< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

91/09/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: لبس ثوبین
 تقدم الکلام به اینکه سه نظریه در مورد لبس موجود است نظریه اولی این است که می گویند لبس حکم وضعی دارد اما جزء او شرط او کون المخیط مانعا.
 بحث در دو مرحله مورد برسی قرار می گیرد:
 مرحله اولی: لبس مخیط مانع تحقق احرام است.
 دلیل:
 اولا:
 لبس مخیط حرام است پس مانع است و موجب بطلان احرام می شود.
 و فیه:
 اگرچه لبس مخیط حرام است و لکن این حرمت دلالت بر مانعیت و بطلان ندارد چرا که روایات کثیره ای وجود دارد که لبس مخیط کفاره دارد اما مانعیت ندارد.
 و ثانیا:
  برای اثبات این نظریه استدلال شده است به فتوای اصحاب و روایات که اگر در حین احرام مخیط بر تن داشته باشد اخراج مخیط از رأس مانعی ندارد پس معلوم می شود که وی چون حین احرام مخیط بر تن داشته است احرامش محقق نشده است و علامت عدم احرام ، جواز اخراج من رأس است.
 فیه:
 اولا: این فتوی به حد اجماع نرسیده است لذا حجیت ندارد.
 ثانیا: در این فتوی و روایات دو احتمال وجود دارد:
  1. همانگونه که مستدل می گوید دلالت بر مانعیت مخیط داشته باشد.
 2. این فتوی و روایات دلالت بر صحت احرام در مخیط دارند چرا که امام بعد از آن امر به اعاده تلبیه نکرده اند و از این کشف می کنیم که اصلا احرامش باطل نشده است و الا می فرمودند که تلبیه را تکرار کن.
 بنابر این، این روایات اگر دلالت بر صحت نداشته باشد دلالت بر بطلان هم ندارد فلذا مرحوم آقای خونساری و مرحوم آقای گلپایگانی و عده ای فرموده اند مفاد این روایات یک حکم تعبدی است که در یک جا لباس را از سر بیرون آورد و در یک جا از پا.
 و ثالثا: استدلال شده است به صحیحة معاویة بن عمار
 وسائل الشيعة، ج12‌، ص: 489‌ باب 45 ح 5«وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنْ لَبِسْتَ ثَوْباً فِي إِحْرَامِكَ- لَا يَصْلُحُ لَكَ لُبْسُهُ فَلَبِّ وَ أَعِدْ غُسْلَكَ- وَ إِنْ لَبِسْتَ قَمِيصاً فَشُقَّهُ وَ أَخْرِجْهُ مِنْ تَحْتِ قَدَمَيْكَ».
 اینکه حضرت می فرمایند دوباره تلبیه بگو مفهومش این است که لبس مخیط مانع از صحت احرام است لذا ابن جنید قائل شده اند که لبس مخیط مانعیت دارد.
 فیه:
 اولا:
  مورد این روایت لبس مخیط بعد از احرام می باشد و بحث ما در لبس مخیط حین احرام می باشد ضمن اینکه کسی به این روایت در مورد خودش هم عمل نکرده است زیرا باید بگوییم غیر از جماع، محرمات دیگر هم موجب بطلان احرام می شود در حالیکه هیچ یک از فقهاء چنین قولی را قائل نشده است و باید بگوییم در مخیط بین ثوب و قمیص (پیراهن و غیرش) فرق است در حالیکه کسی قائل به این فرق نشده است.
  فلذا عده ای از فقهاء من جمله مرحوم آقای حکیم (ره) می فرمایند:
 «لكن الظاهر منه اللبس بعد الإحرام، و يكون مفاده الفرق بين القميص و غيره من الثياب التي لا يصلح للمحرم لبسها، و هو على ظاهره غير معمول به»
 ثانیا:
  این روایت معارض است با روایات عبد الصمد که به صورت صریح دلالت دارد بر اینکه لبس مخیط مانعیت ندارد.
 المصدر ج‌12، ص: 489 باب 45 ح 3 «وَ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ عَبْدِ الصَّمَدِ بْنِ بَشِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ أَنَّ رَجُلًا أَعْجَمِيّاً دَخَلَ الْمَسْجِدَ يُلَبِّي‌ وَ عَلَيْهِ قَمِيصُهُ فَقَالَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي كُنْتُ رَجُلًا أَعْمَلُ بِيَدِي وَ اجْتَمَعَتْ لِي نَفَقَةٌ فَجِئْتُ أَحُجُّ لَمْ أَسْأَلْ أَحَداً عَنْ شَيْ‌ءٍ وَ أَفْتَوْنِي هَؤُلَاءِ أَنْ أَشُقَّ قَمِيصِي وَ أَنْزِعَهُ مِنْ قِبَلِ رِجْلَيَّ وَ أَنَّ حَجِّي فَاسِدٌ وَ أَنَّ عَلَيَّ بَدَنَةً فَقَالَ لَهُ مَتَى لَبِسْتَ قَمِيصَكَ أَ بَعْدَ مَا لَبَّيْتَ أَمْ قَبْلَ قَالَ قَبْلَ أَنْ أُلَبِّيَ قَالَ فَأَخْرِجْهُ مِنْ رَأْسِكَ فَإِنَّهُ لَيْسَ عَلَيْكَ بَدَنَةٌ وَ لَيْسَ عَلَيْكَ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ أَيُّ رَجُلٍ رَكِبَ أَمْراً بِجَهَالَةٍ فَلَا شَيْ‌ءَ عَلَيْهِ طُفْ بِالْبَيْتِ سَبْعاً وَ صَلِّ رَكْعَتَيْنِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِيمَ ع- وَ اسْعَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ قَصِّرْ مِنْ شَعْرِكَ فَإِذَا كَانَ يَوْمُ التَّرْوِيَةِ فَاغْتَسِلْ وَ أَهِلَّ بِالْحَجِّ وَ اصْنَعْ كَمَا يَصْنَعُ النَّاس‌»
 برسی وضع به معنای اول و دوم(جزئیت و شرطیت) اگر کسی قائل به این قول باشد لولا الاسکافی
 دلیل:
 اولا:
  محرم نباید لبس مخیط داشته باشد پس اگر لباسی نپوشد عریان خواهد بود لذا باید لباس احرام را بپوشاند.
 و فیه:
 این دلیل را اهل سنت مطرح نموده اند و لکن به نظر نا تمام است چرا که این دلالت بر وجوب فی الجمله لبس دارد نه پوشیدن با شرائط لباس احرام و سلمنا دلالت بر وجوب به این کیفیت داشته باشد دلالت بر شرطیت ندارد و نیاز به دلیل دارد.
 ثانیا:
 دلیل دوم روایات و فتوای اصحاب است که بحث شق ثوب و یا بیرون آوردن از سر را بیان نموده اند این روایات و فتوای اصحاب دلالت بر شرطیت دارد زیرا چون شرط نیامده احرام باطل است لذا بیرون آوردن لباس از سر مانعی ندارد.
 و فیه:
 جواب آن هم از ما ذکرنا روشن شد چرا که اولا این فتاوی به حد اجماع نرسیده است و ثانیا اگر نگوییم این روایات دلالت بر شرطیت ندارد لااقل مجمل است زیرا گفتیم در این روایات دو احتمال است و مشخص نیست کدام مورد مد نظر بوده است.
 ثالثا:
 سومین دلیلی که اقامه شده است گفته اند سیاق روایاتی که در مقام وجوب لبس عند الاحرام وارد شده ظهور در این دارد که این وجوب لبس، شرطی است از قبیل اذا قمتم الی الصلاه فاغسلوا ... که دلالت بر شرطیه وضو برای غسل دارد.
 و فیه:
 اولا: قیاس مع الفارق است و این هیئت در باب احرام دلالت بر شرطیت ندارد
 ثانیا: قول به شرطیت مخالف صریح صحیحه هشام می باشد زیرا در این روایت فرموده است قبل از میقات میتوانی در مدینه لباس احرام را بپوشی این دلالت می کند که لازم نیست هنگام احرام لبس انجام شود و لبس شرط احرام نیست بلکه شخص می تواند قبل از میقات لباس احرام را بپوشد و اگر در مدینه شخص لباس را بپوشد قطعا عندیت صادق نخواهد بود.
 المصدر ص: 326 باب 8 ح 1 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ قَالَ أَرْسَلْنَا إِلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ نَحْنُ جَمَاعَةٌ وَ نَحْنُ بِالْمَدِينَةِ أَنَّا نُرِيدُ أَنْ نُوَدِّعَكَ فَأَرْسَلَ إِلَيْنَا أَنِ اغْتَسِلُوا بِالْمَدِينَةِ- فَإِنِّي أَخَافُ أَنْ يَعِزَّ الْمَاءُ عَلَيْكُمْ بِذِي الْحُلَيْفَةِ- فَاغْتَسِلُوا بِالْمَدِينَةِ- وَ الْبَسُوا ثِيَابَكُمُ الَّتِي تُحْرِمُونَ فِيهَا ثُمَّ تَعَالَوْا فُرَادَى أَوْ مَثَانِي‌»
 دلیل بر نظریه سوم: طوائفی از روایات است که اهم آن حدیث 20 از باب 12است که صحیحه معاویه بن عمار بود که در آن حضرت فرمودند که انما یوجب الاحرام ثلاثه که به وضوحه دلالت دارد بر اینکه تلبیه موجب احرام می شود و به اطلاقه شریطت و جزئیت و ... را رد می کند و نهایتا شک می کنیم که لبس ثوب شرط و یا جزء و ... است یا خیر اصل عدم شرطیت و جزئیت و ... است.
 وسائل الشيعة، ج‌، ص: 279‌«وَ عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يُوجِبُ الْإِحْرَامَ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ التَّلْبِيَةُ وَ الْإِشْعَارُ- وَ التَّقْلِيدُ فَإِذَا فَعَلَ شَيْئاً مِنْ هَذِهِ الثَّلَاثَةِ فَقَدْ أَحْرَم»
 علاوه بر اینکه روایات دیگری هم وجود دارد که در باب محرمات حضرت ملاک برای کفاره و .. را گفتن تلبیه می دانند و نه لبس و ...
 نظریه سوم تفصیلی است که صاحب حدائق بر اساس قواعد آنرا می گوید و می گوید اگر عالم بوده است لبس شرط می شود و الا یعنی اگر عالم نبود است مانعی ندارد و دلیل ایشان جمع بین صحیحه معاویه بن عمار و صحیحه عبد الصمد است که می گوید اگر لبس ثوب نکرده است و لبس مخیط داشته عالما بوده احرام وی باطل است و علیه الحج من قابل و اگر جاهل بوده است مانعی ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo