درس خارج فقه استاد مقتدایی
97/07/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: زکات انعام ثلاثه، نصاب زکات شتر(ابل):
بحث ما در زکات بود و گفتیم مرحوم امام در تحریرالوسیله میفرماید: بر نُه چیز زکات واجب تعلق میگیرد و گفتیم تقریباً ضرروی فقه است و علمای اسلام روی آن اتفاق نظر دارند؛ البته در بعضی چیزهای دیگر نظیر مال التجارة و یا حبوبات و ثمار گفتهاند مستحب است که زکات آن داده شود، البته مرحوم امام فقط ثمار و باغات را قبول داشتند.[1]
و گفتیم مرحوم امام فرمود در این مورد در سه فصل بحث میشود، فصل اول در انعام ثلاثه و فصل دوم نقدین و فصل سوم غلات اربعه.
فصل اول انعام ثلاثه: مرحوم امام(ره) میفرماید: شرائط تعلق زکات به انعام ثلاثه چهار شرط میباشد.[2] گفتیم شرط اول حد نصاب است و یکی از انعام ثلاثه شتر میباشد و یکی از شرائط تعلق زکات به شتر به حد نصاب رسیدن است و 12 نصاب برای آن ذکر شد که به تفصیل بیان کردیم.
دلیل مسأله: 1- اجماع: گفتیم صاحب مدارک میفرماید «هذه النصب مجمع عليها بين علماء الإسلام»[3] مخالفی در این مسئله نداریم فقط از ابن جنید[4] و ابن ابی عقیل[5] نقل شده است که در پنجمین حد نصاب مخالفت کردهاند لذا میفرمایند در 25 نفر شتر باید یک بنت مخاض بدهد.
2- ادله روائی نصاب شتر: علاوه بر اجماع مورد ادعا نصوص صحیحه و مستفیضه داریم که پشتوانه اجماع نقل شده است.
روایت اول: صحیحه زراره: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(صدوق) بِإِسْنَادِهِ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: لَيْسَ فِيمَا دُونَ الْخَمْسِ مِنَ الْإِبِلِ شَيْءٌ- فَإِذَا كَانَتْ خَمْساً فَفِيهَا شَاةٌ إِلَى عَشَرَةٍ- فَإِذَا كَانَتْ عَشْراً فَفِيهَا شَاتَانِ- فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْسَةَ عَشَرَ فَفِيهَا ثَلَاثٌ مِنَ الْغَنَمِ- فَإِذَا بَلَغَتْ عِشْرِينَ فَفِيهَا أَرْبَعٌ مِنَ الْغَنَمِ- فَإِذَا بَلَغَتْ خَمْساً وَ عِشْرِينَ فَفِيهَا خَمْسٌ مِنَ الْغَنَمِ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا ابْنَةُ مَخَاضٍ إِلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ- فَإِنْ لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُ ابْنَةُ مَخَاضٍ فَابْنُ لَبُونٍ ذَكَرٌ- فَإِنْ زَادَتْ عَلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ بِوَاحِدَةٍ- فَفِيهَا بِنْتُ لَبُونٍ إِلَى خَمْسٍ وَ أَرْبَعِينَ- فَإِنْ زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا حِقَّةٌ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ حِقَّةً ِأَنَّهَا اسْتَحَقَّتْ أَنْ يُرْكَبَ ظَهْرُهَا إِلَى سِتِّينَ- فَإِنْ زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا جَذَعَةٌ إِلَى خَمْسٍ وَ سَبْعِينَ- فَإِنْ زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا ابْنَتَا لَبُونٍ إِلَى تِسْعِينَ- فَإِنْ زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَحِقَّتَانِ إِلَى عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ- فَإِنْ زَادَتْ عَلَى الْعِشْرِينَ وَ الْمِائَةِ وَاحِدَةٌ- فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ وَ فِي كُلِّ أَرْبَعِينَ ابْنَةُ لَبُونٍ»[6] زراره میگوید امام صادق(ع) فرمود: در کمتر از 5 نفر شتر زکات واجب نیست و اگر به 5 نفر شتر رسید زکات آن یک گوسفند است تا اینکه به 10 شتر برسد و اگر به 10 شتر رسید زکات آن دو گوسفند است و اگر به 15 نفر شتر رسید زکات آن سه گوسفند است و اگر به 20 نفر شتر رسید زکات آن چهار گوسفند است و اگر به 25 نفر شتر رسید زکات آن 5 گوسفند است و اگر به 26 نفر شتر رسید تا به 36 نفر شتر زکات آن یک شتر بنت مخاض[7] است و اگر بنت مخاض در اختیار نداشت یک ابن لبون بپردازد و اگر از 35 شتر بیشتر شد و به 36 نفر شتر رسید تا به 45 نفر شتر زکات آن یک شتر بنت لبون است و اگر از 45 نفر شتر بیشتر شد از 46 تا 60 برسد زکات آن یک شتر حقه[8] است؛ و اگر به 60 شتر رسید از 61 به بعد تا 75 زکات آن یک شتر جزعه است و اگر به 75 شتر رسید تا 90 نفر شتر زکات آن دو بنت لبون است. و از 91 تا 120 زکات آن دو حقه است و اگر به 121 شتر رسید، پس به دو صورت میتوان محاسبه کرد. 1- در هر 50 شتر یک حقه بپردازد. 2- در هر 40 نفر شتر یک بنت لبون بپردازد.
کیفیت استدلال: دلالت روایت روشن است و در مورد سند روایت هم گفتیم مرحوم صدوق از عمر بن اذینه از زراره از ابی جعفر(ع) نقل میکند و روال ایشان این است که سند روایات را نقل نمیکند بلکه سند روایات را در من لایحضره الفقیه در کتاب مشیخه در انتهای کتاب میآورد که در مشیخه فرمود: «و ما کان فیه عن عمر بن اذینه فقد رویته عن ابی» آنچه از عمر بن اُذینه نقل کردم از طریق اسنادی که پدرم آورده است نقل کردم. مرحوم صدوق پدر[9] که با دختر عموی خود ازدواج کرده بود و فرزند نداشت یک سفر به عراق رفت و خدمت حسین بن روح رسید و نامهای به حسین بن روح داد که به دست امام زمان(عج) برسد و تقاضای فرزند پسر نمود و جواب نامه این بود که ما در حق تو دعا کردیم و از درگاه خداوند خواستیم دو فرزند عالم و نیکو به تو بدهد و طولی نکشید که خداوند دو فرزند عالم و نیکو به او عطا فرمود یکی ابوجعفر محمد (صاحب من لایحضر) بود «و کان ابوجعفر یقول انا ولدت بدعاء صاحب الزمان و کان یفتخر بذلک.» مرحوم صدوق ابوجعفر همواره میفرمود من با دعای امام زمان(عج) بدنیا آمدم و به این دعا افتخار میکرد. که ایشان از سعدبن عبدالله نقل میکند که خدمت امام عسگری(ع) رسید و امام فرزندشان را به او نشان دادند و سعد بن عبدالله هم از احمد بن محمد بن عیسی از حسین بن سعید نقل میکند و او از ابن ابی عمیر نقل میکند.
در مورد ابن اُذینه مرحوم علامه در خلاصه میفرماید «عمر بن محمد بن أذينة بضم الهمزة و فتح الذال المعجمة و سكون الياء المنقطة تحتها نقطتين و فتح النون شيخ من أصحابنا البصريين و وجههم روى عن أبي عبدالله(ع) مكاتبته له كتاب الفرائض و كان ثقة صحيحا. قال الكشي: قال حمدويه: سمعت أشياخي منهم العبيدي و غيره: أن ابن أذينة كوفي و كان هرب من المهدي و مات باليمن فلذلك لم يرو عنه كثير. و يقال: اسمه محمد بن عمر بن أذينة غلب عليه اسم أبيه و هو كوفي مولى لعبد القيس»[10] نام اصلی عمر بن اذینه عمر بن محمد بن اُذینه است که در بین روات بصره از بزرگان بود و از طریق مکاتبه از امام صادق(ع) روایت نقل میکند و کتابی دارد بنام الفرائض که مورد اعتماد است روایات او صحیحه است. هم چنین در کتاب رجال کشی آمده است که حمدویه گفت: از استادهای خودم از جمله عبیدی شنیدم که گفت ابن اُذینه اهل کوفه است که بخاطر ظلم مهدی خلیفه عباسی از کوفه به یمن مهاجرت کرد و در یمن از دنیا رفت و لذا شاگردان زیادی نداشت و روایات زیادی از او نقل نشد. میگویند اسم اصلی او محمد بن عمر بن اُذینه است که بنام پدرش عمر معروف شد، و هم چنین مرحوم شیخ طوسی در رجال خودش میفرماید «انه ثقة له کتاب من اصحاب الصادق و الکاظم(ع).» پس روایت هم دلالتاً هم سنداً معتبر است.
روایت دوم: صحیحه ابی بصیر: عن ابی عبدالله(ع) که شیخ در تهذیب[11] نقل میکند که سند آن هم معتبر است «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي نَجْرَانَ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ وَ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ سُوَيْدٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الزَّكَاةِ- فَقَالَ لَيْسَ فِيمَا دُونَ الْخَمْسِ مِنَ الْإِبِلِ شَيْءٌ- فَإِذَا كَانَتْ خَمْساً فَفِيهَا شَاةٌ إِلَى عَشْرٍ- فَإِذَا كَانَتْ عَشْراً فَفِيهَا شَاتَانِ إِلَى خَمْسَ عَشْرَةَ- فَإِذَا كَانَتْ خَمْسَ عَشْرَةَ فَفِيهَا ثَلَاثٌ مِنَ الْغَنَمِ إِلَى عِشْرِينَ- فَإِذَا كَانَتْ عِشْرِينَ فَفِيهَا أَرْبَعٌ مِنَ الْغَنَمِ إِلَى خَمْسٍ وَ عِشْرِينَ- فَإِذَا كَانَتْ خَمْساً وَ عِشْرِينَ فَفِيهَا خَمْسٌ مِنَ الْغَنَمِ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ- فَفِيهَا ابْنَةُ مَخَاضٍ إِلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ- فَإِنْ لَمْ يَكُنِ ابْنَةُ مَخَاضٍ فَابْنُ لَبُونٍ ذَكَرٌ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ عَلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ- فَفِيهَا ابْنَةُ لَبُونٍ أُنْثَى إِلَى خَمْسٍ وَ أَرْبَعِينَ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا حِقَّةٌ إِلَى سِتِّينَ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا جَذَعَةٌ إِلَى خَمْسٍ وَ سَبْعِينَ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا ابْنَتَا لَبُونٍ إِلَى تِسْعِينَ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا حِقَّتَانِ إِلَى عِشْرِينَ وَ مِائَةٍ- فَإِذَا كَثُرَتِ الْإِبِلُ فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ الْحَدِيثَ»[12] فرق این روایت با روایت قبلی این است که بعد از 121 شتر فقط 50 تا را ذکر میکند و 40 تا را ذکر نمیکند. یعنی میگوید بعد از رسیدن به 121 نفر شتر هر 50 شتر یک«حقه» زکات دارد و نامی از تقسیم به 40 تا 40 تا نیامده است.
روایت سوم: صحیحه عبدالرحمن بن حجاج: «مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ(ع) قَالَ: فِي خَمْسِ قَلَائِصَ[13] شَاةٌ- وَ لَيْسَ فِيمَا دُونَ الْخَمْسِ شَيْءٌ- وَ فِي عَشْرٍ شَاتَانِ وَ فِي خَمْسَ عَشْرَةَ ثَلَاثُ شِيَاهٍ- وَ فِي عِشْرِينَ أَرْبَعٌ- وَ فِي خَمْسٍ وَ عِشْرِينَ خَمْسٌ- وَ فِي سِتٍّ وَ عِشْرِينَ بِنْتُ مَخَاضٍ إِلَى خَمْسٍ وَ ثَلَاثِينَ- وَ قَالَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ هَذَا فَرْقٌ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ النَّاسِ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ- فَفِيهَا بِنْتُ لَبُونٍ إِلَى خَمْسٍ وَ أَرْبَعِينَ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا حِقَّةٌ إِلَى سِتِّينَ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا جَذَعَةٌ إِلَى خَمْسٍ وَ سَبْعِينَ- فَإِذَا زَادَتْ وَاحِدَةٌ فَفِيهَا بِنْتَا لَبُونٍ إِلَى تِسْعِينَ- فَإِذَا كَثُرَتِ الْإِبِلُ فَفِي كُلِّ خَمْسِينَ حِقَّةٌ[14] فرق این روایت هم با روایت اول فقط در این است که در آخرین میگوید فی خمسین«حقه» و حرفی از کلمه اربعین نیامده است.
به هر حال با این سه روایت مستند کلام مرحوم امام در تحریرالوسله در مورد نصاب ابل کاملاً روشن میشود.
البته در مسأله دو مخالف داریم یکی ابن ابی عقیل و دیگری ابن جنید که در مورد نصاب پنجم میگویند یک بنت مخاض باید بدهد. بحث آن برای فردا انشاءاله.
و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین.