درس خارج فقه استاد مقتدایی
96/09/28
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ولایت فقیه: تتمه: حقوق متقابل رهبر و مردم:
تذکر اخلاقی: رعایت زیّ طلبگی:دیروز قبل از ظهر قراری داشتیم که در نجف اشرف خدمت آیت الله سیستانی رسیدیم و صحبتهایی شد و میفرمودند که من هر روز قبل از نماز صبح نسبت به ایران و مسؤولین ایران و مردم ایران و خدماتی که میکنند و مبارزاتی که میکنند دعا میکنم و خیلی تأکید میکردند روی این قسمت دعا و در مورد حوزهها هم یک مقداری ما صحبت کردیم و مقداری هم ایشان صحبت کردند و تأکید داشتند که حوزههای علمیه باید استقلال خودش را حفظ کند و شؤون حوزوی و سلف صالح و زیّ طلبگی را حفظ کند و تأکید هم میکردند و یک بار دیگر هم که چند سال قبل در زمانی که مدیر حوزه بودم، خدمت ایشان رسیدم؛ فرمودند من یک دغدغهای دارم که فکر مرا مشغول کرده و هرچه روی آن فکر کردم فکرم به جایی نرسید و فرمودند شما مقداری فکر کنید و دوستانتان را در قم جمع کنید و فکر کنید ببینید که یک راهی پیدا کنید برای اینکه فعلا من میبینیم حوزههای علمیه و بزرگان حوزه از زیّ سلف سابق خارج شدند و جنبه اشرافی به خودشان گرفتند ایشان فرمودند من قم بودم و آیت الله حجت کمرهای مرجع تقلید آن زمان در منزلی بودند و در اتاقی که رفت و آمد عمومی ایشان بود درهای اتاق تختههایش ریشریش شده بود و هرچه به ایشان اصرار کردند که اجازه بدهید این درها را عوض کنیم اجازه ندادند و تا لحظه آخر در همان منزل بودند و فرمودند مردم اینگونه میپسندند که روحانیت بی توجه باشد به دنیا و تشریفات و امثال اینها و بعد خودشان هم فرمودند من الأن اینجا خودم هستم و این عبا و قبا و این منزل هم که در آن هستیم اجارهای است و خیلی ساده و محقر است؛ و دیروز هم تأکید میکردند که سفارش کنید و به عزیزان حوزوی توضیح دهید که اگر مردم از شما سلب اعتماد شوند دیگر روحانیت یک قدم هم نمیتواند بردارد و کاری که روحانیت میکند روی نفوذی است که دارد و در قلب مردم جای دارد اما اگر دیدند روحانی به سمت تشریفات رفت، آن اعتماد از روحانی سلب میشود و مردم اعتماد نمیکنند و روحانیت سقوط میکند و این تأکیداتی که ایشان داشتند همان تأکیداتی بود که مرحوم امام داشتند و مقام معظم رهبری دارند و بزرگان هم دارند و باید این جهت را انشاءاله همه رعایت کنیم.
بحث فقهی: ولایت فقیه: تتمه: حقوق متقابل ولی فقیه و مردم:روایاتی را خواندیم که دلالت میکرد بر حقوق متقابل ولی فقیه و مردم و روایتی از امیرالمؤمنین(ع) خواندیم که فرمود چهار حق من به عهده شما دارم و شما امت اسلامی هم چهار حق به گردن من دارید[1] .
و نیز روایتی خواندیم که امیرالمؤمنین(ع) در نامهای که به اهل مصر نوشتند و مالک اشتر را بعنوان والی مصر معرفی کردند آنجا هم پنج حق به گردن والی نهادند و یک حق تام و تمام به گردن مردم نهادند که همان اطاعت بود[2] .
در دراسات[3] تقریبا بالای 30 روایت از اصول کافی از تحف العقول و وسائل الشیعة نقل میکند و چند روایت هم از طرق عامه نقل میکند.
اکنون تعدادی دیگر از آن روایات را میخوانیم و نتیجه میگیریم.
روایت دیگر در اصول کافی در کتاب الحجه باب معرفة الامام و الرد علیه عن ابی عبدالله فی حدیث روایت طولانی است و قسمتی که محل شاهد است را نقل میکنیم قال «وَصَلَ اللَّهُ طَاعَةَ وَلِيِّ أَمْرِهِ بِطَاعَةِ رَسُولِهِ وَ طَاعَةَ رَسُولِهِ بِطَاعَتِهِ فَمَنْ تَرَكَ طَاعَةَ وُلَاةِ الْأَمْرِ لَمْ يُطِعِ اللَّهَ وَ لَا رَسُولَهُ»[4]
در تفسیر آیه ﴿يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[5] میفرماید خداوند مرتبط ساخت وجوب طاعت ولی امرش را به وجوب طاعت رسول و نیز وجوب طاعت رسولش را به وجوب طاعت خود مرتبط ساخت. پس هرکس ولایت اولی الأمر را قبول نکند همانا خداوند و رسول را اطاعت نکرده است.
بدیهی است منصوب شدهها و نمایندگان ولی فقیه هم در همین دایره هستند و مخالفت با کسانی که از طرف ولی امر مسلمین منصوب شده است شامل همین روایت است. چون همه آنها ولات امر هستند و عدم اطاعت از آنها عدم اطاعت از خداست.
روایت دیگر در تحف العقول عن الامام الصادق «ثَلَاثُ خِصَالٍ تَجِبُ لِلْمُلُوكِ عَلَى أَصْحَابِهِمْ وَ رَعِيَّتِهِمْ الطَّاعَةُ لَهُمْ وَ النَّصِيحَةُ لَهُمْ فِي الْمَغِيبِ وَ الْمَشْهَدِ وَ الدُّعَاءُ بِالنَّصْرِ وَ الصَّلَاحِ ثَلَاثُ خِلَالٍ تَجِبُ لِلْمُلُوكِ عَلَى أَصْحَابِهِمْ وَ رَعِيَّتِهِمْ الطَّاعَةُ لَهُمْ وَ النَّصِيحَةُ لَهُمْ فِي الْمَغِيبِ وَ الْمَشْهَدِ وَ الدُّعَاءُ بِالنَّصْرِ وَ الصَّلَاحِ ثَلَاثَةٌ تَجِبُ عَلَى السُّلْطَانِ لِلْخَاصَّةِ وَ الْعَامَّةِ مُكَافَأَةُ الْمُحْسِنِ بِالْإِحْسَانِ لِيَزْدَادُوا رَغْبَةً فِيهِ وَ تَغَمُّدُ ذُنُوبِ الْمُسِيءِ لِيَتُوبَ وَ يَرْجِعَ عَنْ غَيِّهِ وَ تَأَلُّفُهُمْ جَمِيعاً بِالْإِحْسَانِ وَ الْإِنْصَافِ»[6]
سه خصلت است که این سه خصلت به گردن مردم است.
خصلت اول: واجب است مردم از ولی امر اطاعت کنند وقتی دستوراتی صادر میشود پیروی کنند.
خصلت دوم: نصیحت کنند ولی امر را و گفتیم یعنی اگر گوشهای از کشور مشکلی هست دلسوزی کنند و به رهبر اطلاعرسانی کنند و رها نکنند که مشکل بزرگتر شود و قابل علاج نباشد از روی دلسوزی در جهت رفع مشکل با رهبر همراهی کنند و این کار میتواند در مشهد یا در مغیب باشد یعنی حتی اگر دور هم باشند به نوعی مشکل را اطلاعرسانی کنند تا رهبری از مشکل موجود اطلاع حاصل کند.
خصلت سوم: دعا نمایند برای اولی الأمر و صلاح او را بخواهند و برای پیروزی رهبری دعا کنند.
و سه خصلت هم به عهده ولیّ امر است که باید نسبت به عموم مردم و خواص و مسؤولین رعایت نماید؛
خصلت اول: به نیکوکاران جزای خوب بدهد و تقدیر و تشکر نماید برای اینکه تشویق شوند و اگر لازم شد کمک مادی داشته باشد تا تعداد نیکوکاران فراوانتر شود و خود نیکوکاران در کار نیک رغبت بیشتری پیدا کنند.
خصلت دوم: آنکس که بدکار است اگر کار خطایی را انجام داد چشم پوشی نماید به جهت اینکه زمینه فراهم شود تا توبه نماید و از آن گمراهی که دارد برگردد.
خصلت سوم: دل مجموع امت را بدست بیاورد و با مردم دلسوزی و مهربانی داشته باشد، و دل مردم را بدست بیاورد و با همه احسان کند و امور مردم را با انصاف اداره کند.
روایت دیگر در تحف العقول است در مورد منهیات پیامبر(ص) نقل میکند «وَ إِيَّاكَ أَنْ تَشْتِمَ مُسْلِماً أَوْ تُطِيعَ آثِماً أَوْ تَعْصِيَ إِمَاماً عَادِلًا أَوْ تُكَذِّبَ صَادِقاً أَوْ تُصَدِّقَ كَاذِباً»[7]
اول: یکی از چیزهایی که پیامبر(ص) هشدار میدهد این است که به دشمنان دشنام ندهی.
دوم: خود را دور بداری از همراهی با گنهکار، بلکه او را باز بدار.
سوم: خودت را از عدم پیروی از امام خود دور بدار.
ملاحظه میفرمایید عدم اطاعت را در ردیف شماتت و گناه قرار داده است پس معلوم میشود ترک اطاعت از گناهان کبیره است.
روایت دیگر «قال علی بن ابیطالب علیه السلام کلمات اصاب فیهن العقل قال یحق علی الامام أن یحکم بما انزل الله و ان یؤدی الأمانة فاذا فعل ذلک فحق علی الناس ان یسمعوا له و یطیعوه و یجیبوه اذا دعی»
وظیفه امام مسلمین است که در بین مردم بر اساس قرآن حکم کند دوم اینکه این حکومت امانتی در دست اوست را رعایت کند و امانتداری کند. اگر این دو صفت را عمل کرد وظیفه مردم است گوش به حرفش باشند و از او پیروی کنند و درخواستهای رهبر را اجابت کنند.
روایت دیگر از طرق عامه از صحیح مسلم آمده است «عن ابن عمر عن النبی قال علی المرء المسلم السمع و الطاعة فیما أحب و کره الا ان یؤمر بمعصیة فان امر بمعصیة فلا سمع و لا طاعة»[8]
عبدالله بن عمر گفت پیامبر(ص) فرمود به عهده مرد مسلمان است که قول رهبر را بشنود در آن جایی که آن دستور را دوست بدارد و چه اینکه آن دستور را دوست نداشته باشد اطاعت کند مگر اینکه امیر امر به معصیت نماید. که در آن صورت لازم نیست در معصیت خدا از امیر اطاعت کند.
علی ای حال مجموع این روایات دلالت دارد که حقوق متقابلی وجود دارد بین ولی فقیه و امت که مهمترین آن لزوم اطاعت است. اگر کسی با شرائطش ولی امر شد این حقوق را بر گردن مردم دارد و مردم هم بر گردنش حق دارند. البته خود رهبر نسبت به اعمال کسانی که خودش مستقیم انتخاب کرده است پاسخگو باشد و ساز و کارهایی وجود دارد که اگر یک وقت تخلفی از رهبری به صورت واضح پیدا شد برخورد میکنند.
یک وقت محضر مقام معظم رهبری بودیم گفتیم در دستگاه قضایی احکامی صادر میشود که خلاف شرع است و مردم ناراضی هستند آقا فرمودند اگر تخلف برای قاضی است آن مربوط به من نیست و راه قانونی دارد و اگر چیزی است که مربوط به رئیس قوه قضائیه میشود که من او را نصب کردم آن مربوط به من میشود و اگر اعتراض و شکایتی نسبت به رئیس قوه قضائیه وجود دارد مربوط به من میشود اما غیر آن مربوط به من نمیشود.
وصلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین.