< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/ نوزدهم/ تظلیل/استظلال در شب
برای نظریه دوم که اختصاص استظلال به خورشید و نهار و جواز استظلال در شب می باشد به سه طائفه از روایات می توان استدلال کرد.

طائفه اولی:
روایاتی که در آنها سخن از شمس او ما یلازمها(کلمه حرارت) آمده است که حدود 14 روایت می باشد که بعضی از آنها در باب 64 (ح 6 و ح7 و ح9) و67(ح 2 و ح 3 و ح 4)[1] از ابواب محرمات احرام و باب 6 از ابواب بقیه کفارات (ح 1 و ح 3 و ح 4 و ح5 و ح6)[2] می باشد.
منها: وَ عَنْهُ عَنِ النَّخَعِيِّ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الرَّجُلِ الْمُحْرِمِ- وَ كَانَ إِذَا أَصَابَتْهُ الشَّمْسُ شَقَّ عَلَيْهِ وَ صُدِّعَ فَيَسْتَتِرُ مِنْهَا- فَقَالَ هُوَ أَعْلَمُ بِنَفْسِهِ- إِذَا عَلِمَ أَنَّه لَا يَسْتَطِيعُ أَنْ تُصِيبَهُ الشَّمْسُ فَلْيَسْتَظِلَّ مِنْهَا.[3]
منها:وَ عَنْهُ عَنِ ابْنِ جَبَلَةَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْمُحْرِمِ يُظَلِّلُ عَلَيْهِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ- قَالَ لَا إِلَّا مَرِيضٌ أَوْ مَنْ بِهِ عِلَّةٌ- وَ الَّذِي لَا يُطِيقُ الشَّمْسَ[4]
منها: وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَبْدِ الْخَالِقِ‌ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع هَلْ يَسْتَتِرُ الْمُحْرِمُ مِنَ الشَّمْسِ- فَقَالَ لَا إِلَّا أَنْ يَكُونَ شَيْخاً كَبِيراً أَوْ قَالَ ذَا عِلَّةٍ.[5]
اگر لسان این روایات اختصاص باشد قهرا طائفه اولی- استدلال به اطلاق روایات قبه- و طائفه دوم- استدلال به اطلاق روایات تظلیل- بوسیله این روایات تخصیص می خورد.
طائفه دوم: روایات اضحاء
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ:سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الظِّلَالِ لِلْمُحْرِمِ- فَقَالَ اضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ- قُلْتُ إِنِّي مَحْرُورٌ وَ إِنَّ الْحَرَّ يَشْتَدُّ عَلَيَّ فَقَالَ- أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الشَّمْسَ تَغْرُبُ بِذُنُوبِ الْمُحْرِمِينَ [6]
وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى الْكِلَابِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع إِنَّ عَلِيَّ بْنَ شِهَابٍ- يَشْكُو رَأْسَهُ وَ الْبَرْدُ شَدِيدٌ وَ يُرِيدُ أَنْ يُحْرِمَ- فَقَالَ إِنْ كَانَ كَمَا زَعَمَ فَلْيُظَلِّلْ- وَ أَمَّا أَنْتَ فَاضْحَ لِمَنْ أَحْرَمْتَ لَهُ.[7]
اضحاء کما ذکرنا نقیض ظل می باشد کما فی المجمع یعنی سر محرم در مقابل اشعه خورشید بارز باشد در مقابلش سایه افکندن بر سر محرم قرار دارد پس همانگونه اضحاء اختصاص به خورشید دارد تظلیل هم اختصاص به خورشید دارد.
در نتیجه: این روایات اطلاق روایات طائفه اولی و ثانیه قول به اعم را تخصیص می زند.
طائفه سوم: روایاتی که است که علت حرمت استظلال را بیان می کند مانند ح11 از باب 64 «اما علمت ان الشمس تغرب بذنوب المجرمین»[8]
«و مَا مِنْ حَاجٍّ يَضْحَى مُلَبِّياً حَتَّى تَغِيبَ الشَّمْسُ- إِلَّا غَابَتْ ذُنُوبُهُ مَعَهَا»[9]
در این روایات علت حرمت تظلیل را اینگونه بیان کرده اند که بمجرد غروب خورشید تمام گناهان کسی که تظلیل نکرده است بخشیده می شود پس طلوع و غروب ماه علت قرار نگرفته است در نتیجه اگر دائره علت، دائر مدار خورشید قرار گرفته است معلوم می شود که استظلال اختصاص به خورشید دارد.
نکته: در این بحث روز ابری هم ملحق به شب می باشد هر حکمی برای شب ثابت شد برای روز ابری هم ثابت می شود.

و فیه:
طائفه اولی و ثانیه اگر چه دلالت بر حرمت استظلال از خورشید را دارند ولکن کلام در این است که این سه طائفه دلالت بر نفی حرمت از استظلال غیر خورشید دارد یا نه؟ این روایات فقط دلالت بر اثبات حرمت استظلال از خورشید دارد اما نفی حرمت از غیرش نمی کند لذا اطلاق روایات نظریه اول دلالت می کند که حرمت اعم است.
کما اینکه جواب از طائفه سوم هم مشخص شد زیرا آنچه در روایات آمده است علت نیست بلکه حکمت و فلسفه ی فرد مقارن با این خصوصیت می باشد ضمن اینکه یک حکم شرعی ممکن است علل متعدد داشته باشد لذا نمی توان گفت این علتِ منحصره می باشد.
طریق دوم:
طریق دوم برای اثبات حرمت اختصاص این است که اگر چه این طوائف ثلاثه بُعد نفیی ندارند ولکن قرائنی وجود دارد که دلالت می کند استظلال در شب جایز است و طائفه اولی و ثانیه از نظریه اولی اطلاق ندارد تا نیاز به مخصص داشته باشیم.
سه قرینه بلکه بیشتر از سه قرینه می توان از روایات و غیرش بدست بیاوریم که این روایات اطلاق ندارند.
قرینه اول:
حرکت قوافل در شب فرد نادری نبوده است و مورد ابتلاء همگانی بوده است(قرینه خارجیه) و از طرف دیگر در هیچ روایاتی این سوال از ائمه علیهم السلام ولو در یک روایت ضعیفه حتی از طریق اهل سنت نشده است که استظلال در شب هم محقق می شود یا نه؟(قرینه داخلیه) این مطلب نشان می دهد که کلمه قبه اطلاق نداشته است.
قرینه دوم:
بحث از لیل اصلا در کلام قدماء اصحاب نیامده است این نشان می دهد که روایات قبه اطلاق نداشته اند.
قرینه سوم:
بین رادع و مردوع باید تناسب باشد وقتی امری مانند سفر در لیل شایع باشد باید رادع آن هم در حد شیوع منکر باشد و بعید است که شارع بخواهد با یک اطلاق از یک امر شایعی نهی کند.
قرینه چهارم:
تمام روایاتی که از عامه مانند سنن بیهقی به ما رسیده است اختصاص به اضحاء دارد کما اشار الیه الحدائق بقوله: «و مثله في روايات العامة»[10]
فقط در یک روایت در مغنی محمل ذکر شده است خود اینکه روایات اهل سنت اختصاص به شمس یا مرادفا لها -که اضحاح باشد- دارد قرینه می شود که روایات قول به اعم، اطلاق ندارند.
بر فرض اینکه شک کنیم اصل برائت می باشد نه قاعده اشتغال که مرحوم نراقی به آن تمسک کرده است حیث قال :و قاعدة شغل الیقینی و قاعدة استصحاب الشغل اليقيني تقتضي وجوب الاجتناب عن الأمرين.[11]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo