن جنید هم به آن عمل نکرده است در حدیث آمده است که خمسه برای ناسی غایت می باشد و ابن جنید خمسه را برای ذاکر غایت دانسته اند زیرا اتفاق امامیه بر این است که در غیر صید در جهل و نسیان کفاره واجب نیست.
جواب سوم: این حدیث شریف به حدیث پنج و شش ساقط می شود زیرا این حدیث می گوید در مورد نسیان کفاره لازم است اما حدیث پنجم و ششم از باب 10 می فرمایند در مورد نسیان کفاره واجب نیست و با توجه باینکه حدیث سوم ظاهر است و این دو حدیث نص می باشند نص مقدم بر ظاهر می شود.
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ مَنْ قَلَّمَ أَظَافِيرَهُ نَاسِياً أَوْ سَاهِياً أَوْ جَاهِلًا فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ وَ مَنْ فَعَلَهُ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ دَمٌ‌[7]
وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع يَقُولُ مَنْ نَتَفَ إِبْطَهُ أَوْ قَلَّمَ ظُفُرَهُ أَوْ حَلَقَ رَأْسَهُ نَاسِياً أَوْ جَاهِلًا فَلَيْسَ عَلَيْهِ شَيْ‌ءٌ وَ مَنْ فَعَلَهُ مُتَعَمِّداً فَعَلَيْهِ دَمُ شَاة[8]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo