< فهرست دروس

درس خارج فقه آیت الله مرتضوی

کتاب الحج

89/07/20

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: نیابت از چند نفر
 اشکالاتی که به روایات در جواز نیابت از متعدد وارد شده است :
  • دلیل اخص از مدعی می باشد زیرا مدعای شما این است که روایات هر دو فرض را شامل می شود هم جائی را که متبرع عمل را هم برای خودش انجام داده و هم برای دیگری و جائی که فقط برای دیگری انجام داده است در حالیکه روایت فقط فرض اول را می گوید.
 موسوعه : ج 27، ص 81، مسأله 26 «لقائل أن يقول: إن إشراك الغير في الحج إنما يجوز إذا حج عن نفسه، و أمّا إذا حج عن الغير نيابة فالروايات لا تدلّ على جواز الإشراك حينئذ، لأنّ الظاهر من قوله: «كم أشرك في حجّتي» أو «يشرك في حجّته» كون الحج عن نفسه و يشرك في حجّه شخصاً آخر من المؤمنين و الصلحاء و الأقارب.
 و هذه الدعوى و إن كانت في نفسها قريبة و لكن التدبّر في النصوص يقتضي جواز التشريك مطلقاً و لو لم يقصد الحج عن نفسه، لأنّه بعد البناء على مشروعية النيابة في نفسها و جواز التشريك و رجحانه لا نحتمل اختصاص الجواز بصورة كون الحج عن نفسه. على أن المراد بقوله «بحجتي» أو «حجته» هو الحج الصادر منه‌ مباشرة و لو عن الغير، فلا نحتمل اختصاص جواز التشريك بالحج المأتي من قبل نفسه، بل الظاهر من النصوص تعميم الحكم إلى الحج الصادر منه عن الغير»
 جواب: اگر چه ظاهر روایت فرض اول می باشد زیرا ظهور« اشرکت» در این است که عملی را که برای خودم انجام می دهم دیگری را هم در آن شریک کردم، ولی قطع داریم که فرقی بین فرض اول و دوم نیست زیرا در فرض اول بالاتفاق جایز است و اصل نیابت هم به دلیل خاص ثابت شده است و اینکه کون عمل للنائب دخالت در جواز داشته باشد قطع به عدمش داریم.
 مستمسک : ج 11، ص 74 «لكن ظاهر الجميع، الاشتراك في الحج المأتي به لنفسه، فيشاركهم معه فيه، لا أن يحج عن جماعة نائباً عنهم، و إن كان ذلك يستفاد من النصوص المذكورة»
 2- این روایات فقط اهداء ثواب را شامل می شود نه نیابت را
 لذا صاحب جواهر در توجیه کلام علامه - که در متبرع فرموده است در صورتی صحیح است که اذن از منوب عنه گرفته باشد- می فرمایند:
 جواهر الكلام في شرح شرائع الإسلام، ج‌17، ص: 388«و لكن عن المنتهى التصريح بعدم جواز الحج ندبا عن الحي إلا باذنه، و لعله حمل النصوص على إهداء الثواب لا على وجه النيابة»
  این نشان می دهد که این بزرگواران هم از روایات برداشتشان این است که این روایات موضوعش اهداء ثواب می باشد.
 و فیه: این شبهه ضعفش واضح است زیرا کل روایات در این باب سه قسم است:
 1- طائفه اولی ح 1 و 2 و 3 از باب 28 که در جلسه قبل ذکر شد این قسم واضح است که نیابت را می گویند مانند کلمه ادخلت و اشرکت معک در حالیکه روایات اهداء ثواب اینگونه نیست چرا که غالبا این روایات موردش بعد از عمل است اگر چه اهداء ثواب حین شروع عمل یا در اثناء هم ممکن است.
 2- طائفه دوم روایاتی است که اهداء ثواب از آنها برداشت می شود روایات باب 29 که دو روایت می باشد
 وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 204باب 29 ح 1 «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِيرَةِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع وَ أَنَا بِالْمَدِينَةِ بَعْدَ مَا رَجَعْتُ مِنْ مَكَّةَ إِنِّي أَرَدْتُ أَنْ أَحُجَّ عَنِ ابْنَتِي قَالَ فَاجْعَلْ ذَلِكَ لَهَا الْآنَ‌»
 ظاهرا روایت معتبره می باشد زیرا مراد از حسن بن علی در این روایت ابن بن فضال است و حماد بن عثمان اگر چه مشترک می باشد ولی علی ای حال ثقه می باشند و حارث بن مغیره از اجلاء می باشد اگر چه بعضی گفته اند روایتی وجود دارد که دال بر ذم ایشان می باشد ولی به نظر ما این روایت دال بر ذم ایشان نیست بلکه دال بر مدح ایشان است چرا که گویا می فرماید شان تو اجل از این است که با این افراد معاشرت داشته باشی فقط مشکل در معلی بن محمد می باشد که در سند حدود هفتصد روایت قرار دارد ولی اولا در کامل الزیارات واقع شده است و ثانیا در تفسیر علی بن ابراهیم واقع شده است و ثالثا نجاشی فرموده:
 رجال النجاشي - فهرست أسماء مصنفي الشيعة، ص: 418«معلى بن محمد البصري‌أبو الحسن مضطرب الحديث و المذهب، و كتبه قريبة. له كتب‌»
 این سه امر اگر چه هر کدام به تنهایی دلالت بر وثاقت وی ندارد ولی با ضم بعضها الی البعض اطمینان به وثاقت وی پیدا می شود.
 در این روایت جمله« بَعْدَ مَا رَجَعْتُ مِنْ مَكَّةَ» نشان می دهد که مراد اهداء ثواب است زیرا فرض در بعد از عمل می باشد.
 ح 3 باب 25 ممکن است با این روایت یکی باشد اگر چه این روایت بخاطر سهل بن زیاد ضعیف می باشد.
 وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 197باب 25 ح 3«عَنْهُمْ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَدَخَلَ عَلَيْهِ الْحَارِثُ بْنُ الْمُغِيرَةِ- فَقَالَ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي لِي ابْنَةٌ قَيِّمَةٌ لِي عَلَى كُلِّ شَيْ‌ءٍ وَ هِيَ عَاتِقٌ(جوان یا به معنای دوشیزه می باشد)- فَأَجْعَلُ لَهَا حَجَّتِي قَالَ أَمَا إِنَّهُ يَكُونُ لَهَا أَجْرُهَا وَ يَكُونُ لَكَ مِثْلُ ذَلِكَ وَ لَا يَنْقُصُ مِنْ أَجْرِهَا شَيْ‌ء»
 المصدر ص: 204باب 29 ح 2«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنِّي كُنْتُ نَوَيْتُ أَنْ أُدْخِلَ فِي حَجَّتِيَ الْعَامَ أَبِي أَوْ بَعْضَ أَهْلِي فَنَسِيتُ فَقَالَ ع الْآنَ فَأَشْرِكْهَا»
 واضح است به قرینه اینکه این جرایان در مدینه واقع شده است و به قرینه اینکه سائل می گوید هنگام عمل فراموش کردم، نشان می دهد که مراد از «فاشرکها» اهداء ثواب می باشد.
 نتیجه اینکه شکی نیست که بعضی روایات نیابت را می گوید و بعضی دیگر اهداء ثواب را می گوید و بعضی دیگر قابل تطبقی بر هر دو می باشد مانند:
 3- طائفه سوم مردد بین هر دو می باشد مانند:
 المصدر ص: 202«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَبِي قَدْ حَجَّ وَ وَالِدَتِي قَدْ حَجَّتْ وَ إِنَّ أَخَوَيَّ قَدْ حَجَّا وَ قَدْ أَرَدْتُ أَنْ أُدْخِلَهُمْ فِي حَجَّتِي كَأَنِّي قَدْ أَحْبَبْتُ أَنْ يَكُونُوا مَعِي فَقَالَ اجْعَلْهُمْ مَعَكَ فَإِنَّ اللَّهَ جَاعِلٌ لَهُمْ حَجّاً وَ لَكَ حَجّاً وَ لَكَ أَجْراً بِصِلَتِكَ إِيَّاهُم‌»
 مطلب چهارم: ما اشار سیدنا الاستاذ بقوله: كما يجوز بعنوان إهداء الثواب
 با توجه به روایاتی که به آن اشاره شد واضح می شود که اهداء ثواب مانعی ندارد.
 مستند الشيعة في أحكام الشريعة، ج‌11، ص: 137«و أمّا المندوب، فقد دلّت الأخبار الكثيرة على جواز الاشتراك فيه، فتجوز الاستنابة فيه على هذا الوجه، بأن يستأجره اثنان أو أكثر بعقد واحد لأن يحجّ تطوّعا لهم، لا بأن يؤجّر نفسه لاثنين أو أكثر بعقود متعدّدة، فإنّ كلّ عقد يقتضي الاستقلال، فلا يجوز بعده»
 بقی فی المقام شیء
 وسائل الشيعة، ج‌11، ص: 203 باب 28 ح 7«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ رَجُلٍ دَفَعَ إِلَى خَمْسَةِ نَفَرٍ حَجَّةً وَاحِدَةً فَقَالَ يَحُجُّ بِهَا بَعْضُهُمْ وَ كُلُّهُمْ شُرَكَاءُ فِي الْأَجْرِ فَقَالَ لَهُ لِمَنِ الْحَجُّ فَقَالَ لِمَنْ صَلَّى بِالْحَرِّ وَ الْبَرْد»
 این روایت علی طریق مرحوم صدوق صحیح است اما به آن استدلال نکردیم لا لضعفها بل لاجمالها زیرا این روایت در غایت اجمال است آیا نیابت از طرف خودش بوده است یا از طرف غیرش بوده است.
 برسی سند روایت
 طریق مرحوم کلینی:
 الكافي، ج‌4، ص: 312«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ»
 این روایت بنابر این طریق از دو جهت ضعف سندی دارد یک: سهل بن زیاد مشکل دارد دوم: کسی که سهل بن زیاد از او نقل کرده است نمی دانیم چه کسی می باشد.
 طریق من لا يحضره الفقيه:
 من لا یحضره الفقیه : ج 1، ص 279، و ص 144، و وسائل الشیعه : ج 8، حص 143، ح 7، و ص 123، ح 5، باب 6
 این سند اگر چه صحیح است ولی دلالت این روایت مجمل است زیرا احتمالاتی دارد زیرا ممکن است مراد از روایت احجاج بوده است پولی به پنج نفر داده که یک از آنها حج انجام دهد و البته گفته که ثوابش را به بقیه رفقایتان هم بدهید.
 نکتة:
 مرحوم مجلسی در روضه المتقین(ج 4 ص 84 و ج 5 ص 221)می فرمایند این روایت ضعیف است ولی این کلام صحیح نیست زیرا فقط طبق طریق مرحوم صدوق طریق ضعیف می باشد اما طبق طریق مرحوم کلینی صحیح می باشد.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo