< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

93/02/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/ محرم شانزدهم/ ازاله مو/کفاره ازاله موی ابطین
مسألة 30 - كفارة نتف الإبطين شاة، والأحوط ذلك في نتف إحداهما، وإذا مس شعره فسقط شعرة أو أكثر فالأحوط كف طعام يتصدق به[1].
در این مساله به دو مطلب اشاره شده است.

مطلب اول:
کفاره نتف ابط و ابطین
در این فرع دو نظریه است:

نظریه اول:
اگر محرم زیر هر دو بغل خود را تراشیده است کفاره آن شاة است و اگر زیر یک بغلش را تراشیده است ایضا کفاره آن شاة می باشد کما فی الریاض و المستند[2]

نظریه دوم:
کفاره ابطین واحد شاة است و کفاره ابط واحد اطعام ثلاث مساکین می باشد این نظریه مورد اتفاق قبل از صاحب مدارک می باشد.
و إن نتف إحداهما فعليه إطعام ثلاثة مساكين على المشهور بين الأصحاب، بل قيل: لا خلاف في الحكمين أجده إلّا عن بعض المتأخّرين[3].

در این ارتباط بحث در دو فرض بررسی می شود.
فرض اول: نتف ابطین
اگر هر دو ابط را تراشیده است جای اختلافی وجود ندارد زیرا اتفاقی است و جملة من الروایات مانند صحیحه حریز بنابر طریق شیخ و صحیحه زراره و روایت ابن جبله و غیر اینها دلالت بر وجوب شاة در ابطین دارد من غیر فرق که ابط به صیغه تثنیه آمده باشد کما فی طریق شیخ یا به صیغه افراد آمده باشد کما فی طریق مرحوم کلینی، اگر تثنیه باشد فواضح اما اگر ابط باشد، اسم جنس است و ابط همانطور که بر واحد صادق است بر متعدد هم صادق است.
فرض دوم: نتف احد الابطین

در این فرض چهار احتمال بلکه چهار قول وجود دارد:
1-در این فرض هم شاة واجب است کما عن المدارک و المستند و سیدنا الاستاذ و استادنا المحقق
2-در این فرض اطعام ثلاث مساکین واجب است.
3-در این فرض اطعام ثلاث مساکین مستحب است کما نقل المستند
4-در این فرض تخییر بین اطعام ثلاث مساکین و شاة می باشد کما عن الفیض الکاشانی فی المفاتیح
در این فرض تارة ملاحظه جمع بین روایات می شود و اخری در این فرض مقتضای اصول عملیه بررسی می شود.
فعلا کلام در اشاره به بعضی از این اقوال به مقتضای اطلاقات اشاره می شود.
دلیل وجوب شاة
برای وجوب شاة استدلال به صحیحه حریز علی طریق فقیه و به صحیحه زراره شده است.
محمد بن الحسن بإسناده عن موسى بن القاسم، عن الحسن بن محبوب، عن علي بن رئاب، عن زرارة بن أعين قال : سمعت أبا جعفر ( عليه السلام ) يقول : من نتف إبطه أو قلم ظفره أو حلق رأسه أو لبس ثوبا لا ينبغي له لبسه أو أكل طعاما لا ينبغي له أكله وهو محرم، ففعل ذلك ناسيا أو جاهلا فليس عليه شيء، ومن فعله متعمدا فعليه دم شاة.[4]
ابط مفرد است یا ظهور در فرد واحد دارد یا از این جهت که اسم جنس است فرد واحد را شامل می شود نتیجه اینکه الروایة صحیحة و الدلالة واضحة
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا نَتَفَ الرَّجُلُ إِبْطَيْهِ بَعْدَ الْإِحْرَامِ فَعَلَيْهِ دَمٌ ورواه الصدوق بإسناده عن حريز مثله، إلا أنه قال : إبطه بغير تثنية [5].
بنابر طریق صدوق ابط به صیغه مفرد آمده است و از حیث سند هم صحیح می باشد.

و فیه:
1-ما عن الجواهر به اینکه این دو حدیث معارض با مفهوم صحیحه حریز دارد زیرا در صحیحه حریز بنابر طریق شیخ آمده است:«اذا نتف الرجل ابطیه» و مفهومش این است که اگر نتف ابطین نشده است کفاره ندارد یا بگویید شاة واجب نیست لذا در ابط واحد دلیل نداریم و باید با اصول عملیه مراجعه شود.
و المناقشة بضعف السند يدفعها الانجبار بالعمل خصوصا من مثل من لا يعمل إلا بالقطعيات كابني زهرة و إدريس، على أنه معتضد بمفهوم الشرط في الصحيح الأول المقتضي عدم الدم في نتف أحد الإبطين[6]

ظاهرا و الله العالم این اشکال وارد نیست زیرا چنین مفهومی که صاحب جواهر بیان فرموده است اقلا سه اشکال دارد.
اشکال اول:
اثبات اینکه در روایت تثنیه آمده است در غایت اشکال می باشد زیرا اگر چه شیخ در تهذیب و استبصار به صیغه تثنیه ذکر کرده است لکن تقدم الکلام که مرحوم صدوق ابط را به شکل مفرد ضبط کرده است و حیث اینکه در دروان بین ضبط مرحوم شیخ و مرحوم صدوق، ضبط صدوق مقدم است زیرا جناب شیخ در تهذیب و استبصار سهو زیادی کرده است و بر فرض عدم تقدم با وجود شک نمی توان از صحیحه حریز مفهوم برداشت کرد بلکه باید به اصول عملیه مراجعه کرد.

اشکال دوم:
مفهوم عدد اضعف مفاهیم است بلکه قائل به حجیت مفهوم عدد بسیار کم می باشد.

اشکال سوم:
باید ملاحظه نسبت به این روایات شود که آیا اطلاق و تقیید است یا تعارض است.
2-و هو العمده تعارض صحیحه زراره با حدیث 2 از باب 11 که در این حدیث آمده است: «فی محرم نتف ابطه قال علیه السلام یطعم ثلاثة مساکین»[7] که این حدیث نفی شاة می کند.
و فیه:
این حدیث با صححیه زراره تعارض ندارد چه اینکه روایت ابن جبله از دو جهت ضعف سندی دارد:
1-در این سند محمد بن عبد الله بن هلال واقع شده است و وی مجهول الحال می باشد.
2-ابن جبله در سند واقع شده است و وی توثیق نشده است و لعل که از واقفیه هم باشد.
و فیه:
1-ابن هلال و ابن جبله در کامل الزیارات و تفسیر قمی واقع شده اند و ضعفه واضح مبنا.
2-ما عن المجلسی باینکه عمل به این حدیث تا زمان صاحب مدارک اتفاقی است خصوصا معاصرین شیخ مانند ابن زهره و ابن سعید که به خبری که تمام رجالش عدل امامی باشند عمل نمی کنند بلکه می گویند به خبری عمل می شود که قرائن داخلیه یا خارجیه دلالت بر صدور حدیث کند ولی این جماعت به این روایت عمل کرده اند کما اینکه از مستند هم نقل کردیم که ایشان فرموده است خلاف بعد از مرحوم صاحب حدائق بوجود آمده است لذا عمل مشهور جابر ضعف روایت می باشد.
در نتیجه روایت معتبره خواهد بود و تعارض تثبیت خواهد شد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo