درس خارج فقه استاد مقتدایی
97/07/07
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: زکات: چیزهائی که زکات به آن تعلق میگیرد: فصل اول زکات انعام ثلاثه، نصاب زکات شتر(ابل):
بحث ما در زکات ابل است و گفتیم شرط اول وجوب زکات در ابل این است که به حد نصاب برسد و در شتر 12 نصاب است که اجماعی و اتفاقی است ذکر شد، و از روایات متعدد هم استفاده میشود که 12 نصاب است که آن را به تفصیل بیان کردیم و فقط دو نفر از قدما - ابن ابی عقیل و ابن جنید- که در نصاب پنجم مخالف هستند و قائلند که اگر تعداد شترها به 25 رسید که نصاب پنجم است 5 گوسفند زکات آن نیست بلکه زکاتش یک بنت مخاض است و گفتیم استدلال به یک صحیحه ویژه یعنی صحیحه فضلاء میکنند که شیخ در تهذیب و کلینی در کافی نقل میکنند و پنج نفر از معروفین روات از امام باقر و امام صادق(ع) نقل میکنند، با اینکه قبلاً روایت را خواندیم مجدداً تیمناً روایت را تکرار میکنیم.
«وَ عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ وَ أَبِي بَصِيرٍ وَ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ وَ الْفُضَيْلِ بن یسار كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالا فِي صَدَقَةِ الْإِبِلِ فِي كُلِّ خَمْسٍ شَاةٌ- إِلَى أَنْ تَبْلُغَ خَمْساً وَ عِشْرِينَ- فَإِذَا بَلَغَتْ ذَلِكَ فَفِيهَا ابْنَةُ مَخَاضٍ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ- فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ فَفِيهَا ابْنَةُ لَبُونٍ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ- فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ أَرْبَعِينَ- فَفِيهَا حِقَّةٌ طَرُوقَةُ الْفَحْلِ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ سِتِّينَ- فَإِذَا بَلَغَتْ سِتِّينَ فَفِيهَا جَذَعَةٌ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ خَمْساً وَ سَبْعِينَ- فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ سَبْعِينَ- فَفِيهَا ابْنَتَا لَبُونٍ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ تِسْعِينَ- فَإِذَا بَلَغَتْ تِسْعِينَ فَفِيهَا حِقَّتَانِ طَرُوقَتَا الْفَحْلِ- ثُمَّ لَيْسَ فِيهَا شَيْءٌ حَتَّى تَبْلُغَ عِشْرِينَ وَ مِائَةً- فَإِذَا بَلَغَتْ عِشْرِينَ وَ مِائَةً فَفِيهَا حِقَّتَانِ طَرُوقَتَا الْفَحْلِ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ عَلَى عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ- فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ- وَ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ ابْنَةُ لَبُونٍ- ثُمَّ تَرْجِعُ الْإِبِلُ عَلَى أَسْنَانِهَا وَ لَيْسَ عَلَى النَّيِّفِ شَيْءٌ وَ لَا عَلَى الْكُسُورِ شَيْءٌ الْحَدِيثَ»[1] در زکات شتر در هر پنج شتر یک گوسفند است تا اینکه به 25 نفر شتر برسد و اگر به 25 رسید یک بنت مخاض زکات آن است. محل شاهد فقره دوم صدر روایت است که در 25 شتر یک بنت مخاض باید بپردازد.
مرحوم شیخ این قولها را نقل میکند و دو جواب میدهد.
جواب اول شیخ: اینجا به عنوان اضمار یک جمله در تقدیر است و چون جریان برای مخاطب معلوم است امام(ع) تفریع نکردهاند یعنی در اصل روایت این است یک جمله «و زادت واحدة» در تقدیر است. «فاذا بلغ ذلک- زادت واحده- ففیها بنت مخاض»[2] به بیان دیگر مرحوم شیخ میفرماید: اولا: قبول داریم روایت صحیحه است، ولی در آن یک تقدیر است که امام(ع) مطلب را مطرح نکردهاند و به خاطر فهم مخاطب بیان نکردهاند به این صورت که «فی کل خمس شاة الی ان تبلغ خمس و عشرین اذا بلغت ذلک و زادت واحده ففیها ابنه مخاض»[3] لذا روایت مطابق میشود با روایات دیگر و مخالفتی ندارد و قول این دو بزرگوار هم مطابق قول مشهور میشود.
جواب دوم شیخ: بر فرض که اضمار را قبول نکنید روایت را حمل بر تقیه میکنیم چون فتوای عامه این بوده است.[4]
مناقشه در جواب شیخ به استدلال ابن جنید و ابن ابی عقیل:اما این دو جواب را علماء قبول نمیکنند و میگویند.
اولاً: انصافاً اگر این روایت را برای هرکس بخوانیم از آن تقدیر را نمیفهمد چون روایت برای فهم عرف بیان شده است و عرف چنین چیزی را نمیفهمد، شما چون احادیث صحیحه دارید و نظرات علماء را دیدید اکنون این تقدیرات را برداشت میکنید اما عرف که مخاطب امام(ع) است خالی الذهن از بقیه روایات و بیان علماء، چنین تقدیری برداشت نمیکند.
ثانیاً: علاوه بر این اگر بنا باشد صحیحه را با یک اضمار لفظ «زادت واحدة» درست کنیم باید در ادامه هم در چند جای دیگر در تقدیر بگیریم برای نمونه در روایت دارد «فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ ثَلَاثِينَ فَفِيهَا ابْنَةُ لَبُونٍ»[5] در اینجا مشهور میگویند 36 اما اگر بخواهید مطابق روایات دیگر و فتوای مشهور باشد باید یک لفظ «زادت واحدة» در تقدیر باشد همچنین در 45 حال آنکه این کار را نمیکنید. لذا قول مرحوم شیخ قابل قبول نمیباشد.
ثالثاً: مرحوم آقارضا همدانی در جواب از این روایت میفرماید: «و كيف كان، فهذه الصحيحة ممّا يجب ردّ علمها إلى أهله، لعدم صلاحيّتها لمعارضة ما عرفت، مع ما فيها من مخالفة الإجماع، و اختلاف المتن»[6] ما این روایت صحیحه فضلاء را رد نمیکنیم اما با سه قرینه میگوئیم، ما این روایت را نمیتوانیم بفهمیم و علم به این روایت را به خود ائمه(ع) واگذار میکنیم.
قرینه اول: این روایت نمیتواند با روایاتی که در نصاب پنجم شتر، 5 گوسفند را به عنوان زکات واجب کردهاند معارضه کند.
قرینه دوم: این روایت با اجماع فقهای شیعه مخالفت دارد.
قرینه سوم: متن روایت منسجم نیست و اختلاف در متن وجود دارد.
مرحوم فاضل در تفصیل الشریعه میفرماید بالاتر از این نیست که بگوییم معارض است و در مقام تعارض باید به مقتضی «خذ بما اشتهر بین اصحابک» به روایت مشهور عمل نمود، لذا، فتوایی که بر اساس آن روایت بود «لا اعتبار به» پس میتوانیم بگوئیم مخالفی در مسأله نداریم.
یک اختلاف مهم دیگری در این مسأله بین علماء واقع شده است، و آن اینکه در صحیحه زراره در آخرین نصاب گفته است اگر عدد شتران به 121 نفر شتر رسید، یک قاعده کلی داریم «ففی کل خمسین حقة و فی کل اربعین بنت لبون» که هر چهل شتر یک ابن لبون و هر پنجاه شتر یک حقه زکات دارد.
دو گونه برداشت از این عبارت شده و در مورد مراد ذیل روایت دو قول است.
قول اول: تخییر مالک: یعنی مالک مخیر است مطلقا ولو اینکه در شمردن هرکدام را که خواست انتخاب کند ولو اینکه به ضرر فقراء تمام شود.
مثلا اگر به 121 نفر شتر رسید اگر مخیر باشد در صورتی که اگر 40 تا 40 تا بشمارد سه تا بنت لبون بدهد که بجز یکی زکات بقیه داده شد و اگر پنجاه تائی بشمارد و 21 شتر بدون زکات میشود که بضرر فقراء است.
قول دوم: استیعاب حتی الامکان: جمعی از فقهاء گفتهاند مراد این است که به گونهای شتران را بشمارد که به تمام شترها زکات تعلق بگیرد، تا به ضرر فقراء تمام نشود. حتی ممکن است بعضیها را 50 تا 50 تا و برخی را 40 تا 40 تا بشمارد. برای نمونه صاحب مسالک میفرماید: «و أن التقدير بالأربعين و الخمسين ليس على وجه التخيير مطلقا، بل يجب التقدير بما يحصل به الاستيعاب،»[7] مرحوم شهید فرمودند مالک مخیر نیست در شمارش چهل تائی بلکه باید طوری بشمارد که زکات همه گوسفندان حتی المقدور داده شود(البته نیف بخشوده است). «فإن أمكن بهما تخيّر،»[8] و اگر امکان جمع بود با هر دو عدد میشمارد «و إن لم يمكن بهما وجب اعتبار أكثرهما استيعابا، مراعاة لحق الفقراء،»[9] و اگر استیعاب کامل امکان نداشت باید طوری بشمارد که باقیمانده کمتری داشته باشد و تا جائی که ممکن است حق فقراء مراعات شود «و لو لم يمكن الا بهما وجب الجمع»[10] و اگر تنها راه دوگونه شمارش است باید به دوگونه شمارش کند. «فعلى هذا يجب تقدير أول هذا النصاب، و هو المائة و إحدى و عشرون بالأربعين، و المائة و خمسين بالخمسين، و المائة و سبعين بهما، و يتخير في المائتين، و في الأربعمائة يتخيّر بين اعتباره بهما و بكل واحد منهما»[11] برای مثال: در تعداد 121 شمارش چهل تائی است و در تعداد 150 شمارش پنجاه تائی است و در 170 هم شمارش چهل تائی و هم شمارش پنجاه تائی، یعنی سه چهل تائی و یک پنجاه تائی میشمارد، و در تعداد 200 شتر مخیر است چهل تائی بشمارد که 5 چهل تائی میشود یا پنجاه تائی بشمارد که چهار پنجاه تائی میشود و در تعداد 400 شتر مخیر است و میتواند همه را پنجاه تائی بشمارد که هشت پنجاه تائی میشود یا همه را چهل تائی بشمار که ده چهل تائی میشود. و یا دویست عدد را چهل تائی بشمارد که پنج چهل تائی دویست عدد میشود و دیگر را پنجاه تائی بشمارد که چهار پنجاه تائی دویست عدد میشود.
اما صاحب مدارک بعد از نقل کلام شهید در مسالک عکس این را میگوید که مطلقا تخییر دارد. «و ما ذكره -رحمه اللّه- أحوط، إلّا أن الظاهر التخيير في التقدير بكل من العددين مطلقا، كما اختاره -قدس سره- في فوائد القواعد و نسبه إلى ظاهر الأصحاب، لإطلاق قوله(ع) في صحيحة زرارة: «فإن زادت على العشرين و المائة واحدة ففي كل خمسين حقّة و في كل أربعين ابنة لبون»[12] »[13]
حالا قول صاحب مدارک و نظر حضرت امام(ره) برای فردا انشاءاله.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.