< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/07/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خروج از مکه بعد از عمره تمتع

«مسألة 2 الأحوط أن لا يخرج من مكة بعد الإحلال عن عمرة التمتع بلا حاجة، و لو عرضته حاجة فالأحوط أن يحرم للحج من مكة و يخرج لحاجته و يرجع محرما لإعمال الحج، لكن لو خرج من غير حاجة و من غير إحرام ثم رجع و أحرم و حج صح حجه».

 در این مساله سیدنا الاستاذ به سه مطلب اشاره کرده اند:

مطلب اول: حکم خروج معتمر به عمره تمتع از مکه بعد از خروج از احرام

 اقوال در این مساله:

1- قول مشهور: خروج از مکه حرام است اشار الی ذلک فی الشرایع بقوله: «و لا يجوز للمتمتع الخروج من مكة حتى يأتي بالحج لأنه صار مرتبطا به[1] » و سیدنا الاستاذ بقوله: « الأحوط أن لا يخرج من مكة بعد الإحلال عن عمرة التمتع».

دلیل این قول: جملة من الروایات

منها: وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 301 ح 1 «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُوسَى بْنِ الْقَاسِمِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ كَيْفَ أَتَمَتَّعُ قَالَ تَأْتِي الْوَقْتَ فَتُلَبِّي إِلَى أَنْ قَالَ وَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ مَكَّةَ حَتَّى تَحُجَ‌»

 الروایة صحیحة و الدلالة واضحة

منها: المصدر ح2 «عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى وَ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى وَ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ وَ ابْنِ الْمُغِيرَةِ كُلِّهِمْ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ تَمَتَّعْ فَهُوَ وَ اللَّهِ أَفْضَلُ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَهْلَ مَكَّةَ يَقُولُونَ إِنَّ عُمْرَتَهُ عِرَاقِيَّةٌ وَ حَجَّتَهُ مَكِّيَّةٌ كَذَبُوا أَ وَ لَيْسَ هُوَ مُرْتَبِطاً بِالْحَجِّ لَا يَخْرُجُ حَتَّى يَقْضِيَهُ‌»

 الروایة صحیحة و الدلالة واضحة

 این روایت در جواب کسانی آمده است که می گفتند حج تمتع همان عمره مفرده و حج افراد می باشد امام فرمودند بین این دو فرق است زیرا بین عمره تمتع و اعمال حج خروج جایز نیست و این دو مرتبط با هم می باشد.

منها: المصدر ص 302 ح 5 «عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ ع كَيْفَ أَتَمَتَّعُ فَقَالَ تَأْتِي الْوَقْتَ فَتُلَبِّي بِالْحَجِّ فَإِذَا أَتَى مَكَّةَ طَافَ وَ سَعَى وَ أَحَلَّ مِنْ كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هُوَ مُحْتَبِسٌ لَيْسَ لَهُ أَنْ يَخْرُجَ مِنْ مَكَّةَ حَتَّى يَحُجَ‌»

 الروایة صحیحة و الدلالة واضحة

منها: المصدر ح 6 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ‌ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ دَخَلَ مَكَّةَ مُتَمَتِّعاً فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ- لَمْ يَكُنْ لَهُ أَنْ يَخْرُجَ حَتَّى يَقْضِيَ الْحَجَّ...»

 بر این اساس اکثر علماء منهم سیدنا الاستاذ می فرمایند خروج از احرام موجب جواز خروج نمی شود.

2- تفصیل بین وجود حاجت و عدم حاجت، اگر حاجت به خروج باشد اشکال ندارد و الا خروج حرام است. این تفصیل را اغلب علماء داده اند.

دلیل بر این نظریه:

  جمع بین روایات ادله قول اول- که می گویند خروج مطلقا حرام است- و جمله ای دیگر از روایات که در صورت وجود حاجت می فرمایند خروج مانعی دارد به این است که بگوییم حرمت خروج زمانی است که حاجتی برای خروج از مکه نباشد.

 روایات این قول:

منها: المصدر ص: 302 ح 4 «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي رَجُلٍ قَضَى مُتْعَتَهُ وَ عَرَضَتْ لَهُ حَاجَةٌ أَرَادَ أَنْ يَمْضِيَ إِلَيْهَا قَالَ فَقَالَ فَلْيَغْتَسِلْ لِلْإِحْرَامِ وَ لْيُهِلَّ بِالْحَجِّ وَ لْيَمْضِ فِي حَاجَتِهِ فَإِنْ لَمْ يَقْدِرْ عَلَى الرُّجُوعِ إِلَى مَكَّةَ مَضَى إِلَى عَرَفَاتٍ»‌

 الروایه معتبرة و الدلالة واضحة

منها: المصدر ح 6 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ‌ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ مَنْ دَخَلَ مَكَّةَ مُتَمَتِّعاً فِي أَشْهُرِ الْحَجِّ- لَمْ يَكُنْ لَهُ أَنْ يَخْرُجَ حَتَّى يَقْضِيَ الْحَجَّ فَإِنْ عَرَضَتْ لَهُ حَاجَةٌ إِلَى عُسْفَانَ أَوْ إِلَى الطَّائِفِ- أَوْ إِلَى ذَاتِ عِرْقٍ خَرَجَ مُحْرِماً...»

3- خروج معتمر بعد از عمره از مکه مطلقا جایز است اما کراهت دارد حکی عن ابن ادریس و محقق در نافع و شیخ طوسی در مبسوط و مال الیه صاحب الجواهر فی الجواهر[2]

دلیل بر این نظریه:

 جمع بین روایات بوسیله صحیحه حلبی

 المصدر ص 303ح 7 «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَمَتَّعُ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ يُرِيدُ الْخُرُوجَ إِلَى الطَّائِفِ- قَالَ يُهِلُّ بِالْحَجِّ مِنْ مَكَّةَ- وَ مَا أُحِبُّ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهَا إِلَّا مُحْرِماً وَ لَا يَتَجَاوَزِ الطَّائِفَ إِنَّهَا قَرِيبَةٌ مِنْ مَكَّةَ»

 الروایة صحیحة و الدلالة واضحة

 مورد استشهاد جمله «ما احب ان یخرج» می باشد زیرا این جمله دال بر کراهت می باشد و بر این اساس این روایت قرینه می باشد که مراد از روایات قول اول، نهی تحریمی نبوده است بلکه نهی تنزیهی و کراهتی بوده است.

و فیه:

اولاً: و هو فی غایة الاشکال زیرا جماعتی از محققین منهم استادنا المحقق فی غیر مورد می فرمایند این جمله -ما احب- دلالت بر حرمت می کند و چند آیه از قرآن را هم به عنوان شاهد ذکر کرده اند مانند «ان الله لایحب الفساد»

و فیه: استعمال «ما احب» در حرمت بخاطر قرائن دلیل بر وضع نیست ظاهرا والله العالم این کلمه وضع برای کراهت شده است.

و ثانیا: مورد این روایت خروج به طائف می باشد نه مطلق الخروج و لقائل ان یقول که این حکم مختص به طائف می باشد.

و ثالثا: لقائل ان یقول که این روایت، حکم خروج معتمر را بیان نمی کند بلکه این روایت خصوصیات خروج را بیان می کند امام علیه السلام در مقام بیان کیفیت خروج می باشد زیرا خروج چه جایز باشد و چه حرام تارة با احرم صورت می گیرد و تارة بدون احرام می باشد امام علیه السلام می فرمایند خروج بدون احرام کراهت دارد اما نمی فرمایند اصل خروج چه حکمی دارد.

و رابعا: این روایت با مفاد صحیح حماد که می فرماید با وجود حاجت، خروج مانعی ندارد تعارض دارد زیرا ما احب مطلق است یعنی چه خروج با حاجت باشد و چه بدون حاجت در هر حالتی کراهت دارد.

 اگر چه این چهاراشکال به تنهایی دلیل بر رد این نظریه نمی باشند اما همه این اشکالات با هم ظهور روایت را مخدوش می کنند.

 چنانچه این مطلب را مرحوم حکیم با عبارت «دلاتها خفیة[3] » بسار زیبا بیان کرده اند.

 نتیجه اینکه با توجه به اینکه ظهور این روایت بسیار ضعیف می باشد لذا نمی تواند با بقیه روایات که ظهور آنها اقواست معارضه کند بلکه باید برعکس عمل شود یعنی بقیه روایات را قرینه بر این قرار دهیم که مراد از «ما احب» حرمت می باشد نه کراهت

اقوی این است که نظریه صحیح، نظریه دوم می باشد.

4- جواز خروج مطلقا بدون کراهت

 دلیله سیاتی انشاء الله

[1] شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، ج‌1، ص: 213

[2] جواهر ج 18 ص 24

[3] ج 7 ص 404

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo