< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

92/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: محرمات احرام/ لبس خفین/ اختصاص حرمت به رجال
امر چهارم:
آیا حرمت پوشیدن ظهر قدم اختصاص به مردها دارد یا شامل زنها نیز می شود؟
فیه قولان:
قول اول:
این حرمت اختصاص به رجال دارد کما عن الاکثر و منهم سیدنا الاستاذ
قول دوم:
بر زنها نیز حرام است.
دلیل قول اول:
1-مستفاد از چهار طائفه از روایات، جواز لبس الخفین بر زنها می باشد.
طائفه اولی: و هو الاهم
منها: مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عِيصِ بْنِ الْقَاسِمِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْمَرْأَةُ الْمُحْرِمَةُ تَلْبَسُ مَا شَاءَتْ مِنَ الثِّيَابِ غَيْرَ الْحَرِيرِ وَ الْقُفَّازَيْنِ الْحَدِيث[1]‌ صحیحة
در این روایت آمده است که هر لباسی بر زن جایز است مگر حریر و دستکش و با توجه به اینکه امام در مقام بیان ثیاب زنها بوده است و فقط این دو را استثناء کرده است و خفین را استثناء نکرده است، مشخص می شود که لبس خفین بر زنها جایز است.
منها: وعنهم ، عن سهل بن زياد ، عن أحمد بن محمد أو غيره ، عن داود بن الحصين ، عن أبي عيينة ، عن أبي عبدالله ( عليه السلام ) قال : سألته ما يحل للمرأة أن تلبس وهي محرمة ؟ فقال : الثياب كلها ما خلا القفازين والبرقع والحرير ، قلت : أتلبس الخز ؟ قال : نعم ، قلت : فإن سداه إبريسم وهو حرير ، قال : ما لم يكن حريرا خالصا فلا بأس.[2]‌ ضعیفة
منها: محمد بن يعقوب ، عن عدة من أصحابنا ، عن سهل بن زياد ، عن منصور بن العباس ، عن إسماعيل بن مهران ، عن النضر بن سويد ، عن أبي الحسن ( عليه السلام ) قال : سألته عن المحرمة ، أي شيء تلبس من الثياب ؟ قال: تلبس الثياب كلها إلا المصبوغة بالزعفران[3]‌ضعیفة
طائفه دوم: روایاتی که می فرمایند لبس مخیط بر زنها جایز است.
منها:قال: قلت لأبي عبدالله ( عليه السلام ) : المرأة تلبس القميص تزره عليها ، وتلبس الحرير والخزّ والديباج ، فقال : نعم ، لا بأس به ، وتلبس الخلخالين والمسك.[4]
طائفه سوم: روایاتی که می فرمایند احرام زنها در وجه وصورت آنها می باشد که این نشان می دهد نسبت به بقیه اعضاء بدن پوشش اشکال ندارد.
مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَيْمُونٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ ع قَالَ الْمُحْرِمَةُ لَا تَتَنَقَّبُ لِأَنَّ إِحْرَامَ الْمَرْأَةِ فِي وَجْهِهَا وَ إِحْرَامَ الرَّجُلِ فِي رَأْسِه‌[5]
و کذلک بقیه روایات این باب
طائفه چهارم: روایاتی که می فرمایند پوشیدن زیورآلاتی که زن قبل از احرام می پوشیده است، جایز است.
منها: قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمَرْأَةِ يَكُونُ عَلَيْهَا الْحُلِيُّ وَ الْخَلْخَالُ وَ الْمَسَكَةُ وَ الْقُرْطَانِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْوَرِقِ تُحْرِمُ فِيهِ وَ هُوَ عَلَيْهَا وَ قَدْ كَانَتْ تَلْبَسُهُ فِي بَيْتِهَا قَبْلَ حَجِّهَا أَ تَنْزِعُهُ إِذَا أَحْرَمَتْ أَوْ تَتْرُكُهُ عَلَى حَالِهِ قَالَ تُحْرِمُ فِيهِ وَ تَلْبَسُهُ مِنْ غَيْرِ أَنْ تُظْهِرَهُ لِلرِّجَالِ فِي مَرْكَبِهَا وَ مَسِيرِهَا[6]
مرحوم محقق اردبیلی[7] به این طوائف اربعه استدلال کرده است لکن حق این بود که به طائفه اولی استدلال می کردند و بقیه را موید قرار می دادند زیرا این طوائف نمی تواند این مدعا را ثابت کند مثلا روایاتی که می فرمایند: «احرام المراة فی وجهها» نمی تواند مدعی را ثابت کند زیرا هممانطور که از جمله «احرام الرجل فی راسها» -که در این روایات آمده-نمی توان استفاده کرد که مثلا پوشیدن قبا برای مرد اشکال ندارد از جمله «احرام المراة فی وجهها» هم نمی توان استفاده کرد که پوشیدن خفین برای زن اشکال ندارد بلکه این روایات فقط یکی از محرمات را بیان کرده اند و انحصار از آنها فهیده نمی شود و نظری به بقیه محرمات ندارند.
کما اینکه در طائفه اولی هم ممکن است اشکال صغروی شود به اینکه آیا بر کفش ثوب صدق می کند یا نه؟ بعضی گفته اند بر کفش اطلاق ثوب صدق می کند زیرا بر قفازین اطلاق ثوب شده است و اگر قفازین ثوب باشد قهرا پا هم ثوب دارد و ثوب آن هم کفش می باشد.
و فیه: بر فرض اینکه بر قفازین اطلاق ثوب شده باشد این اطلاق از باب حکومت تعبدیه می باشد و این حکومت در کفش وارد نشده است.
دلیل دوم:
تمسک به اصول عملیه باینکه ما شک داریم لبس خفین بر زنها حرام است یا نه؟ اصل برائت و اصالة الحلیه می گویند لبس خفین بر زنها حرام نیست.
این دلیل یک مقدمه ای دارد که باید ادعا بشود ادله حرمت خفین اطلاق ندارد بخاطر دو قرینه:
قرینه داخلیه:
1-   در اکثر روایات لبس خفین جمله «لمن لم یکن له نعال »آمده است و این قرینه بر این است که این حکم مختص به مردها می باشد زیرا نعال کفش مختص به مردها می باشد.
2-   جمله «فی رجل هلکت نعلاه»[8] در ح 3 قرینه بر این می شود که همه روایات در مقام بیان حکم اختصاصی مردها می باشند اگر چه این روایت ضعف سندی دارد اما حد اقل می توان گفت که اطلاق روایات را از بین می برد اگر اختصاص را ثابت نکند.
قرینه خارجیه:
طوائف اربعه خود قرینه خارجیه بر این است که روایات باب 51 اطلاق ندارند.
با توجه به این قرائن می گوییم که لااقل روایات اجمال دارند لذا نوبت به برائت می رسد.
دلیل قول دوم:
1-   موضوع این حکم در این روایات محرم می باشد و محرم اسم جنس است و شامل مرد و زن هر دو می شود یعنی از خصوصیات احرام این است که نباید لبس خفین در آن صورت بگیرد.
و فیه: اگر چه کلمه محرم در این روایات آمده است لکن کلمه نعال و طوائف اربعه قرینه بر این است که مراد از محرم رجال می باشد کما اینکه در بعضی از روایات کلمه رجل آمده است.
2-   برهان اشتراک احکام بین مرد و زن
3-   در متون فقهیه قید رجل نیامده است مثلا در شرایع فرموده است:«و لبس الخفین» و قید رجل ذکر نشده است.
و هو الاضعف من الکل
امر ششم: ما اشار الیه سیدنا الاستاذ بقوله:«و ليس في لبس ما ذكر كفارة»[9]
آیا در لبس خفین کفاره وجود دارد یا نه.؟
فیه قولان:
1-   اکثر محققین می فرمایند لبس خفین کفاره ندارد.
2-   جماعتی از محققین می فرمایند لبس خفین کفاره دارد.
البته فرض را در جائی بگیرید که خفین مخیط نباشد مانند کفشهای پرس شده(البته بر این مبنی که نگوییم مخیط چیز است که از اجزاء مباین تشکیل شده است ولو دوختی هم در آن بکار نرفته است)



BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo