< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/11/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: میقات اهل نجد-عقیق-
 جهت دوم: ما اشار الیه سیدنا الاستاذ بقوله: «و أوله المسلخ و وسطه غمرة و آخره ذات عرق»
 کما اشار الی ذلک صاحب الحدائق ج 14ص 438 بقوله: «قد صرح الأصحاب (رضوان الله عليهم) بان العقيق المتقدم في الاخبار أوله المسلخ و وسطه غمرة و آخره ذات عرق، و ان الأفضل الإحرام من اوله ثم وسطه‌»
 در طول این میقات که از کجا تا کجاست چند نظریه وجود دارد:
  • ما هو المشهور، ابتدای این میقات از طرف عراق مسلخ می باشد و وسط این میقات غمره می باشد و آخرش که متصل به حجاز است ذات عرق می باشد.
 دلیل بر این نظریه:
  وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 313 باب 2 ح 7 «وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ حَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ حَدُّ الْعَقِيقِ أَوَّلُهُ الْمَسْلَخُ وَ آخِرُهُ ذَاتُ عِرْق‌»
 این روایت از حیث دلالت من حیث مبدا و منتها کما افاد سیدنا الاستاذ رضوان الله تعالی علیه واضح است اگر اشکالی باشد از حیث سند می باشد اشکالی از ناحیه حسن بن محمد وجود دارد که گفته شده است این شخص مجهول الحال است.
 از این اشکال جواب داده شده است به اینکه مراد از حسن بن محمد، حسن بن محمد سماعه می باشد که ثقه است دلیل بر این ادعا این است که حسن بن محمد بن سماعه تارة از محمد بن زیاد کما فی هذا السند -که حدود 60 مورد می باشد- روایت نقل می کند کما اینکه قطعا مراد از محمد بن زیاد، ابن ابی عمیر می باشد و اخری حسن بن محمد از ابن ابی عمیر روایت نقل کرده است (با همین عنوان ابن ابی عمیر) و ثالثة از محمد بن ابی عمیر روایت نقل کرده است این موجب می شود که اطمینان حاصل شود که مراد از حسن بن محمد، حسن بن محمد سماعه می باشد.
 اشکال دیگر این سند به ملاحظه عمار بن مروان می باشد جهت اشکال این است که می گویند در رجال دو عمار بن مروان داریم احدهما عمار بن مروان یشکری است که ثقه است و دیگری عماربن مروان کلبی که ثقه نیست در نتیجه این فرد مردد بین ثقه و غیر ثقه می باشد.
 ایضا از این اشکال جواب داده شده است که به قرائنی مراد از این مطلق یشکری می باشد.
 منها: شیخ طوسی فقط یشکری را ذکر کرده است و اسمی از کلبی نبرده است لذا بعضی احتمال داده اند که اصلا یک فرد به این عنوان وجود داشته باشد و دو نفر نباشند.
 منها: کسی که صاحب اصل می باشد یشکری می باشد اما کلبی کتاب ندارد بماند خود این فرد هم وجودش مشکوک است لذا وقتی مطلق ذکر شود منصرف به کسی می شود که مطرح است و دارای اصل است.
 بر فرض اینکه ما نتوانیم اشکال سند روایت را حل کنیم چون مشهور به این روایت عمل کرده اند ضعف روایت به عمل مشهور جبران می شود.
 نتیجه اینکه ما افاد سیدنا الاستاذ صحیح است.
 موید این مطلب ح 9 از باب 2 از مواقیت می باشد.
 المصدر ح 9 «قَالَ وَ قَالَ الصَّادِقُ ع وَقَّتَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِأَهْلِ الْعِرَاقِ الْعَقِيقَ- وَ أَوَّلُهُ الْمَسْلَخُ وَ وَسَطُهُ غَمْرَةُ وَ آخِرُهُ ذَاتُ عِرْقٍ وَ أَوَّلُهُ أَفْضَل‌»
 این روایت اگر چه مرسله می باشد ولی از مرسلاتی است که سیدنا الاستاذ آن را حجت می دانند ولی به نظر ما فرقی بین مرسلات مرحوم صدوق نیست ایشان چه بفرمایند قال و چه بفرمایند روی هیچ کدام حجت نمی باشد لذا اگر بخواهیم مشکل سندی این روایت را حل کنیم باید با عمل مشهور آن را حل کنیم الا این روایت موید حدیث نهم خواهد بود.
 در این بحث ح 3 از باب 17 و باب 22 از اقسام حج نیز ذکر شده است ولی این دو روایت ربطی به این بحث ندارد مفاد این روایات این است که ذات عرق میقات است و در بیان اصل میقات می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo