< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد مقتدایی

97/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: زکات: فصل اول زکات انعام ثلاثه: شرائط زکات انعام ثلاثه: مضی حول:

تذکر اخلاقی: تسلیت شهادت امام حسن عسگری(ع) و تبریک آغاز امامت حضرت ولی عصر(عج):

بنابر روایات معتبر، دیروز روز هشتم ربیع‌الاول مصادف با شهادت امام حسن عسگری(ع) بود این مصیبت را خدمت فرزندشان و به همه پیروان مکتب راستین تشیع و همه شما عزیزان تسلیت عرض می‌کنیم و بالطبع امروز روز شروع امامت حضرت صاحب الأمر(عج) نیز است. از اول هم برای شیعیان گفته شده بود امام عصر(عج) غیبت طولانی خواهد داشت.

احمد بن اسحاق قمی می‌گوید محضر حضرت امام حسن عسگری شرفیاب شدم و هدفم این بود که سؤال کنم خلیفه بعد از شما کیست؟ اما مانده بودم که چگونه حرف را شروع کنم و بپرسم می‌گوید وقتی نشستم خدمت حضرت، ابتدائاً خود حضرت شروع کردند مطالبی را بیان کردند و فرمودند از زمان آدم ابوالبشر تا قیامت هر زمانی که باشد خداوند زمین را خالی از حجت نمی‌گذارد بعد از بیان این مطالب از ناحیه امام من فرصت را غنیمت شمردم، از امام(ع) سوال کردم که خلیفه بعد از شما کیست؟ می‌گوید تا این سؤال را کردم امام با سرعت از جا بلند شدند و رفتند داخل منزل و بعد از بازگشت دیدم که فرزندی مثل پاره ماه و به سن تقریبا سه سال در آغوش گرفته است و آمدند فرمودند ای احمد حجت بعد از من این کودک است و بعد هم فرمود طول می‌کشد غیبت او بطوری که افرادی که منحرف هستند شک می‌کنند و از دین خارج می‌شوند و آنان که معتقد به ولایت ایشان هستند با شرافت بالاتر و پاداش عظیم‌تر باقی می‌مانند.

شخصی بنام ابن فضل از اصحاب امام صادق(ع) می‌گوید خدمت امام صادق(ع) رسیدم و امام(ع) فرمودند که امام و خلیفه دوازدهم غیبتی دارند که طولانی می‌شود و این یکی از مقدرات پروردگار است و حتما انجام می‌شود و سرّی از اسرار خداوند است می‌گوید سؤال کردم فدایت شوم علت غیبت امام چیست؟[1] امام فرمودند «لأمر لم یوذن لنا فی کشفه» امری دارد که ما مأذون به افشاء آن نیستیم «کما لا ینکشف وجه الحکمة لما أتاه الی خضر» همان‌طور که وقتی حضرت خضر(ع) با حضرت موسی(ع) همراه شدند حضرت حضر اقداماتی تعجب‌آمیز کرد که خلاف ظاهر بود «من خرق السفینة» مانند سوراخ کردن کشتی که حضرت موسی(ع) اعتراض کرد و خضر(ع) فرمود وجه آن را سوال نکن تا بعد برایت بگویم و یا به جایی رسیدند بچه‌ها در حال بازی بودند یکی از بچه‌ها را مخفیانه برد در جایی و کشت و باز موسی(ع) نتوانست ساکت باشد و اعتراض کرد «أقتلت نفساً» خضر(ع) باز فرمود مگر نگفتم سوال نکن موسی(ع) گفت دیگر سؤال نمی‌کنم اگر سؤال کردم دیگر با شما نمی‌آیم و رفتند به شهری رسیدند و شب بود و در را به رویشان باز نکردند تا صبح پشت شهر انتاکیه ماندند بالاخره صبح رفتند داخل به دیواری رسیدند دیدند در حال خراب شدن است حضرت خضر(ع) فرمود به موسی(ع) که آماده شو که این دیوار را بسازیم و ساختند و موسی(ع) باز اعتراض کرد که ما را شب در شهر راه ندادند حالا آمدیم شما برایشان دیوار می‌سازید لااقل می‌دیدید برای چه کسی است مزد آن را از او می‌گرفتید حضرت خضر(ع) فرمود مگر بنا نبود دیگر سؤال نکنی «هذا فراق بینی و بینک»

امام(ع) می‌فرماید: همان‌طور که وجه اقدامات خضر(ع) برای موسی(ع) کشف نشد مگر این‌که آن وقتی که می‌خواستند از هم جدا شوند این‌جا هم فلسفه غیبت امام زمان(عج) معلوم نمی‌شود تا زمان ظهورشان و در ادامه فرمودند «یابن فضل ان هذا امر من امر الله ...» وقتی ما دانستیم که خداوند حکیم است افعال او را هم از روی حکمت می‌دانیم اگرچه وجه آن را ندانیم.[2]

از خدای متعال می‌خواهیم انشاءاله توفیق عمل به وظایفی که در زمان غیبت است به ما عنایت بفرماید و موفق به آن اعمال بدارد انشاءاله.

بحث فقهی: بحث در این بود که یکی از شرایط وجوب زکات گذشتن حول از مال زکوی به حد نصاب رسیده است و گفتیم دو مورد محل اشکال است.

مورد اول: تصرف مکلف در مال زکوی: در این مورد دو قول بود مشهور گفته‌اند با تصرف مکلف و مالک مال زکوی در تبدیل به نصاب دیگر یا کسر شدن، نصاب به هم می‌خورد اما شیخ طوسی و فخرالمحقیقن و دیگران گفته‌اند گرچه در طول سال می‌تواند به آن مال تصرف نماید اما در صورت تصرف حول بهم نمی‌خورد و پرداخت زکات واجب است.

مورد دوم: جواز و عدم جواز تبدیل مال زکوی فراراً عن الزکاة: انما الکلام در این صورت که اگر تصرف کرد فراراً عن الزکاة آیا تصرف جایز است یا خیر؟ در مسأله دو قول است.

قول اول: جواز تصرف و سقوط حول: مشهور قائلند که این تصرف هم جایز است و داعی تصرف هم فرق نمی‌کند و اگر تصرف کرد حول از بین می‌رود و زکات ساقط است.

قول دوم: عدم جواز تصرف و بقاء زکات بعد از تصرف: در مقابل قول مشهور جماعت کثیری از علماء قائلند که اگر در مال زکوی تصرف نماید عقوبت می‌شود و عقوبت آن هم این است که باید زکات آن مال را بدهد ولو اینکه از حد نصاب هم ساقط شده باشد از جمله سیدمرتضی که قول حق را هم همین قول می‌داند.

دلیل قول اول(مشهور): دلیل اول اطلاق صحیحه فضلاء: گفته همان ادله‌ای که دلالت بر شرطیت حول می‌کند مانند این قسمت از صحیحه فضلاء «فَإِذَا حَالَ عَلَيْهِ الْحَوْلُ وَجَبَ عَلَيْهِ»[3] و در اطلاق روایت بین داعی فرار از زکات و غیر آن فرقی قرار نداده است؛ بنابراین اگر در سال از حیث تصرف خلل حاصل شود، حول بهم نمی‌خورد. ولی اگر در دیگر شرایط خلل وارد شد، سال بهم می‌خورد و سال جدید باید بعد از جمع شدن دیگر شرایط شروع شود.

دلیل دوم صحیحه عمر بن یزید: علاوه بر این یک صحیحه خاصی هم هست که صدوق و کلینی نقل می‌کنند، صحیحه عمر بن یزید[4] «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) رَجُلٌ فَرَّ بِمَالِهِ مِنَ الزَّكَاةِ فَاشْتَرَى بِهِ أَرضاً أَو دَاراً أَ عَلَيْهِ فِيهِ شَي‌ءٌ فَقَالَ لَا وَ لَو جَعَلَهُ حُلِيّاً أَو نُقَراً فَلَا شَيءَ عَليهِ فِيهِ وَ مَا مَنَعَ نَفْسَهُ مِنْ فَضْلِهِ أَكْثَرُ مِمَّا مَنَعَ مِنْ حَقِّ اللَّهِ بِأَنْ يَكُونَ فِيهِ»[5] ،[6] ،[7] عمر بن یزید می‌گوید در مورد شخصی که مالی داشته و به حد نصاب هم رسیده بوده است آن مال را برای فرار از زکات فروخته و با آن یک خانه یا زمینی خریده است، پرسیدم آیا در این مالی که فرارا عن الزکاة خرج کرده زکات هست یا خیر؟ امام(ع) فرمود: خیر در آن مال زکات نیست همین که از ملک او بیرون رفت چیزی ندارد بعد امام(ع) در ادامه فرمودند و نیز اگر زینت آلات و شمش نقره هم خرید هم زکات ندارد چون شرط نصاب که تا پایان سال باید بماند از بین رفته است منتهی امام(ع) یک تذکری می‌دهند به این‌که این آقایی که این کار را کرده است بداند که آن فضیلت و شرافتی را که از دست داد بیشتر از آن است که حق فقراء را از آن‌ها منع کرد یعنی فضیلتی که از دست داد بیشتر از آن مقدار مالی که با منع فقراء از زکات برایش باقی مانده است.

دلیل قول دوم: (عدم جواز تصرف و بقاء زکات بعد از تصرف) وجوب زکات در صورت تصرف در مال زکوی: در مقابل قول مشهور گفتیم قولی است که جماعتی قائلند از جمله سیدمرتضی که می‌گویند زکات واجب است، سیدمرتضی در انتصار می‌فرماید: «و مما انفردت به الإمامية: القول بأن من فر بدراهم أو بدنانير من الزكاة فسبكها أو أبدل في الحول جنسا بغيره هربا من وجوب الزكاة، فإن الزكاة تجب عليه إذا كان قصده بما فعله الهرب منها، و إن كان له غرض آخر سوى الفرار من الزكاة فلا زكاة عليه. و باقي الفقهاء يخالفون في ذلك و لا يوجبون على من ذكرناه الزكاة و إن كان قصده الهرب منها. و روي عن مالك و بعض التابعين أن عليه الزكاة. دليلنا على صحة ما ذهبنا إليه: إجماع الطائفة. فإن قيل: قد ذكر أبو علي بن الجنيد أن الزكاة لا تلزم الفار منها ببعض ما ذكرناه. قلنا: الإجماع قد تقدم ابن الجنيد و تأخر عنه، و إنما عول ابن الجنيد على أخبار رويت عن أئمتنا(ع)، تتضمن أنه لا زكاة عليه و إن فر بماله، و بإزاء تلك الأخبار ما هو أظهر و أقوى و أولى و أوضح طريقا تتضمن أن‌ الزكاة تلزمه و يمكن حمل ما تضمن من الأخبار أنها لا تلزمه على التقية، فإن ذلك مذهب جميع المخالفين، و لا تأويل للأخبار التي وردت بأن الزكاة تلزمه إذا فر منها إلا إيجاب الزكاة، فالعمل بهذه الأخبار أولى»[8] یکی از چیزهایی که فقط امامیه قائل به آن هستند این است کسی که دراهم و دنانیری دارد تبدیل به شمش کند تا از زکات آن فرار نماید یا جنسی را تبدیل نماید تا از نصاب خارج شود این شخص زکات از عهده‌اش خارج نمی‌شود و باید آن را بپردازد اما اگر در تبدیل غیر از فرار از زکات غرض دیگری داشته باشد زکات ساقط است و باقی فقهاء یعنی عامه مخالف این را می‌گویند و زکات را واجب نمی‌دانند ولو اینکه تصرف بقصد فرار از زکات باشد. البته از بین عامه مالک و برخی از تابعین موافق قول ما هستند که می‌گویند زکات ساقط نیست.

مرحوم سیدمرتضی در ادامه می‌فرماید: دلیل ما هم اجماع طائفه است پس اگر کسی اشکال کند که ابن جنید که از امامیه است مخالفت کرده است، زکات را واجب نمی‌داند می‌گوئیم که اجماع امامیه قبل از قول ابن جنید و بعد ابن جنید است بنابراین قول او اعتبار ندارد چون قبل از ابن جنید اجماع داریم، البته حرف او هم بی مبنی نیست زیرا اعتنا کرده به روایاتی که در مقابل آن‌ها روایات دیگری است که دلیل بر ثبوت زکات است و اظهر و اقوی از آن روایات ثبوت زکات است و روایات عدم وجوب زکات را هم می‌توان حمل بر تقیه کرد.

حالا باید ببینیم اجماع ادعایی ایشان در اینجا درست است یا خیر؟ و روایاتی که می‌فرماید دلیل بر مسأله است آیا درست یا خیر؟ انشاءاله برای بعد.

 


[2] الوافی، فیض کاشانی، ج2، ص395، کتابخانه امام امیرالمؤمنین(ع): «و بإسناده عن أحمد بن إسحاق بن سعد الأشعري قال دخلت على أبي محمد الحسن بن علي(ع) و أنا أريد أن أسأله عن الخلف من بعده فقال لي مبتدئا يا أحمد بن إسحاق إن اللّه تبارك و تعالى لم يخل الأرض منذ خلق آدم(ع) و لا يخليها إلى أن تقوم الساعة من حجة اللّه على خلقه به يدفع البلاء عن أهل الأرض و به ينزل الغيث و به يخرج بركات الأرض قال فقلت له يا ابن رسول اللّه فمن الإمام و الخليفة بعدك فنهض ص مسرعا فدخل البيت ثم خرج و على عاتقه غلام كان وجهه القمر ليلة البدر من أبناء ثلاث سنين فقال يا أحمد بن إسحاق لو لا كرامتك على اللّه عز و جل و على حججه ما عرضت عليك ابني هذا إنه سمي رسول اللّه ص و كنيّه الذي يملأ الأرض قسطا و عدلا كما ملئت ظلما و جورا- يا أحمد بن إسحاق مثله في هذه الأمة مثل الخضر(ع) و مثله مثل ذي القرنين و اللّه ليغيبن غيبة لا ينجو من الهلكة فيها إلا من ثبته اللّه عز و جل على القول بإمامته و وفقه للدعاء بتعجيل فرجه قال أحمد بن إسحاق فقلت له يا مولاي فهل من علامة يطمئن إليها قلبي فنطق الغلام(ص) بلسان عربي فصيح فقال «أنا بقية اللّه في أرضه و المنتقم من أعدائه» و لا تطلب أثرا بعد عين يا أحمد بن إسحاق قال أحمد بن إسحاق فخرجت مسرورا فرحا فلما كان من الغد عدت إليه فقلت يا ابن رسول اللّه لقد عظم سروري بما مننت علي فما السنة الجارية فيه من الخضر و ذي القرنين قال طول الغيبة يا أحمد قلت يا بن رسول اللّه فإن غيبته لتطول قال إي و ربي حتى يرجع عن هذا الأمر أكثر القائلين به فلا يبقى إلا من أخذ اللّه عز و جل عهده لولايتنا و كتب في قلبه الإيمان و أيده بروح منه يا أحمد بن إسحاق هذا أمر من أمر اللّه و سر من سر اللّه و غيب من غيب اللّه فخذ ما آتيتك و اكتمه و كن من الشاكرين تكن معنا غدا في عليين».
[4] ثقه له کتاب و من اصحاب الصادق و الکاظم(ع).

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo