< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید صادق محمدی

98/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه پزشکی

بحث ما راجع قطع عضو و پیوند آن به بدن بود ما حکم اولی نفسی به عنوان حرمت دلیلی که آن را ثابت کند پیدا نکردیم و وارد حکم ثانوی شدم و حکم ثانوی را از قاعده لاضرر و لاضرار استفاده کردیم و گفتیم اگر قطع عضو ضرر معتنابه داشته باشد حرام است و پس از آن تعارض قاعده لاضرر و لاضرار و قاعده سلطنت را بررسی می‌کردیم در این جا ما قاعده سلطنت را نسبت به اموال قبول کردیم هم آیه شریفه قرآن را داشتیم و هم روایات را داشتیم و هم سیره عقلا بر این مطلب وجود داشت که مردم نسبت به اموال خود سلطنت دارند آخرین دلیلی که بررسی کردیم سیره عقلا بود

اینجا یک نکته ای باقی ماند البته گفت شد و من تکمیل کنم عرض کردم که سیره عقلا با سیره متشرعه تفاوت شان در این است که سیره متشرعه در واقع نیازی به امضای شارع ندارد شارع مقدس چه امضا یعنی به این سیره متشرعه یعنی نیازی به امضای شارع ندارد به این معنا که اساسا سیره متشرعه تلقی از شارع شده است منشاء آن شارع است و در واقعا سیره متشرعه بیان شارع است نیازی به امضا ندارد و کانه سیره متشرعه را شارع به وجود آورده است

بنابراین نفس سیره متشرعه حکم شرعی است و نیازی به امضای شارع ندارد نکته آن هم معلوم است که سیره متشرعه در واقع به گذشته آن که نگاه کنیم از لحاظ زمانی بازگشت به زمان معصومین علیه السلام می‌کند و در واقع نشات از بیان معصوم یا عمل معصوم علیه اسلام یا تقریر معصوم است این سیره متشرعه است و اساسا می‌توان گفت که سیره متشرعه قوی تر از یک خبر واحد چون خبر واحد ظن آور است ولی سیره متشرعه با وجود شرائط اش یقین آور است.

خبر واحد ظن ظنی است که حجیت دارد اما سیره متشرعه اساسا ظن نیست یقین به حکم شرعی می‌آورد و سیره متشرعه اگر بخواهیم نظیر آن را بیان کنیم خبر متواتر است اگر اخبار متواتر داشته باشیم چطور یقین آور است سیره متشرعه یقین آور است البته احراز سیره متشرعه مشکل است این گونه نیست که ما سیره متشرعه را به آسانی احراز کنیم بلکه گاهی احزار آن بسیار مشکل می‌شود ولی اگر سیره متشرعه ثابت شود بسیار دلیل قوی است اما سیره عقلا هم اگر ثابت شود از خبر واحد قوی تر است البته به حد سیره متشرعه نمی‌رسد ولی اگر سیره عقلا هم با شرائط ثابت شود از خبر واحد هم قوی تر است.

بنابراین سیره عقلا باید امضا شارع را داشته باشد حالا در این که امضای شارع چگونه احراز می‌شود و در واقع سیره عقلائیه حجیت دار کدام است این جا سه تا یا بگوییم سه مسلک یا سه روش شاید سه روش بگوییم به اصطلاح بهتر است

    1. احراز امضای شارع یعنی فقیه امضای شارع را احراز کند حالا از چه طریقی احراز کند متفاوت است طرقش را مورد بحث قرار نمی‌دهیم چون طرق آن مختلف است و نیازی به گفتن در این بحث ما ندارد و به هر حال سیره عقلا احراز امضا شود این بالاترین درجه ای اعتبار سیره عقلا از جهت روش است و بالاترین درجه این است که سیره عقلا امضایش احراز شود

اشکال: احراز این چگونه است.

جواب: از روایات می‌توانیم احراز کنیم، از آیات می‌توانیم احراز کنیم ا از سیره اصحاب استفاده کنیم که ا سیره عقلا مورد امضای شارع است و از روش برخورد اصحاب اهل بیت علیه السلام هر حال راه‌های مختلفی است که امضای سیره عقلا را در حجیت خبر واحد احراز می‌کنیم.

    2. احراز عدم ردع این یک درجه پایین تر است یعنی چه:

یعنی ما امضای شارع را احراز نکردیم قرا ئنی پیدا نکردیم که ما را به قطع یا اطمینان به امضای شارع دهد اما ردع شارع هم پیدا نشد عدم ردع شارع را یقین داریم که شارع این سیره عقلا را ردع نکرده است اما امضا کرده باشد نه احراز نشده می‌دانید چه عرض می‌کنم یک وقت پدر به پسر می‌گوید که این کار شما را من قبول دارم این می‌شود احراز امضا یک وقت پدر به پسر نمی‌گوید کار شما را قبول دارم اما هیچ موقع رد هم نکرد این هم یک مرحله از امضا است چون اگر قبول نداشت تو زندگی یک دفعه فزرند خودش را ردع می‌کرد یک مرتبه هم رد ع نکرد یقین می گردد که مورد قبول است.

    3. عدم احراز ردع یعنی ما امضای شارع را متوجه نشدیم عدم رد ع شارع را هم یقین نکردیم فقط و فقط ردع شارع به ما نرسیده است یعنی عدم احراز ردع نه احراز عدم ردع، یعنی یک درجه پاپین تر، (عدم احراز ردع یعنی فحص کردیم جستجو کردیم اما یقین به عدم رد ع شارع پیدا نشد. ولی خلاصه رد ع شارع هم احراز نشد آیا این مرتبه سوم هم کافی است برای امضای سیره عقلا یا نه کافی نیست این‌ها بحث جان دار چالشی است .

پس فرق بین سیره عقلا و سیره متشرعه معلوم شد اما یک نقطه مشترک دارند.

نقطه مشترک:

این است که این‌ها دو تا دلیل لبی هستند (حالا شاید قبلا این مطلب را گفت باشم ولی باز تذکرش خوب است) دلیل لبی اطلاق ندارد این خیلی مسئله مهم است اطلاق ندارد یعنی چه:

مثال: اگر روایت داشته باشیم خبر ثقه حجتُ این روایت اطلاق دارد یعنی چه:

یعنی جمیع خبرهای ثقه حجت است چه از نظر حالات شخصی چه از نظر زمان چه از نظر مکان از همه نظرها خبر ثقه حجت است مطلقا اما اگر حجت آن با سیره عقلا ثابت شود باید قدر متقین گیری کنیم چون دلیل لبی اطلاق ندارد قدر متقین خبر ثقه این است که شرائط دیگری هم باید کنارش بیاید مثلا یکی از قیود ضابط بودن است ضابط بودن یعنی باید بگوییم هر خبر ثقه ای حجت نیست خبر ثقه ضابط یعنی ضبط داشته باشد حافظ اش طوری باشد که ضابط باشد قیود دیگری هم اگر به ذهن می‌رسد باید کنارش بیاید اطلاق ندارد باید همه قیود دیگری که انسان احتمال می‌دهد البته احتمال عقلایی باید کنار این ثقه بگذاریم بعد بگوییم این خبر ثقه با این شرائط حجت است چون اطلاق گیری نمی‌شود ک اما روایت لفظ است دلیل لفظی است دلیل لفظی اطلاق دارد.

در ما نحن فیه ادعا این است که سلطنة الانسان علی امواله سیره عقلا پشتوانه آن است. یعنی این که سیره عقلا داریم که انسان بر اموال خودش سلطنت دارد تا این جا معلوم ولی این سلطنت آیا بر انفُس هم داریم یا نداریم یک بحث دیگری است سلطنت انسان بر عِرض خود آبروی خود داریم یا نداریم این محل بحث است و یکی سلطنت انسان بر حقوق.

پس ما چهار تا سلطنت داریم:

    1. سلطنة الانسان علی امواله

    2. سلطنة الانسان علی حقوقه مثلا حق انتشار حق تالیف

    3. سلطنة الانسان علی عِرضه

    4. سلطنة الانسان علی نفسه

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo