< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/11/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: منتهای میقات عقیق
 طائفه چهارم: روایاتی که می فرمایند ذات عرق جزء میقات است.
 منها: وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 313 باب 2 ح 7 «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ حَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ حَدُّ الْعَقِيقِ أَوَّلُهُ الْمَسْلَخُ وَ آخِرُهُ ذَاتُ عِرْق‌»
 منها: المصدر ح 9 « قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَهْلِ الْعِرَاقِ الْعَقِيقَ- وَ أَوَّلُهُ الْمَسْلَخُ وَ وَسَطُهُ غَمْرَةُ وَ آخِرُهُ ذَاتُ عِرْقٍ وَ أَوَّلُهُ أَفْضَل‌»
 منها: المصدر ص 334 باب 17 ح 3 « وَ عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ مِسْمَعٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِذَا كَانَ مَنْزِلُ الرَّجُلِ دُونَ ذَاتِ عِرْقٍ إِلَى مَكَّةَ- فَلْيُحْرِمْ مِنْ مَنْزِلِه‌»
 مفهوم این روایت این است که اگر منزل شخص فوق ذات عرق یا نفس ذات عرق می باشد از ذات عرق محرم شود.
 منها: المصدر ص: 304 باب 22 ح 8 «وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُتَمَتِّعِ يَجِي‌ءُ فَيَقْضِي مُتْعَتَهُ ثُمَّ تَبْدُو لَهُ الْحَاجَةُ فَيَخْرُجُ إِلَى الْمَدِينَةِ- وَ إِلَى‌ ذَاتِ عِرْقٍ أَوْ إِلَى بَعْضِ الْمَعَادِنِ قَالَ يَرْجِعُ إِلَى مَكَّةَ بِعُمْرَةٍ إِنْ كَانَ فِي غَيْرِ الشَّهْرِ الَّذِي تَمَتَّعَ فِيهِ لِأَنَّ لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةً وَ هُوَ مُرْتَهَنٌ بِالْحَجِّ قُلْتُ فَإِنَّهُ دَخَلَ فِي الشَّهْرِ الَّذِي خَرَجَ فِيهِ قَالَ كَانَ أَبِي مُجَاوِراً هَاهُنَا فَخَرَجَ يَتَلَقَّى بَعْضَ هَؤُلَاءِ فَلَمَّا رَجَعَ فَبَلَغَ ذَاتَ عِرْقٍ أَحْرَمَ مِنْ ذَاتِ عِرْقٍ بِالْحَجِّ وَ دَخَلَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بِالْحَج‌»
 نتیجه اینکه این روایات با طائفه سوم تعارض دارند از این جهت که طائفه سوم می فرمایند بعد از غمره احرام جایز نیست و آنجا عقیق نیست و این روایات می گوید که بعد از غمره میقات باقی است و ذات عرق جزء میقات می باشد نتیجه اینکه در منتهای میقات عقیق تعارض واضحی وجود دارد لذا گفتیم ما افاد سیدنا الاستاذ به اینکه «اوله مسلخ و آخره ذات عرق» ناتمام است مبدا ناتمام است زیرا مبدا مسلخ نیست بلکه برید البغث می باشد و منتها ناتمام است زیرا منتها ذات عرق نیست بلکه منتها غمره می باشد.
 رفع تعارض:
 ظاهرا این اشکال اگر چه قوی است لکن این شبهه قابل دفع می باشد زیرا بین طائفه سوم و طائفه چهارم گرچه تعارض موجود است ولکن احد المتعارضین که طائفه سوم می باشد ظهور در عدم میقات و عدم جواز احرام دارد اما طائفه چهارم نص در جواز احرام از ذات عرق می باشد و به برکت نص باید از ظاهر رفع ید کرد چرا که نص قرینه بر ظاهر می باشد در نتیجه باید روایات طائفه سوم را حمل بر تقیه کنیم بخاطر روایت احتجاج و یا حمل بر افضل کنیم و بگوییم که افضل این است که از غمره احرام تاخیر نافتد.
 مرحوم حکیم در مستسک نیز می فرمایند: مستمسك العروة الوثقى، ج‌11، ص: 263 «و لایبعد حمل الجمیع علی الافضل»
 برسی روایات طائفه سوم:
 در ح 1 از باب 2 کلمه احرام ذکر نشده است فقط فرموده است آخر این میقات غمره می باشد بله البته لازمه این تعیین حد این است که بعد از غمره احرام جایز نیست پس این روایت ظهور در عدم جواز احرام بعد از غمره را دارد و نص نیست
 و همچنین در ح 2 از باب 2 نیز سخنی صریحا از عدم جواز احرام در ذات عرق نیامده است فقط حد را غمره بیان کرده است کما اینکه در ح 5 و ح 6 هم صراحتا به عدم جواز احرام اشاره ای نشده است.
 نتیجه اینکه طائفه سوم صراحت ندارد و به ظاهرش دلالت بر مدعایش دارد
 برسی روایات طائفه چهارم
 در ح 8 باب 22 صراحتا کلمه احرام ذکر شده است و تصریح به جواز احرم از ذات عرق شده است « فَلَمَّا رَجَعَ فَبَلَغَ ذَاتَ عِرْقٍ أَحْرَمَ مِنْ ذَاتِ عِرْقٍ»
 در ح 3 باب 17 نیز جمله «فلیحرم من منزله» آمده است که مفهومش این است که اگر در ذات عرق است احرم من ذات عرق.(البته استاد پذیرفتند که مفهوم را نمی توان نص دانست)
 نتیجه اینکه جواز احرام در طائفه چهارم صراحتا بیان شده است.
 اشکال:
 در طائفه سوم هم ح 10 نص می باشد چرا که کلمه احرام در این روایت مکررا ذکر شده است.
 المصدر ص: 314 ح 10 «أَحْمَدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ الطَّبْرِسِيُّ فِي الْإِحْتِجَاجِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيِّ أَنَّهُ كَتَبَ إِلَى صَاحِبِ الزَّمَانِ ع يَسْأَلُهُ عَنِ الرَّجُلِ يَكُونُ مَعَ بَعْضِ هَؤُلَاءِ وَ يَكُونُ مُتَّصِلًا بِهِمْ يَحُجُّ وَ يَأْخُذُ عَنِ الْجَادَّةِ وَ لَا يُحْرِمُ هَؤُلَاءِ مِنَ الْمَسْلَخِ- فَهَلْ يَجُوزُ لِهَذَا الرَّجُلِ أَنْ يُؤَخِّرَ إِحْرَامَهُ إِلَى ذَاتِ عِرْقٍ- فَيُحْرِمَ مَعَهُمْ لِمَا يَخَافُ الشُّهْرَةَ أَمْ لَا يَجُوزُ إِلَّا أَنْ يُحْرِمَ مِنَ الْمَسْلَخِ- فَكَتَبَ إِلَيْهِ فِي الْجَوَابِ يُحْرِمُ مِنْ مِيقَاتِهِ ثُمَّ يَلْبَسُ الثِّيَابَ وَ يُلَبِّي فِي نَفْسِهِ فَإِذَا بَلَغَ إِلَى مِيقَاتِهِمْ أَظْهَرَه‌»
 ظاهرا این اشکال وارد نیست زیرا این حدیث تارة در کتاب غیبت شیخ طوسی آمده است و اخری در کتاب احتجاج آمده است آنچه در احتجاج ذکر شده است مرسله می باشد و آنچه که در کتاب غیبت شیخ آمده است سندا اشکال دارد زیرا در این طریق، احمد بن ابراهیم بن نوبختی آمده است که یا در کتب رجال وجود ندارد و یا اگر هست مجهول الحال می باشد.
 نکتة: این روایت اگر معتبر باشد کما اینکه بعضی طرقی را برای معتبر بودن حدیث بیان کرده اند ثمره مهمی دارد زیرا در این حدیث آمده است که در حال احرام لبس مخیط اشکال ندارد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo