< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید صادق محمدی

99/10/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه پزشکی/پیوند اعضاء/سیره عقلائیه

 

بحث در مورد پیوند عضو به بدن خود یا دیگری بود ودر این رابطه بحث به تعارض دو قاعده منجرشد. الناس مسلّطون علی أموالهم و أنفسهم و قاعده لا ضرر و لاضرار چون از طرفی قاعده لاضرر و لاضرار دالّ بر این است که انسان اجازه ضرر زدن در رابطه با خود و دیگران را ندارد و ما در اسلام حکم ضرری نداریم. و از طرف دیگر الناس مسلّطون علی أموالهم و أنفسهم می گوید که انسان مسلّط بر بدن و نفس خود است و می تواند برای نجات خود یا دیگران عضو بدن خود را در اختیار بگذارد. این دو قاعده با هم تعارض دارند.

شکّی نیست که الناس مسلّطون علی أموالهم مورد بحث فقها قرار گرفته و این قاعده را در جای جای فقه مورد استناد قرار داده اند وسیره عقلاء نیز بر این مطلب گواهی می دهد. سیره عقلائی داریم که انسان بر اموال خود تسلّط دارد و انسان بر نفس خود هم مسلّط است. اینجا بحث اثبات امضای سیره عقلاء پیش می آید. اگر معصوم سیره را امضاء کرده باشد مورد پذیرش قرار می گیرد.

مواردی را برای امضای معصوم گفته اند:

1. آیه شریفه ﴿و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله روؤف بالعباد﴾[1] .

این آیه دالّ بر این است که انسان تسلط بر نفس خود دارد. مسأله بیع و شراء متفرّع بر این است که انسان تسلط بر مبیع داشته باشد، یا به شکل مالکیت و یا به شکل تفویض ملکیت از طریق وکالت و مانند آن است. این آیه امضاء بر سیره عقلائیه است که الناس مسلّطون علی أموالهم و أنفسهم.

2. آیه ﴿ النبی اولی بالمؤمنین من أنفسهم﴾[2] .

اولویت دادن به پیامبر نسبت به مؤمن فرع بر تسلط مؤمن نسبت به نفسش می باشد چون تا انسان مسلط بر نفس خود نباشد اولویت پیامبر نسبت به نفس مؤمنین معقول نیست ، چون در هر اسم تفضیلی باید ابتدا اصل مسأله ثابت شود و بعد اولویت مطرح شود.

3. موثقه سماعة: محمد بن یعقوب عن عدّة من أصحابنا عن احمد بن محمد عن عثمان بن عیسی عن سماعة قال قال أبا عبدالله إنّ الله عزّ و جلّ فوّض إلی المؤمن أموره کلّها و لم یفوّض إلیه أن یضلّ نفسه أما تسمع قول الله عزّ و جلّ ﴿و لله العزّة و لرسوله و للمؤمنین﴾.[3]

خدای متعال به مؤمن امورش را تفویض کرده است. «أموره» که جمع است و «کلّها» که تأکید می کند، دلالت بر عمومیت این تفویض دارد. البته می توان عِرض را هم به قاعده سلطنت اضافه کرد. وقتی انسان بر نفس خود تسلط دارد به طریق اولی بر عرض خود هم مسلّط است.

چه بسا مباحثی که قبلاً مطرح کردیم از راه کاشفیت عدم ردع نسبت به سیره عقلاء هم بتوانیم ادعای اثبات امضای معصوم داشته باشیم. به این شکل که قاعده سلطنت یک قاعده عقلائی و عام البلوی است؛ نظیر عمل کردن به خبر واحد ثقه. شارع مقدس هم نسبت به این قاعده ردعی نداشته است. لو کان لوصل إلینا؛ اگر ردعی از طرف معصوم صادر شده باشد حتماً این ردع به ما واصل می شد و حال آنکه ردعی واصل نشده است پس این عدم ردع کاشف از امضای معصوم است.

بنابراین هم از طریق عدم ردع و هم از طریق آیه قرآن و هم از طریق روایت معتبر امضای سیره عقلائیه قابل اثبات است.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo