< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

ویرایش دوم

92/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: محرمات احرام/طیب کعبه
 مطلب چهارم:
 ما اشار الیه سیدنا الاستاذ بقوله«فالأحوط الاجتناب من الطيب المستعمل فيها» [1]
 می فرمایند بر محرم بنابر احتیاط جایز نیست از طیبی که در خانه کعبه استعمال می شود استفاده کند
 در این فرع به اموری اشاره می شود.
 امر اول:
 این مساله در تحریر و جواهر [2] و مستند [3] و ریاض [4] و حدائق [5]
 
  [6] مطرح شده است و در همه این کتب این فرع در ذیل مساله خلوق کعبه ذکر شده است اگر چه این فرع خود یک فرع مستقل است لذا باید مناسبت این مساله با فرع خلوق کعبه مشخص شود.
 امر دوم:
 تعیین مرکز بحث
 آیا محل بحث طیبی است که از امور اربعه(عود و عنبر و...) باشد یا مراد طیبی است که غیر از این موارد استثناء باشد؟
 امر سوم:
 اقوال در این مساله
 در این مساله سه قول وجود دارد.
 قول اول:
 بر محرم واجب است که از این رائحه طیبه استفاده نکند این نظریه را مرحوم سبزواری در ذخیره و شهید در مسالک و سیدنا الاستاذ انتخاب کرده اند.
 قول دوم:
 جواز مطلقا کما عن صاحب الریاض [7] [8] و جماعة اخری
 قول سوم:
 تفصیل بین معنای خلوق یعنی اگر خلوق را مرکب بدانیم استشمام جایز نیست و اگر خلوق را مفرد بدانیم(اما ندانیم کدام یک از امور اربعه می باشد) یا مردد بین مفرد و مرکب بدانیم استشمام جایز است کما عن النراقی فی المستند [9] [10]
 
 امر چهارم:
 ادله این اقوال
 دلیل نظریه اول
 کسانی که قائل به حرمت مطلقا می باشند به ادله عامه مانند ح 5 از باب 18 که می فرماید الطیب حرام یا ح 8 از باب 18 که می گوید که امور اربعه حرام است تمسک کرده اند این روایات اطلاق دارند و شامل طیب کعبه هم می شوند لذا جناب شهید می فرمایند اقتصارا فی ما خالف النص علی موضع الیقین آنچه که یقینی است که خارج شده است خلوق می باشد و غیر آن داخل در ادله عامه می باشد.
 دلیل نظریه دوم
  • 1- تمسک به اولویت به این بیان که وقتی طیب سوق عطارها استثناء شده است و استشمام طیب در صفا و مروه حرام نباشد بطریق اولی در مطاف حرام نیست لذا صاحب ریاض در جواب مرحوم شهید در مسالک فرموده است وجود نص فقط در دلالت مطابقی نیست بلکه دلالت التزامی هم جزء نص محسوب می شود و اولویت قطعیه هم منصوص می باشد.
 مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ لَا بَأْسَ بِالرِّيحِ الطَّيِّبَةِ فِيمَا بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- مِنْ رِيحِ الْعَطَّارِينَ وَ لَا يُمْسِكُ عَلَى أَنْفِهِ [11] .
 صاحب جواهر در تایید این نظریه فرموده است اجتناب از این طیب موجب بی احترامی خانه کعبه می شود یا تسمک به ادله لا حرج شده است زیرا اگر استشمام رائحه طیبه بر محرم حرام باشد موجب حرج بر حاجی خواهد شد و همچنین تمسک به ادله عامه طواف شده است زیرا شارع اذن به طواف داده است اما نفرموده است که از طیب موجود در مطاف اجتناب کنید.
 دلیل قول سوم
 صاحب مستند [12] [13]
  می فرمایند اگر خلوق را مرکب بدانید در مفرد دلیل بر جواز ندارید و ادله عامه بر حرمت، حاکم می باشد و اگر خلوق را اعم از مرکب و مفرد بدانید ایشان می خواهد ادله عامه را با اجمال ساقط کند به این بیان که عمومات از درجه اعتبار ساقط می شود بخاطر اجمال مخصص وقتی ادله عامه نداشته باشیم باید به اصول عملیه مراجعه شود و با شک در حرمت طیب کعبه، اصل عدم حرمت و برائت می باشد.


[1] تحریر الوسیلة، امام خمینی، ج1، ص241.
[2] جواهر الكلام، محمد حسن جواهري، ج، ص322
[3] مستند الشيعه، مهدي نراقي، ج، ص376
[4] رياض المسائل، سيدعلي طباطبايي، ج، ص436، ط - الحديثة
[5] بقي الكلام في ما لو طيبت الكعبة بغير الخلوق المذكور، و بالجواز صرح جمع من الأصحاب (رضوان الله عليهم): منهم: الشيخ و العلامة. و قال في الدروس: قال الشيخ: لو دخل الكعبة و هي تجمر أو تطيب لم يكره له الشم. و بمثل ذلك صرح العلامة في التذكرة.و ظاهر المدارك الميل اليه. و استدل عليه بفحوى صحيحة هشام بن الحكم بالتقريب الذي قدمناه. و هو غير بعيد، و ان نسبه في الذخيرة إلى انه ضعيف. و الاحتياط في العدم.
[6] الحدائق الناضرة، محدث بحراني، ج، ص422.
[7] و لكن الأقرب جواز شم طيب الكعبة مطلقاً(ای من الخلوق او غیره)؛ لفحوىٰ الخطاب الذي مضى، و منه يظهر ما في دليل المسالك من لزوم الاقتصار علىٰ المنصوص، فإنّ هذا أيضاً منصوص، إذ لا يشترط في النص الدلالة الصريحة بنحو من التضمن أو المطابقة، بل يكفي الدلالة الالتزامية، سيّما نحو الأولوية التي لا خلاف في حجيتها و لا شبهة.
[8] رياض المسائل، سيدعلي طباطبايي، ج، ص436، ط - الحديثة.
[9] و الخلوق- كما قيل-: طيب خاصّ، فيكون المجوّز هو فقط، فلو طيّب ثوب الكعبة بغيره ممّا يحرم على المحرم حرم، كذا قيل و لا بأس به إن ثبت أنّ الخلوق هو أخلاط خاصّة، و إلّا فيكون مجملا، و لا حجّية في العام المخصّص بالمجمل في موضع الإجمال.
[10] مستند الشيعه، مهدي نراقي، ج، ص376.
[11] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی،ج12، ص448، باب20، حدیث1، ط آل البیت.
[12] و الخلوق- كما قيل: طيب خاصّ، فيكون المجوّز هو فقط، فلو طيّب ثوب الكعبة بغيره ممّا يحرم على المحرم حرم، كذا قيل و لا بأس به إن ثبت أنّ الخلوق هو أخلاط خاصّة، و إلّا فيكون مجملا، و لا حجّية في العام المخصّص بالمجمل في موضع الإجمال.
[13] مستند الشيعه، مهدي نراقي، ج، ص376.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo