< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

90/07/19

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: لزوم احرام از مکه

 گفته شد در شرط چهارم به مطالبی اشاره می شود.

مطلب اول: مکه از مواقیت حج می باشد.

 دلیل بر این مدعی:

اولا: اتفاق المسلمین:

  کما عن الجواهر ج18 ص 17 «بلاخلاف اجده فیه نصا و فتوی»

 و المغنی ج 3 ص 111 م 2263 «لانعلم فی هذا خلافا»

 و الفقه علی مذاهب الاربعة ج 1 ص 640 «و من کان بمکة سواهم من اهلها او لا، فمیقاته نفس المکة»

 تارة بحث در میقات بودن مکه مکرمه می باشد که در این صورت مورد اتفاق المسلمین می باشد.

  و اخری بحث در شرطیت احرام از مکه در صحت حج تمتع می باشد این مرحله دوم بین مسلمین اتفاقی نیست -کما سیاتی- بله بین امامیه اتفاقی است ولی بین عامه اختلافی است بعضی مانند مالکی ها و بعضی از شافعی ها آن را واجب می دانند ولی شرط صحت نمی دانند.

ثانیاً: جملة من الروایات

منها: وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 266 «عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا فَقَالَ لَا لَيْسَ لِأَهْلِ مَكَّةَ أَنْ يَتَمَتَّعُوا قَالَ قُلْتُ فَالْقَاطِنِينَ بِهَا قَالَ إِذَا أَقَامُوا سَنَةً أَوْ سَنَتَيْنِ صَنَعُوا كَمَا يَصْنَعُ أَهْلُ مَكَّةَ- فَإِذَا أَقَامُوا شَهْراً فَإِنَّ لَهُمْ أَنْ يَتَمَتَّعُوا قُلْتُ مِنْ أَيْنَ قَالَ يَخْرُجُونَ مِنَ الْحَرَمِ- قُلْتُ مِنْ أَيْنَ يُهِلُّونَ بِالْحَجِّ فَقَالَ مِنْ مَكَّةَ نَحْواً مِمَّا يَقُولُ النَّاس»‌

منها: وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 30 «وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الرَّجُلِ يَتَمَتَّعُ بِالْعُمْرَةِ إِلَى الْحَجِّ يُرِيدُ الْخُرُوجَ إِلَى الطَّائِفِ- قَالَ يُهِلُّ بِالْحَجِّ مِنْ مَكَّةَ- وَ مَا أُحِبُّ أَنْ يَخْرُجَ مِنْهَا إِلَّا مُحْرِماً وَ لَا يَتَجَاوَزِ الطَّائِفَ إِنَّهَا قَرِيبَةٌ مِنْ مَكَّة»

منها: وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 339 «وَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي أَحْمَدَ عَمْرِو بْنِ حُرَيْثٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع مِنْ أَيْنَ أُهِلُّ بِالْحَجِّ فَقَالَ إِنْ شِئْتَ مِنْ رَحْلِكَ وَ إِنْ شِئْتَ مِنَ الْكَعْبَةِ- وَ إِنْ شِئْتَ مِنَ الطَّرِيق»‌

 نتیجه اینکه مکه یکی از مواقیت می باشد و شرط صحت حج تمتع احرام از مکه می باشد.

 بر این شرط اشکال شده است که روایتی در این زمینه وجود دارد که مفادش این است که احرام حج تمتع از بقیه مواقیت نیز اشکال ندارد.

 وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 303 «عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنِ الْمُتَمَتِّعِ يَجِي‌ءُ فَيَقْضِي مُتْعَتَهُ ثُمَّ تَبْدُو لَهُ الْحَاجَةُ فَيَخْرُجُ إِلَى الْمَدِينَةِ- وَ إِلَى‌ ذَاتِ عِرْقٍ أَوْ إِلَى بَعْضِ الْمَعَادِنِ قَالَ يَرْجِعُ إِلَى مَكَّةَ بِعُمْرَةٍ إِنْ كَانَ فِي غَيْرِ الشَّهْرِ الَّذِي تَمَتَّعَ فِيهِ لِأَنَّ لِكُلِّ شَهْرٍ عُمْرَةً وَ هُوَ مُرْتَهَنٌ بِالْحَجِّ قُلْتُ فَإِنَّهُ دَخَلَ فِي الشَّهْرِ الَّذِي خَرَجَ فِيهِ قَالَ كَانَ أَبِي مُجَاوِراً هَاهُنَا فَخَرَجَ يَتَلَقَّى بَعْضَ هَؤُلَاءِ فَلَمَّا رَجَعَ فَبَلَغَ ذَاتَ عِرْقٍ أَحْرَمَ مِنْ ذَاتِ عِرْقٍ بِالْحَجِّ وَ دَخَلَ وَ هُوَ مُحْرِمٌ بِالْحَجِ‌»

 مفاد این روایت این است که امام علیه السلام از مواقیت معروفه که ذات العرق باشد محرم به احرام حج تمتع شده است در نتیجه از این روایت بوضوح استفاده می شود که احرام از مکه تعین ندارد.

و فیه:

 بر این روایت اشکالات متعددی شده است.

معلوم نیست که این روایت معتبره باشد چرا که مرحوم صاحب عروه از این روایت تعبیر به خبر کرده است.

 و فیه : نسبت به سند این روایت هم طریق مرحوم شیخ و هم طریق مرحوم کلینی هر دو صحیح می باشد.

 2- این روایت صراحت در جواز احرام حج تمتع از احد المواقیت ندارد کما عن صاحب الجواهر ج 18 ص17

و فیه: این اشکال اگر چه در ادعای عدم صراحت صحیح می باشد ولی ظهور هم برای اثبات مدعی، کافی است و ظهور روایت در این معنا قابل انکار نیست.

 3- آقای خوئی در کتاب حج می فرمایند که این روایت نمی تواند با روایات متقدمه تعارض کند حال یا از باب اینکه کسی به این روایت عمل نکرده است و یا بخاطر کثرت روایات متقدمه.

و فیه: این فرمایش ایشان جای تامل بلکه جای تعجب است زیرا همه روایات متقدمه بُعد اثباتی دارند بُعد نفیی ندارند لا بمنطوقها و لا بمفهومها یعنی اثبات احرام از مکه را می کنند و معتبره اسحاق نیز بُعد اثباتی دارد می فرماید احرام از ذات عرق برای حج تمتع بلا مانع است در نتیجه این دو مثبتین می باشند و مانعی ندارد که هم از مکه احرام جایز باشد هم از ذات عرق و با هم تعارضی ندارند که بحث کثرت روایات متقدمه مطرح شود.

 4- و هو العمده کسی از فقهاء به این روایت عمل نکرده است در نتیجه این روایت یا مطروح است یا تاویل برده شده است و لکل منهما قائل.

 ضمن اینکه متن حدیث اضطراب دارد زیرا جوابی که امام داده اند با سوال سائل مطابقت ندارد لذا مرحوم آقای خوئی می فرمایند شاید از روایت چیزی ساقط شده باشد.

 سوال سائل در مورد شخص است که از مکه خارج شده است و در همان ماه وارد مکه شده است اما جواب امام احرام پدر بزرگوارشان برای حج، از ذات عرق می باشد در حالیکه مناسب این بود که امام بفرمایند اگر در همان ماه وارد مکه شده است احرام بر او واجب نیست ولی امام علیه السلام سوال سائل را که جواب نداده بلکه مطلبی را فرموده ا ند که واقع آن مشخص نیست.

 بر این اساس طائفه ای از فقهاء که روایت را طرح نکرده اند فرموده اند مراد امام از حج ، عمره می باشد که در این مورد صاحب عروه فرموده این احسن المحامل می باشد زیرا در این صورت سوال با جواب مطابقت خواهد داشت البته به نظر ما این حمل احسن المحامل نیست.

 بعضی مانند مرحوم مجلسی می فرمایند که راویت حمل بر تقیه می شود زیرا مالکی ها و شافعی ها قائل به صحت احرام حج تمتع از غیر مکه نیز می باشند.

 این حمل هم چنانکه صاحب مستمسک فرموده صحیح نیست زیرا بر فرض اینکه فعل امام صادق علیه السلام تقیه بوده است اما چه دلیلی بر تقیه بودن کلام حضرت موسی بن جعفر علیه السلام وجود دارد.

 بعضی از علما می فرمایند مراد از حج، حج افراد می باشد.

 و بعضی دیگر می گویند معلوم نیست احرم حضرت به نحو وجوب بوده است کلمه ای وجود ندارد تا اخذ به اطلاق شود بلکه بحث در فعل امام است و فعل اطلاق ندارد لذا ممکن است که امام در ذات عرق محرم شده است اما در مکه تجدید احرام کرده است.

 ولی علی ای حال به نظر ما این روایت ظهور در جواز احرام از غیر مکه دارد و این احتمالات حد اکثر نص بودن روایت را از بین می برد اما ظهورش باقی می ماند(و تنها اشکال اعراض اصحاب از این روایت می باشد)

 نتیجه بحث این است که مکه از مواقیت می باشد و شرط صحت حج تمتع نیز می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo